هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
14122
نام: خروش!
شهر: همين دور و برا
تاریخ: 11/29/2005 8:40:46 AM
کاربر مهمان
  براي شادي روح پاك و مطهر شهيد آويني صلوات
14121
نام: ستاره
شهر: ۱۶ سالگی
تاریخ: 11/29/2005 8:33:58 AM
کاربر مهمان
  اگر تنهاترین تنهایان شوم /باز هم خدا هست /او جانشین همه ی نداشتن هاست
14120
نام: گم شده
شهر: تبریز
تاریخ: 11/29/2005 8:08:12 AM
کاربر مهمان
  هوالمعشوق
با سلام
حرف دل ؟؟؟؟
به گمانم آنچه كه علي از داغ دل بر چاه نجوا مي كرد حرف دل بود و همان كه علي با خدا مناجات مي كرد و نهج البلاغه و صحيفه همه و همه حرف دل بودند . علي نيامد بگويد عمر بد است ، اخ است و نفهم است. علي مي دانست چه مي گويد براي همين مي گفت . علي خانه نشين شد تا حنكند حتي كي نفر از دين دل بكند آن وقت برخي خود را كه مي دانند كه بر توسن غرور مي نشينند و مي تازند و نمي دانند ميدان را اشتباه گرفته اند .
چرا حضرت سجاد مناجات كرد مگر امام امت مي نشيند و شب و روز با خدا حرف مي زند و انتقاد از وضع مردم و دولتمردان نمي كند ؟؟؟ نه حضرت سجاد به آن شيوه حكومت را اداره و به مردم انتقاد كرد چون اقتضاي زمان بود و از من و خيلي هاي ديگر هم بهتر مي دانست دكتر هم نبود .
امروز در جامعه اي كه جواني كه اينجا مي گويد خدا را مي خواهم من بگويم فلاني از بيت المال مي خورد . چرا بايد او را از اميد نا اميد كنيم . مگر ما كه هستيم كه بخواهيم بر ديگران بتازيم . من دلم كباب مي خواهد . به خدا اين هم حرف دل است اما جايش اينجاست !!!!!!!!!!
جناب اسلاميان بر عبدالفاطمه بي جهت تاخت ، بي قرار عزيز را مواخذه كرد كه چرا اسمت را نمي گويي . آره بابام فرض كن من مي ترسم اسمم را بگويم ارز كي از تو ؟؟؟ مثلاً من يكي از همون رئيس روسا هستم اسمم را هم ننوشته ام هر كاري هم بخواهم مي كنم اسمم را بگويم آخه تو چه مي تواني بكني .
بي قرار از چه بترسد و قتي خدا را هميشه شاهد نگاشته هايش مي داند .
جناب مثلا دكتر : در اين چندين سال تحصيل ياد نگرفتيد كه به اعتقادات و نظرات مردم احترام بگذاريد .
سال سوم دبيرستان يك درس در كتاب ادبيات بود به نام نقد . پيشنهاد دارم مطالعه شود .
من وقتي جوان معتاد ، ايدزي ، بي بند و بار و مسئول شكمباره را مي بينم آنقدر ناراحت نمي شود كه طبل توخالي را مي بينم . آقا اولاً عمل . دوماً ادب .سوم احترام به همه . اگر از امت محمد و علي هستيم .
آقاي اسلاميان :
ديگه بيشتر از ابن از مقام خود نكاهيد و لطفاً خواهشاً به بچه هاي حرف دل بي احترامي نفرماييد . جناب مستدام دكتر .
بنده رئيس روسا نيستم دانشجوي ادبيات در آذرشهر هستم و اصلاً نمي دانم رئيس روسا يعني كي؟ رئيسي هم كه مي شناسم رئيس اداره مان كه چهار نفر كارمند دارد و رئيس دانشگاه پيام نور شهزستان آذرشهر مي باشد .
من فقط به خاطر تاختنتون به بچه ها ناراحت شدم و نوشتم وگرنه منو سنه نه . من مي آيم تا مناجات غعبدالفاطمه رو بخونم و دانوشته هاي ناب بچه ها رو . نصايح حسين آقا . سوال جواب بازمانده و نوربالايي بودن مست وصال و ناشناس .
ادمين عزيز . خوشحال شديم از زيارتتون . يه گهگاهي حرف دل رو مزين كنيد به قدوم و نظرات مباركتان . حرف دلي . رازي ، نيازي ، دعايي . خوشحال شديم .
ادمين عزيز : به حرف دل خوش آمديد . بي قرار من رو مامور كرده خوشآمد بگويم مامورم و معذور .
يا حق :
ساعت16:32
14119
نام: بی معرفت
شهر: غریبستان
تاریخ: 11/29/2005 7:54:32 AM
کاربر مهمان
  آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم
از شیشه نبودیم که از سنگ بمیریم
ما آمده بودیم که تا مرز رسیدن
همگام تو فرسنگ به فرسنگ بمیریم
ما را بکش و مصلح کن و خوب بسوزان
لایق نبودیم که در آن جنگ بمیریم
یک جرات پیدا شدن و شعر چکیدن
بس بود که با آن غزل آهنگ بمیریم
فرصت بده ای روح جنون تا غزل بعد
در غیرت ما نیست که از ننگ بمیریم
تقصیر کسی نیست که اینقدر غریبیم
شاید که خدا خواسته دلتنگ بمیریم

