اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
133552 |
نام:
هادی ص م
شهر:
گیلان رشت p
تاریخ:
9/15/2015 1:11:00 AM
کاربر مهمان
|
بنام خداوند رحمن،سلام به همه دوستان خوبم،امشب اول ذی الحجه است هرکس امشب 10 نفر را خبر کند تمام گناه هانش بخشیده میشود،امام سجاد(ع) فرمود هرکس 3 صلوات برای مادرم حضرت فاطمه(س) بفرستد تمامی گناه هانش بخشیده میشود به اشتراک بگذارید تا میلیون ها صلوات نثار حضرت فاطمه(س)شود،یاعلی(ع)
|
|
133551 |
نام:
مهدی امیری
شهر:
مشهد
تاریخ:
9/14/2015 11:12:21 PM
کاربر مهمان
|
سلام سید علی خامنه ای دوستت دارم زیاد 328 افتخاری شما بودم ازت پول تو جیبی گرفتم.بابایی الان مریضم.کار نمکنم ولی ذات اون دست چپا و اونئ که میگن امام زمان عصر شما نیستی رو.... دیگه علی جون اگه چنتای شون فرستادم به درک دعا کن زندانم نبرن بخواه از خدا یه انگ محدورو دمی بخورن که 3 نشه. تو پدرم هستی.برادر آقا مجتبئ .فدات.....9
|
|
133550 |
نام:
هادی ص م
شهر:
گیلان رشت
تاریخ:
9/14/2015 6:50:07 PM
کاربر مهمان
|
بنام خداوند رحمن،سلام به همه دوستان مهربانم ،سلام خدا جان،ازتو میخواهم دعایم را مستجاب کنی انشاءالله،خدا جان خودت گفتی منو صدا کن ومن دعای شما را اجابت میکنم ،خدا جان خودت گفتی بر هر سختی آسانی است،خدا جان خودت گفتی صبر کن تا پیروز شوی،خدا جان خودت گفتی هر چی میخواهی از من بخواه، خدا جان خودت گفتی همه کارهایت را به من واگذار،خدا جان خودت گفتی فقط به من توکل کن و امیدوار باش،خدا جان خودت گفتی جزای نیکی جز نیکی نیست،خدا جان خودت گفتی ای پیامبر به پیروان راه قرآن مژده بده که به شماها پاداش ارزشمندی خواهد رسید،خداجان خودت گفتی که فقط من برای شما کافی هستم،خدا جان خودت گفتی من خلف وعده نمیکنم،خدا جان ترا قسم میدهم به 124 هزار پیامبر و 14 معصوم و شهیدان راه انقلاب و جد اولا پیامبر حضرت امام خامنه ای عزیزمان دعای مرا و دیگران را مستجاب کن،سلام و درود خدا به همه 124 هزار پیامبر و 14 معصوم و حضرت امام خامنه ای عظیم الشأن و شهیدان راه انقلاب وصلوات به همه شان،از همه تان متشکرم،همه تان را بخدای واحد میسپارم
|
|
133549 |
نام:
زهرا
شهر:
نهبندان
تاریخ:
9/14/2015 6:14:51 PM
کاربر مهمان
|
ببخشید طولانی هسته ولی امیدوارم خوشتون بیاد زندگی زیباست ... و هر روزش آغازی دوباره برای استفاده از فرصت ها و جبران گذشته زندگی زیباست ... به سادگی و لطافت شبنمی نشسته بر برگی سبز ... و با اندکی زبری به زبری حاشیه های برگ گل رُز ... و اما با دور نمایی زیبا و فراموش نشدنی با صحنه های رنگارنگ و دل نشینش ... بی سایه، بی غم و با اندکی پستی و بلندی ... کسی چه می داند ؟ همیشه آنگونه که میخواهیم نیست ... و هرچه میخواهیم به دست نمی آید ... هجران ها هم حکمتی دارند اما زندگی همچنان زیباست می توان خاطراتی خوب در ذهن حک کرد و باقی را دور ریخت ... یاد زیبایی های زندگی تا پایان عمر نشاط و سرزندگی به دنبال دارد پاییز را هم می توان زیبا دید نگو خزان است و زردی اتفاقات هم حکمت خاص خود را دارند همانطور که شاخه های خشک مجموع صدای دل نشین ِ قدم هایمان را می سازند خش خش برگ ها هم زیباست اگر بخواهیم مشکل همیشه هست نگاه ماست که به آن قیمت و تخفیف می دهد باید دید و نگرش عوض شود نگاه کردن از قابی دیگر به زندگی هم جذابیت و سودمندی اثر بخشی را برایمان به ارمغان می آورد این راهی ست برای غلبه بر مشکلات و نهایت پیروزی و شادکامی گاه باید مسیر خود را عوض کنیم همیشه یک راه پاسخگو نیست جرأت انتخاب روشی جدید را داشته باشیم شاید اینگونه پیروز شدیم ... راه های حل مشکلات زیاد است و همه کلیدی به دستمان خواهند داد و البته به شرط آن که ریسمان امید و هدفهایمان گسیخته نشود ... بپذیریم که مسئول اعمالمان خودمان هستیم و خالق ِ یکتا، بی حساب و کتاب ما را رها نخواهد کرد و نظاره گر و دست گیر ماست تنهایمان نمیگذارد چه در سختی و چه شادی و بدانیم هرچه انجام میدهیم ثبت خواهد شد و خوبی و نیکی کردن را فراموش نکنیم آری اینگونه است رسیدن به اوج باید بخواهیم نهراسیم بتوانیم ببینیم تلاش کنیم فردا را بخواهیم از گذشته به جز تجربیاتش مابقی را دور ریزیم آری زندگی با همه سختی ها و مشکلاتش باز هم زیباست رنگارنگ و شیرین
