هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
13602
نام: بازمانده
شهر: متولد تهران
تاریخ: 11/18/2005 8:06:49 AM
کاربر مهمان
  اولیاءالله هرگز به استقبال مرگ نمی روند، زیرا میدانند تنها فرصت کار و عمل و تکامل ، همین چیزی که نامش را عمرگذاشته ایم، هر چه بیشتر بمانند بهتر کمالات انسانی را طی میکنند، وبا مرگ مبارزه میکنند و از خداوند متعال طلب طول عمر میکنند. فقط در دو مورد از خواستن طول عمر صرف نظر میکنند.
1- اگر احساس کنند که بیشتر ماندنشان توفیق در طاعت نمی یابند. بجای تکامل، تناقص میابند علی بن الحسین(ع) می فرماید: خدایا مرا عمر عطا کن مادام که عمرم صرف طاعت بشود، اگر بنا است زندگیم جراگاه شیطان گردد، مرا هر جه زودتر بسوی خود ببر.
2- اولیاالله مرگ بصورت شهادت را بلاشرط از خدا طلب میکنند. زیرا شهادت هردو خصلت را دارد، هم عمل وهم تکامل است. پیامبر میفرماید: هر عمل نیکی در نردبان تکامل بالاترهم دارد جز شهادت.
عزیزان نگذارید هیچوقت تا لبه نامیدی پیش بروید و فرصت تکامل را با مرگ عوض کنید، عمر بخودی خود کوتاه هست و فرصت پر کردن ساکهای سفر از اعمال نیکو و تکامل کوتاه .و اگر عمر به بطالت بگذرد و وقت مرگ برسد از او میترسیم در حقیقت از کرده های خود میترسیم.
ای که می ترسی ز مرگ اندر فراز
هان ز خود ترسانی ای جان هوشیار
زشت، روی توست نی رخسار مرگ
جان تو همچون درخت و مرگ، برگ
...واما جناب یزید گذر پوست به دباغ خونه می افته یک روز مرگ سراغ پدر ومادرد و بعد خودت هم میاد حالا اگر از عمل نیک گریزانی چرا نفرین مردم رو برا خودت می خری، فکر کن خواهر مادرت ویا زن و بچه ات هم این مطالب مزخرف را بخونند برات چه حالی داره؟؟ می خواهی چی رو ثابت کنی تومرام بشری به کسی مثل تو میگن پارازیت چون بدرد هیچ هیچ چیزی نمی خوری و جامعه رو فقط الوده میکنی با اون تفکری که تو داری باید بهت یک پوزبند و یک غلاده زد و دادش دست شیطوون تا انقدر پشتک وارو بزنی تا بمیری تو لیا قت استفاده از نعمات خدا رو نداری .
13601
نام: حسین کیمیا
شهر: تبریز
تاریخ: 11/18/2005 6:31:44 AM
کاربر مهمان
  تا زمانى كه به توانستن مى انديشيد، پیروزی با شما است.
(خواستن توانستن)دوست عزیزم موفق باشی(یاحق)
13600
نام: عبدالفاطمه
شهر: همین نزدیکی
تاریخ: 11/18/2005 5:56:25 AM
کاربر مهمان
  بسم رب المحبوب
الهی ، این بقیة الله التی لا تخلو من العترة الهادیه؟ این المعدّ لقطع دابر الظّلمه ؟ این المنتظر لاقامة الامت والعوج ؟ این.....
سلام مهربونای حرف دلی
امروزم به ظهر رسید و خبری نشد..............
چه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟////
در این برهوت زمانه که آدم هایی مثل یزید هستند، انسان های باوقاری هم مثل خیلی از حرف دلی ها هستن که امید زنده بودن وتونستن رو تو دلم زنده می کنن
خدای من، بر هر کسی قدرت ده که تواند راه رابیابد! بر یزید ما! هم قدرت درست صحبت کردن و درست دفاع کردن رو بده! الهی به تو می سپارمش که گر قابل هدایت بود خودت هادیش باشی که با ما درست نمی گوید که آنچه می دانیم با او بگوییم! الهی بسوی حق دعوتمان کن و همینطور یزیدی که نمی دانم زچه رو یزید شده است؟ را در پناه خودت جز غیر المغضوب علیهم والضالینش قرار مده که ماشرمنده می شویم از این گونه هموطن و هم مسلک(به ظاهر!).الهی به امید تو
خدای من
کوچه خالی است
از انتظار آمدن غریبه ای تنها
ومن
برای آمدن غریبه ای
به صف ایستادم!
