اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
14182 |
نام:
حسین کیمیا
شهر:
تبریز
تاریخ:
11/30/2005 3:34:33 PM
کاربر مهمان
|
بخشيدن يک دشمن بسيار راحتتر از بخشيدن يک دوست است.
؟؟؟؟؟؟؟
|
|
14181 |
نام:
گم شده
شهر:
تبریز
تاریخ:
11/30/2005 3:02:34 PM
کاربر مهمان
|
هو المعشوق
با سلام
آره حس مي كنم ديگه حرف دل جاي مهربونا نيست . خيلي ها نامهربون شدند . برخي اومدند خودشون رو به رخ بكشند . خيلي هم خوبه ،مشكلي نداره اما نه به قيمت آزار ديگران . يك خير نديده اي هم هست كه هر جا بازار رو داغ مي بينه يك پيغامي مي ذاره و جاي بچه ها رو به خيال خودش خالي مي كنه .
ديگه كم كم بايد بقچه جمع كنيم و همگي برويم . مثل بي قرار ؟؟ بازمانده و ...
عزيزم عبدالفاطمه من اعلام آمادگي كردم . و خيلي هم مشتاقم چون برايم افتخار است كه با شما پيگير موضوعي باشم . آدرس بدهيد در هر موردي خواستيد بنده در خدمتتون هستم .
عزيز جان شما كي امر فرموديد بنده اطاعت نكردم ؟؟؟؟
براي من هم بعيد بود كه عبدالفاطمه چنين مطلبي بنويسه و بفرسته . بدون سلام ، بدون ياد خدا و بي سر و ته . اما عزيزم اين همون كسي است كه يه روزي هم جاي منو خالي كرده بود . خوب اينم با اين خوشه .
پيمان جان خوش امدي كجا بوديد ؟ چند وقتي بود نبوديد. شعرهاي ارسالي تان خوبه اما به گمانم يك كمي تكراريه اما بازم تازگي داره .
بي دل جان، فافاي عزيز ، خوش آمديد .
برادرم عبد عاصي : ما محتاج دعاييم .
گمنم جان از لايبيد : عليكم السلام . چشم به راه گل واه و ها در كلامتان.
چناب رضا توكلي : باشه رئيس جمهور پسر خاله منه . فردا شام مي آيد خونه ما . حتماً بهش ميگم . ول كنيد بابا !! ما رئيس جمهور رو از كجا بياريم . چند بار بگن . رئيس جمهور دفتر دارد الان هم ايلام است . برويد پيدا كنيد بگوييد . خودمان دردمان كم است . بگذار بخورند . نوش جانشان.ما از دست بي عدالتي آمده ايم اينجا از دنيا غافل باشيم . خدومان زندگيمان محله مان محل كارمان از اين چيزها زياد مي بينيم . ايران مدينه فاضله نيست ، احمدي ناد هم امام علي «ع» . ناحق نباشد حق تشخيص داده نمي شود .تو را به جدتان بس كنيد .
بي قرار عزيز : كجايي پسر خوب . همه ما رو كاشتي ها . حالا چطوره بگيم كه غيبت غير موجه شما زياد شده . لطف كنيد برگرديد كه هر كسي را بهر كاري ساختند . تو را خدا ميدان را خالي نكنيد . من هم بهانه دارم و باور كنيد بهانه زيادتري هم دارم اما نبايد عقب بكشيم تا نامحرم محرم شود . بهانه ارجح بر بها . حتماً بياييد لطفاً دلتنگيم . باور كن .
حسين جان دست مريزاد هيشه هستي پاينده باشي .
Saol546@yahoo.com
|
|
14180 |
نام:
دكترا مسعود اسلاميان
شهر:
اصفهان
تاریخ:
11/30/2005 2:59:12 PM
کاربر مهمان
|
چقدر شماها گليد بوي گل نسترن ميدهيد
مي گيد نه خودتون بو كنيد
ذكر يعني ياد زهراي نبي
ذكر يعني لحظه لحظه با علي
ذكر يعني تا ابد بيدار باش
يك دم از روز جزا غافل مباش
ذكر تنها در لغت معني نشد
درد تنهايي بدان تسكين نشد
ذكر را با روح و جان تكرار كن
يا كه نه در خواب هم اصرار كن
ذكر او وقتي مؤثر مي شود
گوشه ي چشمانمان تر مي شود
ذكر معناي تمام هستي است
فكر در معناي آن خوشبختي است
|
|
14179 |
نام:
بی قرار
شهر:
تهران
تاریخ:
11/30/2005 2:49:07 PM
کاربر مهمان
|
سلام!