|
|
133548 |
نام:
خیال
شهر:
سردرگمی
تاریخ:
9/14/2015 6:02:24 PM
کاربر مهمان
|
سلام خواهر و برادرای عزیزم امیدوارم خوب و خوش و سلامت سرزنده باشید(شاید شما این داستان رو شنیده باشید ولی به نظرم جالب اومد که بنویسم یه جور حکمت خدا رو نشون میده بخونید قشنگه...) تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دور افتاده برده شد او با بی قراری به درگاه خداوند دعا میکرد تا او را نجات بخشد او ساعت ها به اقیانوس چشم میدوخت تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمیآمد سر آخر نا امید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از ساحل بسازد تا از خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت دود به آسمان رفته بود، بدترین چیز ممکن رخ داده بود او عصبانی و اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟» صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک میشد از خواب برخاست آن کشتی میآمد تا او را نجات دهد مرد از نجات دهندگانش پرسید: «چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟» آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی ، دیدیم!»
|
|
133547 |
نام:
kh.m.h
شهر:
a
تاریخ:
9/14/2015 5:56:17 PM
کاربر مهمان
|
اینجا کجاست؟؟؟ سری به دشت زدم گلی در آن نبود سری به رود زدم رود خشکیده بود سری به دریا زدم شوره زاری شده بود سری به جنگل زدم بیابان شده بود نه درختی ! نه گلی ! نه چمن! چیزی در آن نبود نگاهی به آسمان انداختم تاریک شده بود ماه وستاره ای در آن نمی درخشید خورشید نمی تابید چراغ ها خواموش بودند انگار کسی دراین دنیا نبود همه سورا نگاهی کردم همه جا پر از خالی همه جا فریاد سکوت خواستم چیزی بگویم بغض گلویم را گرفته بود و نفسم بالا نمی آمد مردم کجا رفته اند؟! چرا اینجا سوت و کور است ؟! چرا آسمان تاریک است؟! چرا آب خشکیده؟!! جنگل ها چه شده اند؟! این همه درخت ... کجا رفته اند؟! چرا من تنهایم...؟ اینجا کجاست؟؟؟ من که هستم؟؟؟ من که سرشار از وجود بودم اینک چه شده ام!!!؟ از دور نگاهم به چشمه ی آبی افتاد به سوی آن دویدم هر چه می رفتم نمی رسیدم سراب بود انگار خسته نگاهی به آسمان انداختم در عمق تاریکی درونم زمزمه ای کردم خدایا چه شده؟ تو کجایی!!!!؟ ناگهان هاله ای نور آسمان را دربر گرفت نسیم خنکی وزید وصدایی درونم می خواند کنارت هستم اطرافم را جست و جو می کردم کسی در آن نزدیکی نبود اما... درآن نزدیکی چیزی چشمم را نوازش می کرد باورم نمی شد در این برهوت این درخت از کجا آمد!! سبز و روشن با سایه ای عمیق و خنک میوه داشت اما نمی دانم میوه اش چه بود؟ تا به حال مانند آن را ندیده بوده ام رنگی بسیا روشن وانگار از جنس طلا اما حسی درونم می گفت این میوه بالاتر از طلاست زیر سایه ی در خت نشستم وبه عمقِ فکر فر رفتم هرچه تلاش می کردم چیزی به فکرم سر نمی کشید خیلی گنگ شده بودم نمی دانستم چه کنم تا اینکه ... احساس کردم زیر سایه ی آن درخت، کسی پیشم نشسته است نمی دیدم!! اما... صدایش را می شنیدم پرسید چگونه حالی داری؟ گفتم نمی دانم سخت احساس ترس وسردر گمی به من دست داده است صدای لبخند آرا مش را شنیدم و گفت: تا من پیش تو هستم ترسی تورا فرا نمی گرد مگر فراموش کرده ای؟!! این را که گفت آرامش عجیبی بر دلم نشست دوست داشتم فریاد بکشم اینک اورا شناخته بودم... گفت :مگر فراموش کرده ای آرزو داشتی لحظه ای با من خلوت کنی؟!!! اینک چه شده که مرا انگار نمی شناسی؟ گویی از خوشحالی نفس نفس می زدم بریده بریده گفتم آری ،،، آری،،، اما ،،،باورم نمی شود لبخند آرام وگرمی زد و گفت: باید باور کنی... حالا بگو چه می خواستی بگویی؟ پرسیدم اینجا کجاست؟! پاسخ داد:اینجا درون وجود توست گفتم :پس چرا مانند بیابان می ماند تاریک وخشک و گرم؟نه آبی ؟!نه درختی؟! ونه گلی در آن روییده بود؟! این درخت از کجا سرزد؟؟!! گفت : تا زمانی که مرا به وجود خود نخوانده بودی اینگونه بود تنها بودی در یک بیابان بزرگ می توانستی در این بیابان همراه و دلجویی بطلبی وتو پیش از هر چیز مرا صدا کردی خوشحالم که مرا همراهت خواستی به سویت آمدم که با من دردت را بگویی وآرامش را هدیه ات کنم پرسیدم : این درخت چیست؟ گفت : درخت آرامش هرگاه بخواهی می توانی از آن میوه ی آرامش را بچینی با تعجب گفتم:ولی این درخت که بسیار بلند است با نردبان هزارپله هم نمی توان از آن بالا رفت خندید وگفت: این درخت نردبان هزار پله نمی خواهد نام من را که بیاوری میوه در دست تو ست و می توانی طعم آرامش را به آسودگی بچشی چشمانم از تعجب گرد شده بود پرسیدم :یعنی این همه مدت از میوه ی این درخت می خوردم ونمی دانستم؟!! گفت : آری همینگونه است گفتم چرا
|
|
133546 |
نام:
محمد رضا زاهدی
شهر:
تهران
تاریخ:
9/14/2015 5:51:22 PM
کاربر مهمان
|
هرچه داریم مدیون زهرا و علی است
|
|
133545 |
نام:
زهرا
شهر:
نهبندان
تاریخ:
9/14/2015 5:44:56 PM
کاربر مهمان
|
تقدیم به همه دوستان حرف دلی
خدایا... دریافته ام کسی که میگوید "برایم دعا کن" از روی عادت نمیگوید..!
کم آورده است...
دخل و خرجش دیگر باهم نمیخواند...
صبرش تمام شده است...
ولی دردهایش هنوز باقی مانده است...
مهربانم...! کاش میدانستی چقدر دردناک است شنیدن جمله "برایم دعا کن" خدایا کمکش کن... هنوز هم به معجزه کرامتت ایمان دارد....
|
|
133544 |
نام:
فاطمه
شهر:
ززز
تاریخ:
9/14/2015 5:31:49 PM
کاربر مهمان
|
خـدایـا !
من هـمانی هسـتم که وقت و بی وقت مزاحمت می شوم .
همانی که وقتی دلش می گیرد وبغضش می ترکد،می آیدسراغت
من همانی ام که همیشه دعاهای عجیب و غریب می کند .
و چشم هایش را می بندد و می گوید :
من این حرف ها سرم نمی شود! باید دعایم را مستجاب کنی!
همانی که گاهی لج می کند و گاهی خودش را برایت لوس می کند!
همانی که نمازهایش یکی در میان قضا می شود و کلی روزه نگرفته دارد !!
همانی که بعضی وقت ها پشت سـر مردم حرف می زند !
گاهی بدجنس می شود ، البته گاهی هم خودخواه !
حـالا یـادت آمـد مـن کـی هـستم ؟!معبود من !
ساليانيست مرا راهي صحراي پر از رنگ و فريب كرده اي
تا در آن سير كنم و تو را بيابم و با تو عاشقي و بندگي كنم .
آن وقت كه مرا فرستادي پاك و سبحان بودم
اما حال پر از رنگ دنيا شده ام.
آن روز خود به من گفتي تا هميشه كنار تو
هستم مرا فراموش نكن .اما امروز ياد همه هستم جز تو ..
خداي من !پشيمـانم حلالم كـن ----------------------------------------------------------- دوستان همیشگی حرف دل خادم حضرت زهرا-گمگشته-مهدیه-کبوتر-زهرا از نهبندان-فاطمه-ودوست عزیزم لبخند که چند وقتیه نیستی و دلم برات تنگ شده اول سلام ..دوم خیلی دوستتون دارم..مراقب خودتون باشین ..برای همه ی حرف دلی ها به حق آقا امام جواد آرزوی سلامتی و شادکامی دارم.. براای شادی قلب نازنین امام عصر1صلوات: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
|
|
133543 |
نام:
شهر:
تاریخ:
9/14/2015 5:17:33 PM
کاربر مهمان
|
باب الجواد راه ورودی به قلب توست حاجت رواست هر که از این راه می رود
شهادت ابن رضا علیهماالسلام تسلیت باد امیدوارم به لطف این امام مهربان و شهید جوان مظلوم همگی حاجت روا باشیم و در مملکت امام زمان (عج) بهترین یاورانش باشیم ان شاءالله
شفای بیماران عاقبت بخیری مردمان هدایت همگی مان سلامت رهبرمان و ظهور موعودمان را از شما میخواهیم
|
|