هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
13442
نام: مصطفی نصرتی
شهر: تهران
تاریخ: 11/15/2005 7:17:38 AM
کاربر مهمان
  به نام آفریدگار پرهیزکاران
دلم مدتی است در پی یار بی تاب شده دلم برای مهدی فاطمه تنگ شده دوری اقا هوش و هواسم رابرده
13441
نام: ناشناس
شهر: غریبستان
تاریخ: 11/15/2005 7:09:53 AM
کاربر مهمان
  دوست خوبم گمشده عزیز . سلام

منم مثل عبدالفاطمه درک موقعیت تو رو دارم . شاید باور نکنی که همین الان خیلی از بچه های حرف دلی که از قلم شکسته تو حرفاتو خوندن به خودشون گفتن گمشده مثل اون موقعهای من شده !!!!!! آره مهربون جاهایی هست که برای رسیدن به خدا باید درد غربت و نشناختن رو چشید.
تو طالب خدایی ، همه وجودت خدا رو و عشق به اون رو طلب میکنه اما اونطور که باید اونو نشناختی و همین باعث کلافگی و سردرگمیت شده ، باور کن همین آشفتگی مسیر رسیدن به عشق به خدا رو برات هموار میکنه ، همین دلتنگیهاست که عشق رو ابدی میکنه.
احساس تنهایی این دنیا فقط به خاطر فاصله گرفتن از خداست . اگه همینه که من گفتم عبدالفاطمه بهترین راه رو بهت پیشنهاد داده . نماز انس و الفتی همیشگی با خداست . اما اگه واقعا این دنیای نالوطی گریبانت رو گرفته باز از خدا طلب کن که خودش رهات کنه
اگه لایقم بدونی راهی رو که هر بار امتحان کردم جز محبت خدا و اهل بیت ندیدم رو بهت بگم .......
اگه آروم شدی جز دعای خیرت طلبی ندارم

نقل هست :
در زمان هم و غم و گرفتاری که طلبی جز نگاه پر مهر خداوندی ندارید ۱۰ روز زیارت عاشورا هدیه به خانوم نرجس خاتون مادر پاک و مقدس آقا مهدی (عج الله) قرائت کنید محاله که گرفتاری و درد از شما دور نشده و حاجت روا نشوید.
که حقیر این مدت زمان و قرائت زیارت پر فیض عاشورا رو با ده روز روزه همراه میکنم و با قاطعیت خدمت شما مهربون میگم با این مسیر قلب و روحتون آروم میگیره

به امید روزیکه از این خمودگی و بلاتکلیفی بیرون بیایید و خدای مهربون آرامش رو مهمون قب و زندگیتون


یا علی
13440
نام: ناشناس
شهر: غریبستان
تاریخ: 11/15/2005 6:30:55 AM
کاربر مهمان
  یا سمیع الدعا

/*/*/*/*/*/*/*/*/

هنگام نادیده گرفتن
ضعیفان و درهم شکستگان
و کلماتی که بر زبانشان جاری میشود
کلماتی که ما نمیفهمیم
باور مکن که رنج و سختی
تنها برای دیگران رخ دادنی است
این باور تو را به کسانی میپیوندد
که چشم بر واقعیتها بسته اند
این گناه است که نور میتواند به سایه تبدیل شود
و کفنی بیافکند
بر هرآنچه میشناسیم
بی خبر از جایگاه والای آنها (نزد ما)
با قلب سنگی خود پیش می رود
و ما در این میان تنهاییم
تنها، با رویایی از افتخار در سر
بر روی بالهای شب
زمانی که روز به پایان میرسد
جایی که حضور بی کلام هم کیشان
در اتحادی خاموش
برایت کلماتی غریب را تداعی میکند
که شعله هایی مجذوب کننده را می افروزند
حالا وزش آرام دگرگونی را
بر بالهای شب
احساس کن
دیگر روی بر نمی گردانم
از ضعیفان و از خستگان
دیگر نادیده نمیگیرم
سرمای درونم را
تنها یک جهان هست تا در آن سهیم باشیم
ایستادن و نظاره کردن کافی نیست
آیا این تنها یک رویا است
که دیگر
کسی (پلیدیها را) نادیده نگیرد