۱.ناشناس عزیز!
آقا دستت درد نکنه انصافا" حق مطلب رو ادا کردی...
جانا سخن از زبان ما می گویی...
۲.حسین آقای کیمیا!
آقا منظورت رو نفهمیدم....نامهربونی؟؟؟؟ما کوچیکتیم ها....
۳.عبدالفاطمه ی بزرگوار!
بابا ما همین جاییم...شما ما رو نمی بینی(شوخی کردم)
به نظر من اگه هر کاربر همراه نامش یه کلمه ی رمز داشته باشه این مشکلات پیش نمیاد....
۴.گمشده جان !
حالا نوبت ماست که بگیم کجایی؟؟؟(شوخی کردم ها...ما کوچیکتیم)
یکی از دوستان در مورد سایت خانم مست وصال سوال داشت عرضم به خدمتشون که این سایت به زبان شیرین فارسی و بیان شیرین تر خواهر خوبمون مست وصال نگاشته شده...
برادر کوچیکتون بی قرار
|
|
14178 |
نام:
عبد الفاطمه
شهر:
همین نزدیکی
تاریخ:
11/30/2005 2:46:41 PM
کاربر مهمان
|
یا منزه
الهی! از ان چه ریاکارم کند و ریاکارم جلوه دهد بیزارم! الهی! از آنچه مرا زتو دور کند دورم کن.
سلام مهربونا! آقا حسین کیمیا داشتیم برادر!!!!!؟؟
شما که ندا دهنده ی امید حرف دلی چرا بدین گونه گفتن!؟
ان شاءالله کار خیر مهمتری داشته باشن! به قول گم شده ی عزیزمون که بدجور بنده رو تو انتظار!! گذاشتن: حتماً یه جایی بهتر از اینجا مشغول مناجاتند
الهی! در این شب تار و سرد بر خود لرزانم !از انچه می ترسم! وحشت شب اول رفتن از این دنیای خاکی است، از رفتن نیست که می ترسم! از داشتن وحشت است که می ترسم! از این که مبادا رها شوم..نه خدا با من است!
آری این تمام امیدم است که آرامم می کند
الهی! چگونه شبی خواهد بود!؟؟
خدای من! کجایند مردان بی ادعا!؟ کجایند آنان که به دنبال نامشان هزاران کلمات منسبی به یدک نکشند!؟ کجایند آنان که ادعای اخلاص دارند و صدق وآنگاه...
اله من! بگو زچه روست که نتوانم رفتن!؟ اله من! چرا اشک هایم نمی خشکد؟؟ اله من! دلتنگ نگاه سبز پشت قاب عکسم، چرا..؟؟
خدای من! زبان به شکوه نمی گشایم که یاد تو خود گشایش هر کارم است! خدای من! ناسپاسی نمی کنم که کفر است و این نعمت از من برگیرد!
الهی! از این که یک روز پیشوندی بر نام عبدالفاطمه افزوده شود نگرانم می کند! از اینکه مبادا با این عنوان غفلتم افزون شود و مرا لحظه ای غرّه از این عنوان
مهربان خدای من! تو به فریادم رس که دلگویه های تنهایی ام نشود تعارف هدیه دادن!
اله من! از اینکه مرا آنی پندارند که نیستم و من آنی باشم که تو نمی پسندی دورم کن!
نازنین اله من! در این شب تار که ابرهای سیاه باران بر اسمان شهر ،ستاره از دیده جدا ساخته! می ترسم از این پرده که روزی برافتد و خود آن بینم که تو را خوشایند نباشد!
الهی! دلنگران آن لحظه ام که تنهایی ام ..
نه! خدای من! می دانم که تو خود آفریده ات به حال خود نمی گذاری مگر آن که آنقدر طغیان کند که دیگر تو نیز رهایش کنی!
اله من! مباد آن روز که عبدالفاطمه آنقدر گستاخ شود که ناشکری نعمت کند! الهی ! مباد آن روز که جز تو طلب کنم برای تنهایی ام! الهی! در این زمان که تنهایی و دوری از تو به در میکده عشقت رسانده ام نگذار که می نخورده در حسرت وصال بمانم!
الهی! در یافتم که چه گویم! سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد ***آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد آری اله من! این است که دور شدم از تو! گم شدم از اصل خویش و رها شدم در این هبوت
الهی! بر دلم جز تو کسی حکم نراند، پس نگذار بعد این دل به غیر تو بندم! الهی! در این شب که تنهایی و دوری ات بد جور بر دل بی معرفتم سنگینی می کند حتی با اشک نگاشتنم بغض گلو رهایم نمی کند!الهی ! تو خود بگو به کجا پناه برم جز آستان دوست!؟
و....
