اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
14772 |
نام:
ناصر خوئي
شهر:
آذربايجان
تاریخ:
12/15/2005 4:00:02 AM
کاربر مهمان
|
پنهان پيدايم! زمان در ميان آيينههاى غبار آلودى فرو رفته و ديگر صداى پاى «على» در كوچههاى تاريك كوفه به گوش نمىرسد. در دلهاى بى سامان ما نمىشود لكه سپيدى را جست و جو كرد.روزهاى آدينه را يكى پس از ديگرى، با آه و ناله و حسرت پشتسر مىنهيم تا شايد نورى از پشت ابرهاى سياه بيرون آيد و اين نور كسى نيست جز تو اى سوار سبز پوش لحظههاى من.
آسمان دلم را گلباران مىكنم، سكوت شبهاى تيره و تارم را مىشكنم، لحظههايم را قاب مىگيرم و جز «فاطمه» نامى بر زبان نمىآورم...شايد كه بيايى.
بيا تا قلب آسمان در تاريكى شب به تپش بيفتد. بريز شكوفههاى دلت را تا من هم سرخى عشق را تجربه كنم.
بيا و نيم نگاهى به جاده نگاهم بينداز تا سبزى نگاهت پيام آور زندگيم شود.
بيا، بيا تا آسمان نگاهم هر روز بارانى نباشد. بيا اى مسافر لحظههاى بارانى من.
اللهم عجل لولیک الفرج
|
|
14771 |
نام:
حمیده
شهر:
دیار سبز کازرون
تاریخ:
12/15/2005 3:49:54 AM
کاربر مهمان
|
گل همیشه بهارم خدا کند که بیایی
|
|
14770 |
نام:
x
شهر:
y
تاریخ:
12/15/2005 3:32:51 AM
کاربر مهمان
|
be man peygham bedid ba ramz X
|
|
14769 |
نام:
مسعود اسلاميان
شهر:
اصفهان
تاریخ:
12/15/2005 3:25:56 AM
کاربر مهمان
|
سخنى از امام هادى (عليه السلام) درباره صاحب الزمان (عليه السلام)
الخلف من بعدى ابنى الحسن فكيف لكم بالخلف من بعد الخلف؟ فقلت: و لم جعلنى الله فداك؟ فقال: لانكم لا ترون شخصه و لايحل لكم ذكره باسمه قلت: فكيف نذكره؟ قال: قولوا الحجة من آل محمد صلى الله عليه و آله
اكمال الدين ص 381، ح 5؛ كافي، ج 1 ص 328، ح 13 ؛ كفاية الاثر، ص 289، ارشاد شيخ مفيد، ج 2، ص 320 ؛ غيبة شيخ طوسي، ص 202 ، ح 169 ؛ كشف الغمة، ج 3 ، ص 247.
جانشين بعد از من فرزندم حسن است اما چگونه است وضع شما در هنگام جانشين فرزندم حسن (يعنى مهدى موعود (عج) عرض كردم براى چه فدايت شوم؟! فرمود: براى آنكه شما او را نمى بينيد و جايز نيست اسمش را ببريد، عرض كردم پس چگونه او را نام ببريم؟ فرمود: بگوئيد حجت آل محمد (صلى الله عليه وآله وسلم).
سخنى از امام حسن عسكرى (عليه السلام) درباره فرزندش امام زمان (عليه السلام)
امام حسن عسكرى (عليه السلام) نقش بسيار زيادى در معرفى فرزند خويش بعنوان امام ايفا كرده است كه احاديث فراوانى از ايشان در اين خصوص نقل گرديده است.
ابوغانم خادم گويد: ابو محمد (عليه السلام) داراى فرزندى گشت و نامش را محمد نهاد و او را در روز سوم به اصحابش عرضه كرد و فرمود:
هذا صاحبكم من بعدى و خليفتى عليكم و هو القائم الذى تمتد اليه الأعناق بالإنتظار، فإذا امتلأت الارض جوراً و ظلماً، خرج فملأها قسطاً و عدلا
اكمال الدين، ص 431، ح 8؛ صراط المستقيم ، ج 2 ص 233؛ ينابيع المودة، ج 3 ص 323، ح 1؛ بحار الانوار، ج 51، ص 5 ح 11
اين نوزاد صاحب شما پس از من و جانشين من بر شماست، و او همان قائمى است كه مردمان از سر انتظار، به سوى او گردن كشند و چشم به راهش باشند. پس آنگاه كه زمين پر از جور و ظلم گردد، خروج كند و آن را از قسط و عدل پر سازد.