یا علی
13439
نام: حامد
شهر: تبریز
تاریخ: 11/15/2005 5:13:39 AM
کاربر مهمان
  حسین آقای عزیز! بعضی از زنده ها آنقدر بی ارزش هستند که کاش ... ولی بعضی از مرده ها آن قذر ارزش دارند که هرگز نمی میرند.
13438
نام: عبدالفاطمه
شهر: همین نزدیکی
تاریخ: 11/15/2005 5:05:38 AM
کاربر مهمان
  بسم رب الکعبه
سلام مهربونا
برا گم شده ی عزیز
عزیز من! بعد از نوشتن خودم بود که حرف دلتون رو خوندم
عزیز ! مهربون بدجور حرفات داره آشفته ام می کنه فدای منتظران مولا، شمادارین دقیقاً چیزایی که یه موقع داشت از پا درم می آورد رو می گین
گم شده (که شرمم میاد از این گونه نامیدنتان)عزیز من برادر یا خواهرم!
نصیحت اولتون رو اصلاً قبول ندارم، شاید اگه یه چند وقت پیش بود قبول می کردم ولی دیگه نه!
عزیز من! چند پیشنهاد دارم برا آرامشتون
همین الان! می تونی وضو بگیری وبایستی به نماز ، می دونم که تو نمازت یه صفای دیگه ای خواهد بود، رها کن خودت رو از هرچه دلبستگی است که خود....
بلند شو، آره نمی خواد ادامه بدی، دلتنگ که شدی بایست به نماز، انوقته که می بینی آرامش چطوری در خونه ی دلت نشسته و داری می شی خودت!
اینا همش یه پیشنهاده که باورش کردم پس شما هم ایمان بیاور که می توانی مهربون!
منم دلم تنگه به اندازه ..... بی نهایت
عزیز علیَّ لا اسمع لکَ حسیساً و لانجوی
این باب الله الذی منه یؤ تی؟
این مستأصل اهل العناد و التضلیل و الالحاد؟
عزیز منم دلتنگم از ندانستن و دلتنگم از ماندن و دلتنگم از نرفتن و دلتنگم از آنچه در انتظار آمدنش هستم و دلتنگ تصمیم رفتنی که گرفتم و دلتنگ نداشتن معرفت یار و دلتنگم از این همه ندانستن!
اگه اونن نخواد نمی تونم برم- برام دعا کنید مهربونا
یا امام رضا(ع) هنوز صفای طواف حرمت رو دلمه و هنوز لذت اون رد شدن از کنار پنجره فولاد که ...
اونجا یه مهربون حرف دلی تو نظرم بود نمی دونم چرا همش به یادش بودم!؟
بگو یا سبحان و یا الله و بلند شو برا آماده شدن حضور قلب واقعی در درگاهش
منتظرم که بشنوم آرامشت رو پیدا کردی
التماس دعا_ عبدالفاطمه رو تو اون لحظات ناب عاشقی یادت نره
علی یارت
یا زهرا(س)
13437
نام: حسین کیمیا
شهر: تبریز
تاریخ: 11/15/2005 4:43:28 AM
کاربر مهمان
  سلام دوست خوبم *خدا بد نده *در گرفتاری باید فکر را به جنب و جوش درآوردنه عصاب را.تفکر در عاقبت هر کار باعث رستکاری است . پس شاد باش (خداوند یار شجاعان هست)
13436
نام: عبدالفاطمه
شهر: همین نزدیکی
تاریخ: 11/15/2005 4:40:49 AM
کاربر مهمان
  یا نهایت آمال منتظران
سلام
زندگی جاری است، بی آن که من بخواهم یا تو، جاری است مانند سیلان عشق در میان خرده شکسته های دل عاشق محبوب ندیده! پویا است و بی مهابا می تازد جه من بخواهم چه نخواهم
گم شده ی عزیز! نوشته های پریشانت آشفته ام می کنه، به یاد چند هفته ی قبل خویش می افتم و به یاد سالیانی که در پشت در میخانه اش نشسته بودم و در می کوفتم، و امروز............
نمی توانم گفتن که به کجا رسیده ام، ولی خوب یادمه مشق شب اون شب هام چی بود!: کاش می شد راه سخت عشق را بی خطر پیمود و قربانی نداشت......
ولی امروز به این رسیده ام که تا من در ره این میخانه و این همه طلب عشق خدایی کردن و خدایی شدن و رفتن به عشق ماندن و جزعند ربّهم یرزقون شدن ممکن است کسی نباشد تا درون میخانه وارد شده و از این باده ی پیمانه ی وصل دوست بر کام جان ریزد - نه اینکه من کسی باشم! نه عزیز! به این رسیدم که هیچم و هیچ در برابر قدرت و خواستش-
می دونی مهربون ! زندگی هست ، باید زیست آنگونه که توان حضور در برابر معشوق رو داشت و در دل این جرأت رو حس کرد که می توانی به جایی رسی که بشی مظهر تنها یک صفت ربّت.
گاهی فکر می کنم این منم مانده در اوهام و خیال همه رفته اند و این منم جدای شده از سیمرغ و مانده در اندر خم یک کوچه
گم شده عزیز! تنها با این ادبیات ضعیف و این دل شکسته و مانده در میان ابهت کلماتی که دل رو به لرزه در میاره می تونم بگم :
