اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
13472 |
نام:
علیرضا پورنرگس
شهر:
جدید صفی آباد-نزدیک به دزفول
تاریخ:
11/15/2005 4:43:57 PM
کاربر مهمان
|
پس از عمری غریبی بی نشانی خدا می خواست در غربت نمانی از آن جسم شریف وپاک ای دوست پلاکی باز گشتو استخوانی
|
|
13471 |
نام:
مهدی
شهر:
تهران
تاریخ:
11/15/2005 4:17:37 PM
کاربر مهمان
|
جبهه دانشگاه عرفان بود و قرب عشقبازی بود در باران سرب
|
|
13470 |
نام:
بی قرار
شهر:
تهران
تاریخ:
11/15/2005 4:13:22 PM
کاربر مهمان
|
سلام!
برادر گلم حسین کیمیا جان عبدالفاطمه جان و همه ی بروبچه های گل حرف دلی!
به خاطر بعضی گرفتاریها کمتر سعادت حضور در این محفل نورانی رو داشتم.ان شاالله با دعای شما اوضاع رو به راه بشه و ما هم بیشتر مزاحم بشیم.
۱.برادر عزیزم بازمانده جان!
حرف حق جواب نداره...چند وقت پیش با حدود ۵ نفر از دوستان دانشجو میخواستیم به آسایشگاه جانبازان بریم.
گفتن باید هماهنگ کنید.ما هم گفتیم چشم...
اولین جایی که زنگ زدیم بی مروتیها شروع شد...
سرتو درد نیارم ۵-۶ جا زنگ زدیم آخر هم به ما گفتن باید از دانشگاه نامه بیارین!!!!
من هم نامردی نکردم به بنیاد زنگ زدم و هر چی تو دلم بود ریختم بیرون...آره عزیز...اینجا همه با هم همدردیم.
۲.گم شده ی عزیز از تبریز!
یه جمله ی زیبا قبلا" از شهید چمران نوشتم که خالی از لطف نیست.
"وقتی شیپور جنگ نواخته می شود مرد از نامرد شناخته میشود وگرنه در هنگام صلح چه بسیارند مردان دین"
بله...آدم در شرایط سخته که ارزش خودش رو نشون میده...وگرنه در شرایط آسان که همه امیدوارند و به روال عادی زندگی ادامه میدن!
پس در این شرایط سخت خودتو نشون بده با ناامیدی و یاس مبارزه کن تا ناامید بشه...یا علی...
برادر کوچیکتون بی قرار
|
|
13469 |
نام:
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شهر:
مشهد
تاریخ:
11/15/2005 3:52:14 PM
کاربر مهمان
|
خدایا :تنهام گرفتارم .تاوان گناهانم را نگیر کمکم کن
|
|
13468 |
نام:
اکبر
شهر:
اسفنجان
تاریخ:
11/15/2005 2:35:54 PM
کاربر مهمان
|
الهی تنهایم
و در این شب هم دلتنگی آمده سراغم
پس چه کنم. اما وقتی فکر می کنم میبینم برای رسیدن به تو تنها معبودی که میشود آرامش یافت اینکه زار زار گریه سردهم از این روزمره گیها از اینهمه بی تفاوتیها
خدایا نوری به من عطا کن که تاریکیهای دنیا و آخرت راهم را پیدا کنم
|
|
13467 |
نام:
حسین کیمیا
شهر:
تبریز
تاریخ:
11/15/2005 2:27:30 PM
کاربر مهمان
|
سلا م گم شده ای کمیای هستی سلام بی قرار کجای که بی قرارم برات*کجای عبدالفاطمه جان *کجای ناشناس*لب خط باشد* ای یاران *تسلیم نمی شوم ز نا مردیها(ای صاحب)
|
|
13466 |
نام:
گم شده
شهر:
تبریز
تاریخ:
11/15/2005 2:21:33 PM
کاربر مهمان
|
دوباره سلام
آقا ببخشید من اون پایین اسمم رو غلط نوشتم . آخه نمی دونید هوای تبریز سرده من هم همین الان از بیرون اومدم و لباسهام رو در نیاورده اومدم اینجا بنویسم . یخ دستام باز نشده بود غلط نوشتم شما لطفا درست بخوانید .
خدا حافظ
|
|
13465 |
نام:
شجاعی
شهر:
سیرجان
تاریخ:
11/15/2005 2:13:27 PM
کاربر مهمان
|
جانبازان در این شهر تنها هستندد مانند جانباز محمد مهدی مظفری
|
|
13464 |
نام:
کن شده
شهر:
تبریز
تاریخ:
11/15/2005 2:09:20 PM
کاربر مهمان
|
هو المعشوق
سلام بچه های خوب که اگه همه دنیا را هم بگردم بازم بعضی هاتون گوهرید و کمیاب . از دور و نا شنایم . اما دوستتان دارم . از جان و دل .
حسین آقا : عبدالفاطمه جان و ناشناس از غریبستان :
از هدایای گرانبهاتان و از واژه های زیبایتان کسرور و متشکر و مفتخر که سه نفر دوست خوب دارم که همیشه خوب اند . ان شاء الله
فقط اگه رفتم و نموندم شما را به احدیت ÷روردگارتان سوگند از دعا بی نصیبم نکنید .
حسین جان : دیروز جواب سوالتان را خوب ندادم امروز می گویم . تبریز خیابان آزادی . ما بین آبرسان و مارالان . روبروی قنادی کوماج ، کوچه حاج شیخ . منزل گم شده .
شب خوش
دوستتان دارم و همیشه سعی می کنم به دیدنتان بیایم . همین جا .
شب خوش
|
|
13463 |
نام:
اکبر
شهر:
اسفنجان
تاریخ:
11/15/2005 2:00:37 PM
کاربر مهمان
|
اگر در تاریکیهای وجودمان بگردیم به چیز هایی خواهیم رسیدکه خودمان مات و مبهوت می مانیم
|
|