شيخ طوسى (ره) مى نويسد: روزى حدود چهل تن از شيعيان حضور امام حسن عسكرى (عليه السلام) شرفياب شدند و از حضرتش تقاضا كردند كه حجت پس از خويش را به آنان معرفى كند. ناگاه پسرى ديدند همچون پاره ماه، كه شبيه ترين مردمان به ابومحمد (عليه السلام) بود، آن گاه حضرتش فرمودند:
هذا إمامكم من بعدى و خليفتى عليكم، أطيعوه و لاتتفرقوا من بعدى فتهلكوا فى أديانكم، ألا وانكم لاترونه من بعد يومكم هذا حتى يتم له عمر...
غيبت شيخ طوسي، ص 357، ح 319؛ مدينة المعاجز، ج 7، ص 611 ؛ اكمال الدين ، ص 435، ح 2؛ ينابيع المودة، ج 3، ص 323، ح 2؛ بحارالانوار، ج 51، ص 346 و 347، ح 1
اين، پس از من امام شماست و جانشين من است بر شما، او را اطاعت كنيد و پس از من پراكنده نشويد، كه دينتان تباه مى شود و به هلاكت مى افتيد، بدانيد كه پس از امروز او را نخواهيد ديد تا اينكه عمرى از او سپرى گردد.
والله ليغيبن غيبة لا ينجو فيها من الهلكة إلاّ من ثبّته الله عز و جل على القول بامامته و وفقه (فيها) للدعاء بتعجيل فرجه
اكمال الدين، ص 348، ح 1؛ مدينة المعاجز، ج 7 ، ص 606، ح 2595؛ اعلام الورى، ج 2 ص 248؛ بحار الانوار، ج 52 ، ص 24، ح 14
به خدا سوگند كه او غيبتى خواهد نمود كه در آن از هلاكت رهايى نيابد مگر كسى كه خداى عزوجل او را بر اعتقاد به امامت او پايدار و ثابت قدم بدارد و توفيق دهد كه دعا براى تعجيل فرجش كند.
الحمدلله الذى لم يخرجنى من الدنيا حتى أرانى الخلف من بعدى، أشبه الناس برسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) خلقاً و خلقاً، يحفظه الله تبارك و تعالى فى غيبته ثم يظهر
|
|
14768 |
نام:
عاشق تنها
شهر:
جزیره عشق
تاریخ:
12/15/2005 2:12:16 AM
کاربر مهمان
|
مرا دردی ست اندر دل اگر گویم چهان سوزد
اگر پنهان کنم تر سم که مغز استوخان سوزد
|
|
14767 |
نام:
مسعود اسلاميان
شهر:
اصفهان
تاریخ:
12/15/2005 2:08:56 AM
کاربر مهمان
|
سخنانى از امام كاظم (عليه السلام) درباره حجة بن الحسن العسكرى (عليه السلام)
يا بنى إذا فقد الخامس من ولد السابع من الائمه فالله الله فى أديانكم، فانه لابد لصاحب هذا الامر من غيبة يغيبها حتى يرجع عن هذاالامر من كان يقول به، يا بنى إنما هى محنة من الله امتحن بها خلقه...
غيبت طوسي ص 166؛ اعلام الورى ج 2 ، ص 239، كافي ، ج 1 ، ص 336، ح 2؛ اكمال الدين، ص 359 و 360، ح 1 ؛ كفاية الاثر ، ص 268 و 269 ؛ دلائل الامامة ص 534 ، ح 516؛ غيبت نعماني، ص 154 ج 11
امام كاظم (عليه السلام) مى فرمايد:
فرزندم! چون پنجمين امام از فرزندان هفتمين امام ناپديد شود، از خداى درباره دينتان بترسيد، زيرا كه صاحب اين امر را گريزى از غيبت نيست، غيبتى كه روى گردان شود از اين آئين، بسيارى از كسانى كه به آن معتقد باشند، فرزندم! آن غيبت آزمونى الهى است كه خداى، مردمان را به آن بيازمايد.
القائم الذى يطهر الارض من اعداء الله عزوجل و يملأها عدلا كما ملئت جورا و ظلماً، هو الخامس من ولدى، له غيبة يطول امدها خوفاً على نفسه.
اكمال الدين، ص 361 ، ح 5؛ كفاية الاثر، ص 269؛ اعلام الورى ، ج 2، ص 239 و 240؛ كشف الغمة ج 3 ص 330؛ بحارالانوار ج 51 ص 151 ح 6
قائمى كه عرصه زمين را از لوث دشمنان خداى عزوجل پاكيزه گرداند و آن را از عدل پر كند چنانكه از جور و ظلم پر شده است، همان پنجمين از فرزندان من باشد او را از بيم جان خود غيبتى باشد كه مدتش طولانى است.