تا زمیخانه و می نام و نشان خواهد بود سرما خاک ره پیر مغان خواهد بود
حلقه ی پیر مغانم از ازلم در گوش است بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
تنها از غریبستان عزیز
منم تنهام.....تنهاتر از اونی که فکرش رو بکنی....
ای خدا
ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
نکته ی روح فزا از دهن دوست بگو نامه خوش خبر از عالم اسرار بیار
تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام شمّه از نفحات نفس یار بیار
گم شده ی عزیز، دلتنگی با دل ،اونم تنها با معشوق و یه سبد استغاثه و یه دل سیر گریه کردن و درد شیرین بر جان داشتن یه چیز دیگه است!
بی قرار عزیز و شهید گمنام و سورنا خانم کجایین ؟؟؟؟؟؟؟ نیستین! چه خبره؟؟؟؟؟؟؟آقا رضا یادتون رفته با حرف دلتون غبار از غم دل می زدودیم؟!
ناشناس عزیز سلام، حرف دل این حقیر رو زدید ولی با این که قلبم به زنجیر زمان آویخته است موافق نیستم! قلب عبدالفاطمه به یه نظر مولا بسته است و به راهی که برا رفتن در پیش گرفته!
التماس دعا
یا زهرا(س)
13435
نام: گم شده
شهر: تبریز
تاریخ: 11/15/2005 3:55:10 AM
کاربر مهمان
  هو المعشوق:
سلام دوستاي خوبم . يك نصيحت دارم براتون، از يكي كه دوست نداره هيشكي جاي اون باشه . اگه قاطي اجتماع و مردم و دنيا نشديد . هيچ وقت قاطي نشويد .
دوستاي عزيزم : اينجا تنها روزنه اميد من شده . وضعيتم خيلي به هم ريخته . يعني گم شدم . واقعاً گم شده ام . كم آوردن در مشكلات زندگي و شادي ها ، همه و همه شده اند دغدغه من . الان از سركارم مرخصي گرفتم و اومدم نشستم اينجا تا بنويسم . سر رشته از دستم در رفته . نمي تونم تمركز كنم . نه در خانه و نه در محيط كارم . همه جام به هم ريخته . همه كارهاي اداري و شخصي ام عقب مانده . خانه صميمي ترين دوستم نمي تونم بروم . خيلي كلافه ام . دلم واسه امام رضا تنگ شده . اون خوش واسطه شده تا خدا دوتا نعمت بزرگ بهم بده اما من از عهده شان بر نمي آيم . كاش امكانش بود تا به پابوسش برم . تا خودش راهنمايي ام كنه . تو اداره كه مي شينم حوصله هيچ كاري رو ندارم . اگه بدونيد چقدر از كارهايم عقب مونده . چقدر بد است آدم درد را هم بداند و درمان را هم بداند اما راهي براي درمان نرود . يعني توان نداشته باشد .
كمكم كن خدايا .
بيشتر مردم به خاطر خودشان مردم را دچار حيرت و بدبختي مي كنند . عزيزان دنيا زشت است اجتماع ناهمگون است .
مي دانيد الان چه آرزويي دارم . يك باغ كوچك تو يك روستا و يك زندگي بي آلايش . اما افسوس .
مني كه تنها همدمم نوشته هايم بود گاهي احساس مي كنم هرگز نخواهم توانست براي بار ديگر اثري را به پايان برسانم .كاش خدا ما را با اعمالمان دوست نداشته باشد .بلكه ما را با بزرگي اش دوست داشته باشد .
حسين جان يك جمله احتياج دارم تا التيام دردم و سردرگمي ام باشه اگه حرفي داري رو كن .
عبدالفاطمه وا‍ژه هايت را براي گسستن از خاك حتي براي يك لحظه هم ، محتاجم . امروز عصر وقتي از اداره برگشتم واومدم تو سايت خيلي دوست دارم اسمت رو با کلام قشنگت ببينم .
منتظر هداياي شما عزيزان هستم . دوستتان دارم . بهترين دوستان .
التماس دعا .
13434
نام: واصل
شهر: آستان او
تاریخ: 11/15/2005 3:51:31 AM
کاربر مهمان
 
بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک عدوهم

گویند

که ابرها

سخاوتمندانه میبارند ٫

کسی چه میداند

شاید

به حال زار ما

می گریند.

بی حدو عدد...یا علی مدد

http://www.nasimevasl.blogfa.com/



13433
نام: مهدی
شهر: تبریز
تاریخ: 11/15/2005 3:26:46 AM
کاربر مهمان
  هوالمحبوب
سلام حسین جان! آقا سوال شما خیلی خوب بود و من
میتونم اینطور جواب بدم::
همه ما مرده هستیم زنده کسی هست که گفته های
معبود خودش رو بدونه و بهشون عمل کنه البته
من خودمو میگم که بنده رو سیاهم.
حق نگهدارت
<<ابتدا <قبلی 1350 1349 1348 1347 1346 1345 1344 1343 1342 1341 1340 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=1345&mode=print