تقصیر کسی نیست که اینقدر غریبیم
شاید که خدا خواسته دلتنگ بمیریم
14118
نام: kazhal
شهر: nakoja
تاریخ: 11/29/2005 7:43:51 AM
کاربر مهمان
  faramosh kardam ke faramoshet konammmm?????????????????
14117
نام: حسین کیمیا
شهر: تبریز
تاریخ: 11/29/2005 7:10:01 AM
کاربر مهمان
  درود ومهر فراوان به همه عزیزان
هرکسی همان گونه ای است که فکر می کند پس مراقب افکار خود باشیم . ذهن همچون ساعتی پیوسته درحال کار کردن است و باید هر روز با اندیشه های صحیح آن را کوک کنیم.
خورشیدغروب میکندولی خطرغروب نمیکند.
(یاحق)
14116
نام: ادمین
شهر: آوینی دات کام
تاریخ: 11/29/2005 6:46:45 AM
کاربر مهمان
  خودتان هم فرموده بودید:

عبدالفاطمه: " برادرم! آقای اسلامیان! بنده منتظرم! بیشتر از این هم بحث رو تو اینجا جایز نمی دونم!"

با نهایت ادب و احترام از همه برادران و خواهرانی که در ماجرای این بحث بودند خواهش می کنم بقیه بحث رو توی تالار انجام بدهند.

با تشکر فراوان
مسئول فنی سایت
14115
نام: عبدالفاطمه
شهر: همین نزدیکی
تاریخ: 11/29/2005 6:40:43 AM
کاربر مهمان
  یا حق
سلامی دوباره
آدمین عزیز! دلیلی برای حذف حرف اقای اسلامیان نمی بینم!!!!!!!!! واقعاً چرا؟؟؟
الهی! مارو یک لحظه به حال خودمان وامگذار!
یا زهرا(س)
14114
نام: عبدالفاطمه
شهر: همین نزدیکی
تاریخ: 11/29/2005 6:32:09 AM
کاربر مهمان
  یاصمد
سلام مهربونا ی حرف دلی
الهی! از آنچه امروز بر من مکشوف شد بسیار خرسندم و سپاسگزار! الهی! تو خود می دانی چه مهربانی نصیبم کردی به سلامت دارش که به تو می سپارمش!
الهی! مهربان سنگ صبوری همدم تنهایی هایم کرده ای که تنها سپاس تورا سزاست از این نعمت!
بی معرفت جان! (ببخشید که خود بی معرفت از شمایم و این نام شایسته ی عبدالفاطمه است) من هم با شما موافقم که اینجا جای بحث نیست!، منظور بنده هم همین بود،ولی انگار برادرمان آقای دکتر اسلامیان حرف بنده رو بد تعبیر کردن! اگه ایشون دقت کرده باشن من تأکید کردم که الهی! از آنانمان قرار مده که فرق بین مهدویت و انتظار رو با بی خیال حکومت شدن نمی دونند! نمی دونم چرا حرف بنده بد تعبیر شده!
آقای اسلامیان پیشنهاد می کنم اگه سعادتی هست، یا میلتون رو بگذارید که بیشتر و به دور از این محیط برای هم بنویسیم تا هم من آگاه شوم و هم شما که اینجا جای بحث نیست، یا نه اگر مایل بودید اعلام فرمایید تا بنده میلم رو بگذارم تا شما میل بزنید!
خدایا تو رو به شهادت می گیرم که هر گز بی دغدغه ی معیشت مردم نبوده ام، الهی ! تو خود آگاهی که چه در دل می پرورانم! الهی! مرا از غافلان و جاهلان و مرفهین بی درد قرار مده! الهی ! تو خود آگاهی که عبدالفاطمه هیچ ندارد! و در این نداری خویش جز تو دست بر مقابل کسی به نیاز نمی برد! الهی! کجا من از درد مردمان نیازمندت آگاه نبوده ام!؟ که خود از آنانم!الهی! رهایم از این خویش! الهی! تو می دانی که هرگز بی درد نبوده ام ولی دردم افزون کن که دریابم هیچم!
برادرم! آقای اسلامیان! بنده منتظرم! بیشتر از این هم بحث رو تو اینجا جایز نمی دونم!
در پناه حق- یا زهرا(س)
14113
نام: کربلای ۲
شهر: حاج عمران
تاریخ: 11/29/2005 6:13:56 AM
کاربر مهمان
  از مسئولین کشور میخواهم شهدارا فراموش نکنند
<<ابتدا <قبلی 1418 1417 1416 1415 1414 1413 1412 1411 1410 1409 1408 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=1413&mode=print