سخنانى از امام رضا (عليه السلام) درباره صاحب العصر و الزمان
كم من حرى مومنة و كم من مؤمن متأسف حيران حزين عند فقدان الماء المعين
عيون اخبار الرضا (ع) ج 1 ص 9 و 10، ح 14؛ غيبت نعماني، ص 180، ح 4 ؛ خرائج، ج 3 ، ص 1168، ح 65؛ بحار الانوار، ج 51 ، ص 152، ح 2
امام رضا (عليه السلام) مى فرمايند:
چه بسيار زنان و مردان مؤمنى كه به وقت فقدان ماء معين (مهدى (عليه السلام)) متأسف، تشنه و محزونند.
ماء معين اشاره به آيه سوره ملك دارد ... فمن ياتيكم بماء معين كه به گواهى امام صادق (عليه السلام) منظور از ماء در اين آيه حضرت مهدى (عليه السلام) است.
فاذا خرج أشرقت الارض بنوره و وضع ميزان العدل بين الناس فلا يظلم أحد أحدا
اكمال الدين، ص 370، ح 5؛ اعلام الورى ، ج 2 ، ص 242؛ كشف الغمة، ج 3، ص 332؛ ينابيع المودة، ج 3 ص 387، ح 19
امام رضا (عليه السلام) مى فرمايد: پس هنگامى كه مهدى (عليه السلام) خروج كند زمين به نور او روشن شود و او ترازوى عدالت در ميان مردم نهد و كسى بر كسى ديگر ظلم نكند.
سخنى از امام جواد (عليه السلام) درباره حضرت مهدى (عليه السلام)
إن القائم منا هو المهدى الذى يجب أن ينتظر فى غيبته و يطاع فى ظهوره، و هو الثالث من ولدى
اكمال الدين، ص 377 ، ح 1 ؛ كفاية الاثر، ص 380 و 381؛ اعلام الورى ، ج 2 ص 242؛ مدينة المعاجز، ج 7 ص 408، ح 2415؛ بحار الانوار، ج 51، ص 156، ح 1، خرائج ، ج 3 ، ص 1171، ح 66
امام جواد (عليه السلام) مى فرمايند: به راستى كه قائم از ما همان مهدى باشد كه واجب است در زمان غيبتش انتظار او را كشند و در زمان ظهورش او را اطاعت كنند و او سومين از فرزندان من است.
سخنى از امام هادى (عليه السلام) درباره صاحب الزمان (عليه السلام)
الخلف من بعدى ابنى الحسن فكيف لكم بالخلف من بعد الخلف؟ فقلت: و لم جعلنى الله فداك؟ فقال: لانكم لا ترون شخصه و لايحل لكم ذكره باسمه قلت: فكيف نذكره؟ قا
|
|
14766 |
نام:
امید (امید مرگ )
شهر:
هرات - افغانستان
تاریخ:
12/15/2005 2:05:38 AM
کاربر مهمان
|
خیلی دلم تنک اصل از زنگی بیزارم مر کمک کن تا تنها نمانم مر کمک کن تا زنگی کنم مرا کمک کن همیشه خوشحال باشم
|
|
14765 |
نام:
حلاج
شهر:
تبریز
تاریخ:
12/15/2005 1:42:17 AM
کاربر مهمان
|
خدايا عاشقي سر گشته ام ز راه ميكده بر گشته ام ،ميخانه را گم كرده ام به سوي روي آوردم اما خدايا بيش از اين زارم مكن به جشم عاشقان خارم مكن شرمنده از يارم مكن زارم مك
|
|
14764 |
نام:
اکبر
شهر:
اسفنجان
تاریخ:
12/15/2005 1:41:09 AM
کاربر مهمان
|
سلام دوستان
نياز
نياز واژه اي عارفانه است . نياز نوعي نيايش است ؛ اما بين نماز و نياز تفاوت وجود دارد . نماز نيايشي است كه به لفظ در مي آيد : نماز نيايشي زباني است . گفت و گويي " من ، تو " يي با خدا است . نياز ، نيايشي خاموش است ، نيايشي بي كلام : سكوتي ژرف ، ستايشي بي منتها ، بي ميانجي كلمات ، نيايشي درون احساس و عاطفه . در اين نوع نيايش ، چيزي نبايد بر زبان جاري شود ، زيرا چگونه مي توان كلمه اي بر زبان جاري ساخت .