در پناه حق - یا زهرا(س)
|
|
14177 |
نام:
عبد الفاطمه
شهر:
همین نزدیکی
تاریخ:
11/30/2005 2:45:03 PM
کاربر مهمان
|
یا منزه
الهی! از ان چه ریاکارم کند و ریاکارم جلوه دهد بیزارم! الهی! از آنچه مرا زتو دور کند دورم کن.
سلام مهربونا! آقا حسین کیمیا داشتیم برادر!!!!!؟؟
شما که ندا دهنده ی امید حرف دلی چرا بدین گونه گفتن!؟
ان شاءالله کار خیر مهمتری داشته باشن! به قول گم شده ی عزیزمون که بدجور بنده رو تو انتظار!! گذاشتن: حتماً یه جایی بهتر از اینجا مشغول مناجاتند
الهی! در این شب تار و سرد بر خود لرزانم !از انچه می ترسم! وحشت شب اول رفتن از این دنیای خاکی است، از رفتن نیست که می ترسم! از داشتن وحشت است که می ترسم! از این که مبادا رها شوم..نه خدا با من است!
آری این تمام امیدم است که آرامم می کند
الهی! چگونه شبی خواهد بود!؟؟
خدای من! کجایند مردان بی ادعا!؟ کجایند آنان که به دنبال نامشان هزاران کلمات منسبی به یدک نکشند!؟ کجایند آنان که ادعای اخلاص دارند و صدق وآنگاه...
اله من! بگو زچه روست که نتوانم رفتن!؟ اله من! چرا اشک هایم نمی خشکد؟؟ اله من! دلتنگ نگاه سبز پشت قاب عکسم، چرا..؟؟
خدای من! زبان به شکوه نمی گشایم که یاد تو خود گشایش هر کارم است! خدای من! ناسپاسی نمی کنم که کفر است و این نعمت از من برگیرد!
الهی! از این که یک روز پیشوندی بر نام عبدالفاطمه افزوده شود نگرانم می کند! از اینکه مبادا با این عنوان غفلتم افزون شود و مرا لحظه ای غرّه از این عنوان
مهربان خدای من! تو به فریادم رس که دلگویه های تنهایی ام نشود تعارف هدیه دادن!
اله من! از اینکه مرا آنی پندارند که نیستم و من آنی باشم که تو نمی پسندی دورم کن!
نازنین اله من! در این شب تار که ابرهای سیاه باران بر اسمان شهر ،ستاره از دیده جدا ساخته! می ترسم از این پرده که روزی برافتد و خود آن بینم که تو را خوشایند نباشد!
الهی! دلنگران آن لحظه ام که تنهایی ام ..
نه! خدای من! می دانم که تو خود آفریده ات به حال خود نمی گذاری مگر آن که آنقدر طغیان کند که دیگر تو نیز رهایش کنی!
اله من! مباد آن روز که عبدالفاطمه آنقدر گستاخ شود که ناشکری نعمت کند! الهی ! مباد آن روز که جز تو طلب کنم برای تنهایی ام! الهی! در این زمان که تنهایی و دوری از تو به در میکده عشقت رسانده ام نگذار که می نخورده در حسرت وصال بمانم!
الهی! در یافتم که چه گویم! سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد ***آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد آری اله من! این است که دور شدم از تو! گم شدم از اصل خویش و رها شدم در این هبوت
الهی! بر دلم جز تو کسی حکم نراند، پس نگذار بعد این دل به غیر تو بندم! الهی! در این شب که تنهایی و دوری ات بد جور بر دل بی معرفتم سنگینی می کند حتی با اشک نگاشتنم بغض گلو رهایم نمی کند!الهی ! تو خود بگو به کجا پناه برم جز آستان دوست!؟
و....
در پناه حق - یا زهرا(س)
|
|
14176 |
نام:
دكتر مسعود اسلاميان
شهر:
اصفهان
تاریخ:
11/30/2005 2:41:09 PM
کاربر مهمان
|
سللام
قل وكفي بنفسك حسيبي
سر هواي يار دارد، من كيم؟
لب نواي يار دارد، من كيم؟
چشم با اشكش بگويد، من كيم؟
دل هماره خود بجويد، من كيم؟
من كيم؟ يك عاشق زار و نزار
هوشم از كف رفت و گرديدم خمار
لاله را ديدم بسان لعل او
سوسن صحرا چو او از رنگ و بو
سرو را دانم كمان از قامتش
دست من كي مي رسد بر ساحتش
مذهب او نيست راندن از برش
عاشق خود كي براند از درش
عشق خواندم كار خود را !؟ واي واي
پس روا باشد بگريم هاي هاي
من كجا؟ عشقش كجا؟ يا ليتنا!