کوچه را با تمام سکوتش
می خوانم
کوچه جوابی نمی دهد
ومن
سربه زیر
به امید آدینه ای دیگر می مانم
در سکوت مبهم یک کوچه
غم!.
(اگه اشکال عروضی داره، ببخشید تو این چند دقیقه نتونستم تنظیمش کنم)

آقاحسین من از نادانی او ناراحتم نه بر خویش!
حسین آقا! نه ایلیسن!؟ تحقیقینن نه ایلیسن؟ بیلیرن که بیزلر گرک معدل الف اولاخ! الله امانیندا عزیز!
حیدر بابا دنیا یالان دنیادی **** سلیمانان نوح دان قالان دنیادی
ای خدا چه کنم؟؟؟؟
برادر بی قرارم ببخشید که زدم به اون فاز محلی- باور کنید دلم عجیب گرفتار است در این زمان بی معرفتی
از نداشتن معرفت یار می نالم عزیز
مست وصال حرفتون خیلی زیبا بود،سحر خانم خوشحالم که پایه ی حرف دل شدی!
آقا حمید از کرج ، از حالتون بگین ببینیم چطوریا بده!؟ خدا بد نده، حرف دلت رو بزن عزیز
حیران عزیز از اصفهان با حرفات بردیمون شلمچه مهربون، امروز همین طوری چشمامون ابریه عزیز!
آقا حسین دیدی اول صبحی چطور دل شکسته راهی ندبه مون کردن مهربون!؟ باید با هوشیاری این یزید ویزیدیان رو (اگه واقعاً اهل یافتن و فهمیدن هستن!و عناد ندارن) کمک کرد و گفت با آنان از آنچه در این زمان آموختیم.
در پناه حق
یا زهرا(س)
13599
نام: بهنام
شهر: تبریز ، شهر مردان مرد
تاریخ: 11/18/2005 5:33:41 AM
کاربر مهمان
  خبر آمد خبری در راه است .. سرخوش آن کس که از او آگاه است ... شاید این جمعه بیاید شاید ...بقیه اش یادم رفت شرمنده !
13598
نام: حامد
شهر: تهران
تاریخ: 11/18/2005 5:11:54 AM
کاربر مهمان
  مهدی جان کجایی امان از این جدایی
امروز که روز جمعه است باز هم نیامدی
13597
نام: حمید
شهر: کرج
تاریخ: 11/18/2005 5:03:52 AM
کاربر مهمان
  حالت خوبه من حالم خیلی بد است
13596
نام: اکبر
شهر: اسفنجان
تاریخ: 11/18/2005 4:16:50 AM
کاربر مهمان
  شما نورانياني كه غرق شده در نور او هستيد ! آيا تا بحال به اين موضوع فكر كرده ايد كه از چه نوع آدم هايي هستيد ؟

13595
نام: بهنام
شهر: تبریز شهر مردان مرد
تاریخ: 11/18/2005 4:14:57 AM
کاربر مهمان
  شاید نشه از قسمت فرار کرد ولی بعضی موقع ها گذشت زمان به آدم کمک می کنه !
13594
نام: سحر
شهر: اسکو
تاریخ: 11/18/2005 4:07:21 AM
کاربر مهمان
  آموخته ام ... که تنها کسي که مرا در زندگي شاد مي کند کسي است که به من مي گويد: تو مرا شاد کردي
13593
نام: حسین کیمیا
شهر: تبریز
تاریخ: 11/18/2005 3:10:51 AM
کاربر مهمان
  سلام عزیزان ادینه بخیر بیقرار واقعاًمیزبان خوبی هستی گم شده عزیز حالا این مهمان عزیز حتماًبرا خودش اسم خوبی داره ایشان خواسته ما رو از نگرانی در بیاره ودر ضمن دیر نکنی
ها انوقت میبینم گم شده زیاد شده.... عبدالفاطمه :خودتو ناراحت نکن فقط اینو میتونم بگم خدا هدایت کنه غا فل را (یاحق)
<<ابتدا <قبلی 1366 1365 1364 1363 1362 1361 1360 1359 1358 1357 1356 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=1361&mode=print