هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
15002
نام: فهیمه
شهر: شیراز
تاریخ: 12/22/2005 9:07:56 AM
کاربر مهمان
  سلام
15001
نام: سید محمد حسین
شهر: تهران
تاریخ: 12/22/2005 7:18:58 AM
کاربر مهمان
  دلم تنگ شهیدان است امشب


نماز بی ولای او، عبادتیست بی وضو
به منکر علی بگو، نماز خود قضا کند
15000
نام: منتظر
شهر: شیراز
تاریخ: 12/22/2005 6:56:54 AM
کاربر مهمان
  **************سلام هدا**************
کربلا را سرزمین عشق نامیدند کربلا را امید جان نامیدند یادش بخی شب جمعه کربلا بودیم
آن موقع که از سرزمين عشق يعني کربلا آمدم ديدم عده اي از مردم که با گلهاي رنگارنگ به استقبال آنهاي آمدن که از کربلا آمده بودن با خودم گفتم نگاه کن يک روزهم يک غافله همرا با يک شير زن به نام زينب سلام الله عليها از کربلا مي آمدند که با سنگ به استقال آنها آمدند
در يك كلام بگويم
عشق رابطه بين كربلا ودمشق است
ودر آخر هدا روز سختی بود برای من
14999
نام: امیدوار به رحمت به خدا
شهر: همدان
تاریخ: 12/22/2005 6:09:28 AM
کاربر مهمان
  بسم الرب المهدی
نمی دانم ایا من را می شناسید یا نه اما باید اقای بی قرار و من را کاملا بشناسند اما چون یک دو ماهی می شه که من به این جا نیا مدم شاید من را فراموش کرده باشید . دوستان اهل دل باور کنید خیلی وقت ها دلم براتون تنگ می شه نمی دانید که چغدر به دعای شما نیاز دارم و الان به حال خوش شما غبطه می خورم دلم می خواست که هر روز حرف هاتون را می خواندم اما نمی شود و الان از شما می خواهم که برایم خیلی دعا کنید و من واقعا خیلی به دعایتان نیاز دارم از شما می خواهم برایم دعا کنید تا بتوانم مثل شما حالات خوب معنوی داشته باشم . راستش را بخواهید من از وقتی که به خوابگاه رفتم با تمام تلاشی که داشتم که بتوانم خوب باشم و اثر خوبی داشته باشم اما الان نمیب گویم که نشد اما دارد اثرش را از دست می داهد چون احساس می کنم خودم در حال عوض شدن هستم دوستان حتما من را دعا کنید من وما را دعا کنید
الهم عجل لولیک الفرج
14998
نام: فهیمه
شهر: شیراز
تاریخ: 12/22/2005 5:32:18 AM
کاربر مهمان
  همه جای ایران سرای من است.
14997
نام: تنها
شهر: مشگین شهر
تاریخ: 12/22/2005 5:26:55 AM
کاربر مهمان
  من دلتنگ حمله ام
14996
نام: منتظر
شهر: نورستان
تاریخ: 12/22/2005 5:07:59 AM
کاربر مهمان
  يا ابا صالح
نمي دانم كي خواهي آمد ، آشناي دل ! تويي كه هنوز به حقيقت نمي دانم كيستي ؟ تويي كه يك روز غروب بر حاشيه دلم قدم مي گذاري واحساس حضورت مرا قلقلك مي دهد . همه نوشته ها تو را گفته اند و همه كتاب ها تو را خوانده اند ، ولي كمتر چشمي تو را در خواب ديده است . تو سرچشمه بهترين هاي عالم هستي ، مرا خوب مي شناسي ، ولي من هنوز نمي شناسمت . تو را در لابه لاي صفحات نمي توانم بيابم .

تو احساس گم من هستي كه در روز جمعه ، بر منطق احساس من جاري مي شوي ، هيچ مي داني ، كه من هماني هستم كه هيچگاه نديدمت ؛ چون حضور تو را حس كرده ام ، ولي ظهور تو را هنوز نه ، تا ديگر دلم ميان بودن يا نبودن مردد نشود . امروز كه اندازه تمام دلواپسي هاي نهج البلاغه در پاييز عاطفه هاي اهالي كوفه دلشوره پيدا مي كنم و آنگاه در زير باران غدير خيس مي شوم تا شيعه شوم ، باز مهمان حضور تو مي شوم . حضور تو آنقدر وسيع است كه حتي در افق نگاه خزان زده غرب نيز مي توان تو را فهميد . نمي خواهم دلم را با چيزهاي سر درگم ، گرم كنم.



شب ها كه باران به احساس سبز شالي زاران قدم مي گذارد و مترسك هاي لب جاليز ، سرما را پخش مي كند و سر انگشتانم اقامتگاه پرندگان مهاجر مي شود ؛ تو نيز بر مي گردي . دلم راضي نمي شود تو را لا به لاي خطوط كتاب ها جستجو كنم . رد پاي تو روي دل من است و جا پاي قدمهايت يخ ذهنم را آب كرده است .

تو مي آيي . بگو مي آيي ، مي دانم . نه نمي گويي ، اصلاً در دفتر حضور تو ، ظهور تو حك شده است . بگو راست مي گويم . امروز مثل ديروز نيستم و فردا مثل امروز نخواهم بود؛ چون مي دانم مرا مي خواني . سرنوشت من اين است كه منتظر بمانم و تو منتَظَر . باور كن هيچ ترديدي ندارم ؛ زيرا همه سلول هايم ، همه ي نفس هايم ، سرنوشت غديري است كه مرا شيعه ساخت و آغاز دلشورگي هاي مولايم علي ( ع ) شد . مولا جان ، اين ها سرگذشت نيست ، اين ها سرنوشت است ، سرنوشت غربت و انتظار
14995
نام: پري
شهر: تبریز
تاریخ: 12/22/2005 4:53:13 AM
کاربر مهمان
  چرا خدا بعضی از حرفهای دلو حتی با تضرع که بیان میشه قبول نمیکنه ؟ حکمتی هست ؟تا کی!!؟
14994
نام: بیتا
شهر: شیراز
تاریخ: 12/22/2005 4:18:38 AM
کاربر مهمان
  من اول باید بدونم درد دلم را با کی میکنم . بدا در موردش صحبت کنم. شما متخصص هستین یا فال گیر یا شاعر.
14993
نام: ss
شهر: cc
تاریخ: 12/22/2005 3:37:49 AM
کاربر مهمان
  vfdsv
<<ابتدا <قبلی 1506 1505 1504 1503 1502 1501 1500 1499 1498 1497 1496 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=1501&mode=print