من نيم بيش از گدايي بي حيا
در برش راضي شدم بر بندگي
مانده ام اينجا ز شور زندگي
سرورم! آيا به پيش پاي خود
مي شود خواني مرا شيداي خود؟
گر بخواني، پر گشايم بر فلك
آنچنان تا من شوم رشك ملك
گويمت: آقاي من، مولاي من
اي فداي پاي تو بالاي من
آهوي وحشيّ طبعم پا گرفت
ذكر "يا مهديّ" من بالا گرفت
گر كني بهر شكارش پهن دام
دام تو در چشم او مانند جام
جام مي، لبريز و سرشار از سرور
مي رود در دام با فخر و غرور
مي كند سر را بلند او از فرود
خواند او با خود؟ نه، با تو اين سرود:
آمده اينك به سويت والهت
شمع من بنگر منم پروانه ات
گر بِراني من بگويم مرحبا
وركشي اينك بگويم هَبَّذا
كشتنم؟ آري، بُود تفسير عشق
بهر كشتن چيست به؟ شمشير عشق
عشق تنها مردن و خنديدن است
عشق تنها مرگ را بوسيدن است
عشق يعني گريه چون ابر بهار
عشق يعني سالها در انتظار
عشق يعني گريه بر راه عزيز
عشق يعني سر به درگاه عزيز
عشق يعني جستجويي نا تمام ع
شق يعني گفتگويي با امام
عشق يعني بهر او زندان شدن
عشق يعني جانب يزدان شدن
عشق يعني استغاثه از خدا
عشق يعني از جهان گشتن جدا
عشق يعني فارغ از دنيا شدن
عشق يعني بهر او هر جا شدن
عشق يعني جستجو از بهر يار
عشق يعني عاشقي چون مهزيار
عشق يعني با خودش گفتن نياز
عشق يعني بهر او رفتن حجاز
عشق يعني سينه را فانوس كن
چشم خشك خويش اقيانوس كن
عشق يعني باب مهرش باز كن
عشق يعني درد دل آغاز كن
عشق يعني يك شبي بي خواب شو
عشق يعني از تبش بي تاب شو
عشق يعني قفل دل را باز كن
عشق يعني نغمه ات را ساز كن
عشق يعني درگذشتن از سها
عشق يعني رفتنت تا سامرا
سامرا گفتم دلم بي تاب شد
فكر و ذكرم باز آن سرداب شد
آتش عشقش مرا سوزانده تن
ايّها الناس! اسمعوا لي لحظهً
آخر اي مردم! كجا غايب شد او؟
آخر اي مردم! چرا غايب شد او؟
آخر اي مردم! فراقش تا به كي؟
دوري از رخسار ماهش تا به كي؟
آخر اي مردم! يتيمي تا به كي؟
گفتن از درد قديمي تا به كي؟
آخر اي مردم! جفا را كم كنيد
گونه را گل، اشك را شبنم كنيد
دست برداريد از بهر دعا
رحمت واسع بخواهيد از خدا
رحمت واسع، خدا را مهدي است
|
|
14175 |
نام:
حسین کیمیا
شهر:
تبریز
تاریخ:
11/30/2005 1:59:03 PM
کاربر مهمان
|
عزیزان همه نا مهربان شدین؟ باشد چون میگذرد غمی نیست........
به قول . مست وصال عزیز؟
هنگامی كه او از پيله نا اميدی به در آمد ،شيطان مدت ها بود كه گريخته بود. ؟
عزیزان کوشند؟. نمی خوام اسم ببرم.....
|
|
14174 |
نام:
حسین کیمیا
شهر:
تبریز
تاریخ:
11/30/2005 1:31:41 PM
کاربر مهمان
|
من حدس میزدم؟؟؟؟
براي يك كشتي غرق شده هر بادي كه بوزد باد مخالف است.دکتر جان؟؟؟؟؟؟؟؟؟
(یاحق)
|
|
14173 |
نام:
قادر
شهر:
مشکین شهر
تاریخ:
11/30/2005 1:29:14 PM
کاربر مهمان
|
بنام خدا اهنگی که در زلزله بم اجرا می شد
|
|