هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
13652
نام: الیاس الدین
شهر: اسلام آباد پاکستان
تاریخ: 11/19/2005 5:37:57 AM
کاربر مهمان
  من میخواهم در مورد زندگی خود چیزی معلومات لگیرم که چی دارد در زنده گی من واقی میشود در آینده
الیاس
13651
نام: شيما
شهر: تهران
تاریخ: 11/19/2005 5:13:03 AM
کاربر مهمان
  وقتي بي عدالتي هايي رو مي بينم فقط دوست دارم كه خدا به من بگه كه چرا بعضي ها كه با شانس و پارتي به جايي مي رسند،رو مجازات نمي كنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
13650
نام: سید محمد حسین
شهر: تهران
تاریخ: 11/19/2005 5:12:30 AM
کاربر مهمان
  شد ز غمت خانه سودا دلم//////در طلبت رفت به هر جا دلم
در طلب زهره رخ ماه رو//////می نگرد جانب بالا دلم
فرش غمش گشتم و آخر ز بخت///////رفت بر این سقف مصفا دلم
آه که امروز دلم را چه شد//////دوش چه گفته است کسی با دلم
از طلب گوهر گویای عشق//////موج زند موج چو دریا دلم
روز شد و چادر شب می درد//////در پی آن عیش و تماشا دلم
از دل تو در دل من نکته​هاست//////آه چه ره است از دل تو تا دلم
گر نکنی بر دل من رحمتی//////وای دلم وای دلم وا دلم
ای تبریز از هوس شمس دین//////چند رود سوی ثریا دلم
13649
نام: مهاجر تنها
شهر: شیراز
تاریخ: 11/19/2005 4:37:57 AM
کاربر مهمان
  هیچی برای گفتن ندارم.
یعنی در واقع اون قدر چیز برای گفتن دارم که ترجیح میدم هیچی نگم.
13648
نام: مسافر
شهر: دیار غربت
تاریخ: 11/19/2005 4:32:04 AM
کاربر مهمان
  بنویس بر یاس کبود، بنویس بر باور رود ،بنویس از من بنویس، بنویس عاشق یکی بود،بنویس بنوس .
آه قصه بگو از این عاشق دور، تو از این تنهای صبور ،بی تو شکست چو جام بلور.
بنویس بر یاس سپید ،بنویس از عشق و امید بنویس دیوانه تو به خود از عشق تو رسید بنویس بنویس.
تو موج غرور این دل سنگ صبور ،بنویس از آنکه چو اشک از دیده چکید بدون دلیل.
بنویس دنیای منی، همه رؤیای منی ، منم آن بی تابی موج تو هنوز دریای منی .
بنویس بنویس غریبونه شکستم من اینجا تک و تنها .دلخسته ترینم در این گوشه دنیا.ای بی خبر از عشق نداری خبر از من، روزی می آیی نمانده اثر از من .
بنویس دنیای منی همه رؤیای منی منم آن بی تابی موج تو هنوز دریای منی.
بنویس بنویس بنویس
13647
نام: آدین
شهر: خیال
تاریخ: 11/19/2005 4:29:10 AM
کاربر مهمان
  " به نام یکتا خالق هستی "

*** ای رحیم مهربان ، حی قدیر * جان زهرا و علی دستم بگیر ***

با سلام و خسته نباشید به همه ی عزیزان :
( خیلی دلم می خواست روز جمعه ، بتونم از این مکان خاص و عزیز ، سلامی به پیشگاه مولا و آقامون ، امام زمانمون(علیه السلام) ، تنها امید قلبهای خسته و دردمند ، داشته باشم ، که این سعادت نصیب نشد ...) و حالا،... دلم با این سلام می تپد :

*** السلام علیک یا اباالصالح المهدی ***

یا سیدنا و مولانا! ...یا صاحب الزمان(عج)

««« یابن الحسن روحی فداک ***** متی ترانا و نراک ؟! »»»

آقاجون دلم خیلی تنگ شده، نوشتن حرف دلها سخت شده، آخه از چی باید حرف زد! شما (ای عزیز دل)که همه ی دلتنگیها رو می دونی ... حرفها رو از توی چشمها می خونی ... !
آقاجون ! امروز دلم می خواد فقط این حرف دلم رو بگم :
" آقای من ، مولای من ، من اگر هستم ( به هستی ی توست ! مرا دریاب ...)( یا مولای! ادرکنی )

(...و اما دوستای خوب و مهربون، با حرفهای بی ریاتون، صفا دادین به قلبهامون : برادر! بی قرارعزیز از اظهار لطفتون (هرچند که اصلا در مورد من صدق نمی کنه) بی نهایت ممنون و سپاسگزارم .
ولی من اومدم که فقط از محضر عزیزان درس بگیرم! احساس می کنم ، دلم به یه جایی، تو اینجا بند شده، ولی خودم نمی دونم چیه ؟! به هر حال، تا اونجایی که خدا بخواهد، ... ما هم ... آری !!! )

<< تا یار که را خواهد و میل اش به که باشد! >>

"اللهم عجل لولیک الفرج"(الهی آمین)
13646
نام: حسین
شهر: تهران
تاریخ: 11/19/2005 3:10:31 AM
کاربر مهمان
  نمی خوام تعریف الکی کنم ولی همه نوشته های مست وصال همین جوری آدم را به فکر فرو می بری. اگه یه بار سایت ایشونو بخوانید حرف منو تایید می کنید. ایشون نویسنده سایت رساله عقل و عشق هستن.
13645
نام: حسین کیمیا
شهر: تبریز
تاریخ: 11/19/2005 3:09:52 AM
کاربر مهمان
  کرم ایریشم به وجود می آید، از برگها تغذیه می کند ، بر روی شاخه ها حرکت می کند می نگارد که جهان در محدوده یک درخت و برگهای آن خلاصه می شود بعداز مدتی از آن دل زده می شود به لاک خویش فرو می رود و فکر می کند . آیا من جهان در همین چند برگ خلاصه می شود این سوال و تفکر و انزواء باعث می شود یک درجه بالاتر را برود درجه ای که اکثر کرمها می توانند به آن برسند بعد از ان مرحله ای آغاز می شود مرحله ای جدید آنها با جهان جدیدی آشنا می شوند و خوشحال از دیدن این دنیای جدید به این سو و آن سو می روند ولی تعداد اندکی از آنها به این نیز قانع نمی شوند و باز هم می اندیشند. می خواهند بیشتر بدانند و می خواهند به واقعیت برسند این جستجو و یافتن آنها را به سوی ابدیت میبرد آنها آنقدر پرواز می کنند تا به نور برسند و لی در مکانی دور دست از ان درخت به ابدیت می پیوندند.

(یاحق)
13644
نام: ثریا
شهر: یزد
تاریخ: 11/19/2005 2:10:28 AM
کاربر مهمان
  آیا با ازدواج با ایمان خوشبخت می شوم
13643
نام: حجت غلامی
شهر: تهران
تاریخ: 11/19/2005 1:48:25 AM
کاربر مهمان
  بسم رب الشهدائ
دلم تنگ است دلم تنگه شلمچه دلم تنگه دوکوهه
سر شوریده سامانی ندارد حدیث غشق پایانی ندارد
<<ابتدا <قبلی 1371 1370 1369 1368 1367 1366 1365 1364 1363 1362 1361 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=1366&mode=print