خداوند هيچ زباني را به اندازه زبان سكوت دوست ندارد ، بنابراين ، هر چه بر زبان جاري كنيم ، گويي با زباني بيگانه با خدا سخن گفته ايم .
ممكن است استفاده از كلمات ما را راضي كند ، كه مي كند ؛ ممكن است ما را تسكين دهد ، كه مي دهد ؛ ممكن است الهام بخش باشد ، كه هست ؛ اما حقيقتا چه چيزي را ميتوان به خداوند گفت كه او پيشاپيش آن را نمي داند ؟
تنها چاره ممكن ، اين است كه در پيشگاه او سر را فرود بياوريم و شاكرانه و عابدانه سكوت كنيم . نياز يعني همين . قلب نيايش ، نياز است .
كلمات ، به نيايش تجسد مي بخشند و بدين سان آن را محصور مي سازند . بي ميانجي كلمات ، در سكوت مطلق ، نيايش به روحي شبيه مي شود كه از حصار جسميت فرا مي رود ، به همين دليل زودتر به خدا مي رسد .
كلمات داراي ثقل اند ، آن ها خيلي بالا نمي روند ، قدرت پروازشان محدود است ، كلمات مدام تحت تاثير جاذبه زمين ، به طرف پايين كشيده ميشوند ، آنها زميني اند ؛ اما سكوت از جنس ماورا است . وقتي ساكتي اين جا ، بر روي زمين نيستي : همان زمان در بهشت سير مي كني .
حكايت آدم و حوا كه در بهشت از ميوه ممنوعه ي درخت آگاهي خوردند در نتيجه به زمين تبعيد شدند ، بسيار پر معناست . از اين حكايت معلوم مي شود كه آنها با شيوه هاي كسب دانش و بكارگيري زبان آشنا بوده اند . آنها به ذهن رسيده بودند . سكوت شان را از دست داده بودند ، و چون سكوت نداشتند ، از بهشت رانده شدند .
آدم و حوا حقيقتا تبعيد نشدند ، زيرا خداوند آنها را به كجا مي تواند تبعيد كند ؟ همه جا از حضور او سرشار است ، پس همه جا بهشت است . جايي ديگر وجود ندارد . اما آنها به نوعي خواب شفاهي دچار شدند ؛ معني بيرون راندن همين است . وقتي ما از خواب شفاهي و كلمات بيدار بشويم ، به خانه برگشته ايم.
درواقع ما همواره در خانه ايم ، اما اين نكته را فراموش كرده ايم . ما آنقدر در زبان گم شديم كه رابطه با هستي را از كف داديم ، ما رابطه با باشنده ها را نيز از دست داده ايم .
نياز ، استغراق در سكوت است . پس اين كليد توست . هر وقت فرصتي فراهم آمد ، به خانه سكوت وارد شو ، سكوت كن . اگر اشك ها روان شدند ، بگذار بشوند . اگر در آن سكوت خنده بر لبانت نشست ، بخند .
قسمت گل خنده است ؛ گريه ندارد ، چه كند ؟ اگر رقصي چنين ميانه ي ميدانت آرزوست ، چه باك . در آن سكوت اتفاقات بسياري مي افتد . اگر به خود فشار نياوري ، چيزهايي خواهي ديد كه تو را غرق شگفتي مي كنند . باور كردني نيست . ممكن است اشك بريزي ، بخندي ، برقصي ، اما همه اينها در سكوت اتفاق خواهد افتاد و اين سكوت ، نياز است .
|
|
14763 |
نام:
حلاج
شهر:
تبریز
تاریخ:
12/15/2005 1:35:57 AM
کاربر مهمان
|
مرد خدا طلب, طلب تا بخدا رسانمش راه بحق نمايمش وزغم خود رهانمش كس بخدا نميرسد تا نرهد زخويشتن من زخودي ستانمش پس بخدا رسانمش مسجد و مسند اي پسر نقش خودي است وا بهل آنكه رهد زخويشتن باز بخو يش خوانمش جان به بهاي غم بده , در يم دل قدم بنه هركه جهد بگو بجه تا ز جهان جهانمش گر بنهد بسر مرا , پاي وفا نگار من جان بحريم كوي او بي سرو پا كشانمش پرده نشين نگار من , فتنه كند بكار من هرچه بجان نشاندم , باز بدل نشاندمش نفس محمدي اگر نـقش محمدي زند سخت بخدمتش ميان بسته و جان فشانمش رنگ دوئي زدوده ام , خود ز خودي ربوده ام آينه ام
بدل هرآن نقش كند من آنمش جان دلم , نه از گلم , عرش خداست اين دلم قاف غناست منزلم ذره ني ام جهانمش
|
|