اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
13932 |
نام:
مروارید
شهر:
تهران
تاریخ:
11/25/2005 5:57:59 AM
کاربر مهمان
|
دلم برای چشمهای تو تنگ شده حتی زمان هم بدون تو سنگ شده گفتم که کمکم، کم کنم فاصله را اين فاصلهها که مثل فرسنگ شده بگو تا رسيدن به تو چقدر مانده است در روزگاری که انگار منگ شده تو ، من ، ترانه ، شعر و غزل اين شعر با حضور تو خوشرنگ شده ببين دلم که هيچ ، حتی خدا هم دلش برای نگاه تو تنگ شده ببخش مرا اگر در غزل ناشیام قبول کن از کسی که دلتنگ شده * * * تو ، تو ، تو ،تو تو تو تو اين کلمه با من هماهنگ شده !!
az inke ba in site ashna shodam khoshhalam va doost daram ba hamatoon ashna sham
|
|
13931 |
نام:
فاضل
شهر:
خوزستان-شادگان
تاریخ:
11/25/2005 5:33:33 AM
کاربر مهمان
|
عاقبت بخیر شوم
|
|
13930 |
نام:
پیمان o0v0o
شهر:
بی سرزمین تر از باد
تاریخ:
11/25/2005 4:49:32 AM
کاربر مهمان
|
خدایم، خدایم
آه ای خدایم
صدایت می زنم، بشنو صدایم
شکنجه گاه این دنیاست جایم
به جرم زندگی این شد سزایم
آه ای خدایم، بشنو صدایم
مرا بگذار با این ماجرایم
نمی پرسم چرا این شد سزایم
آه ای خدایم، بشنو صدایم
گلویم مانده از فریاد و فریاد
نداند کس غم مرگ صدا را
به بغض در نفس، پیچیده سوگند
به گل های به خون، غلطیده سوگند
به مـــــــــادر سوگوار جاودانه
که داغ نوجوانان دیده سوگند
خدایا حادثه در انتظار است
به هر سو باد وحشی در گذار است
به فکر قــتــل عــام لالــه ها باش
که خوابِ گل به گل کابوس خار است
خدایم ای پناه لحظه هایم
صدایت می زنم با گریه هایم
صدایت می زنم بشنو صدایم
الهی در شب فقرم بسوزان
ولی محتاج نامردان نگردان
عطا کن دست بخشش همتم را
خجل از روی محتاجان نگردان
الهی کیفرم را می پذیرم
که از تو ذات خود را پس بگیرم
کمک کن تا که با نا حق نسازم
برای عشق و آزادی بمیرم
خدایم ای پناه لحظه هایم
صدایت می زنم با گریه هایم
صدایت می زنم بشنو صدایم
|
|
13929 |
نام:
امین
شهر:
کراج
تاریخ:
11/25/2005 4:46:38 AM
کاربر مهمان
|
یا امام رضا دستی هم به سر ما بکش
|
|
13928 |
نام:
علیرضا
شهر:
تهران
تاریخ:
11/25/2005 4:09:49 AM
کاربر مهمان
|
به نام خدا
السلام علیک یا اباعبدلله الحسین
جمعه ای گذشت و یار نیامد.....
با سلام و عرض ارادت خدمت تمام دوستان
من به تازگی با این سایت آشنا شده ام.
پیشاپیش سالروز شهادت امام صادق(ع) را به تمامی شیعیان تسلیت عرض می نمایم.
((هراس من از مرگ نیست، هراس من از بیهوده زیستن است.))
|
|
13927 |
نام:
عاشق
شهر:
نمیدونم
تاریخ:
11/25/2005 3:58:56 AM
کاربر مهمان
|
سلام به همهه بچه ها من تازه به این جمع امدم امید
وارم همتون موفق باشین به امید دیدار(یا حق)
|
|
13926 |
نام:
نمیدونم
شهر:
شیراز
تاریخ:
11/25/2005 3:23:17 AM
کاربر مهمان
|
دارم دیوونه میشم.
یا امام زمان خودت کمکم کن
|
|
13925 |
نام:
اکبر
شهر:
اسفنجان
تاریخ:
11/25/2005 2:58:28 AM
کاربر مهمان
|
سلام به رهسپاران در نور
از تشنگي در حال مرگ
ميان عاشق و معشوق هيچ حائل نيست
تو خود حجاب خودي حافظ از ميان برخيز
از شبلي پرسيدند : (( استاد تو در طريقت چه كسي بود ؟ ))
او پاسخ داد : (( يك سگ ! روزي سگي را ديدم كه در كنار رودخانه اي ايستاده بود و از شدت
تشنگي در حال مرگ بود . هربار كه سگ خم ميشد تا از اب رودخانه بنوشد , تصوير خود را در
اب مي ديد و مي ترسيد , زيرا تصور ميكرد سگ ديگري نيز در رودخانه است . در نهايت پس از
مدتي طولاني سگ ترس خود را كنار گذاشت و به درون رودخانه پريد .
با پريدن سگ در رودخانه تصوير او در اب نيز ناپديد شد , به اين ترتيب سگ متوجه شد آنچه
باعث ترس او شده , خودش بوده است . در واقع مانع ميان او و آنچه به دنبالش بود به اين شكل از
ميان رفت . من نيز وقتي به درون خود فرو رفتم متوجه شدم مانع من و انچه در جستجويش مي
باشم خودم هستم و با آموختن از رفتار اين سگ حقيقت را دريافتم . ))
|
|
13924 |
نام:
حلاج
شهر:
تبریز
تاریخ:
11/25/2005 2:51:01 AM
کاربر مهمان
|
با چنان عشقي زندگي كن كه حتي اگر بنا به تصادف به دوزخ افتادي... خود شيطان تو را به بهشت باز گرداند
|
|
13923 |
نام:
حلاج
شهر:
تبریز
تاریخ:
11/25/2005 2:26:22 AM
کاربر مهمان
|
با سلام حضور دوستان حماسه ساز دوران تاریخ ،
بالاترين لذت در زندگي اينست که عليرغم مشکلات خودتان ، سعي کنيد ديگران را شاد کنيد
....شادي اگر تقسيم شود دوبرابر مي شود...
اگر مي خواهيد خود را ثروتمند احساس کنيد ، کافيست تمام نعمتهايتان را ، که با پول نمي توان خريد،بشماريد. زمان حال يک هديه است. پس قدر اين هديه را بدانيد.
انسانها سخنان شما را فراموش مي کنند.
انسانها عمل شما را فراموش مي کنند.
اما آنها هيچگاه فراموش نمي کنند که شما چه احساسي را برايشان به وجود آورده ايد.
به ياد داشته باشيد: زندگي شمارش نفس هاي ما نيست، بلکه شمارش لحظاتي است که اين نفس ها را مي سازن
|
|