هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
13202
نام: سورنا
شهر: همین دوروبرا
تاریخ: 11/10/2005 2:21:16 AM
کاربر مهمان
  سلام به همه حرف دلیهای ثابت و متحرک!
دیر زمانیست که از خودم فراری ام.تا لحظه ای با خودم تنها می شوم وحشت و شکنجه روحی ام شروع می شود.همه اش از یک لحظه غفلت شروع شد.غفلت وآنگاه ...
من بدهکارم!بله ،یک مورد حق الناس بگردنم هست که صاحبش مرا حلال نمی کند.مطمئنم که نمی کند.به او هم دسترسی ندارم که حلالیت بخواهم واین مرا نابود می کند.
حالا هر چند فکر نمی کنم او به این صفحه سر بزند اما به مصداق انداختن تیری در تاریکی خواستم از او حلالیت بخواهم.به خاطر حق صحبت سالها،به خاطر زحمتهایی که برایم کشید،به خاطر همه سختیهایی که کشید و مارا کربلایی کرد.
وحالا***********************************
راه کربلا اندک اندک باز می شود و شهرما(نزدیک کربلا)دوباره با تمام وجود پذیرای عاشقان حسینی است.من بعنوان عضو کوچکی از شهرم خاک پای زوار حسین را برچشم می سایم و پیشاپیش به همه خیر مقدم عرض می کنم.
*ملتمس دعایتان (سورنا)از نزدیک کربلا
13201
نام: مست وصال
شهر: تهران
تاریخ: 11/10/2005 1:21:52 AM
کاربر مهمان
  جبرئيل نزد پيامبر (ص) آمد و گفت: اي پيامبر! خداوند تبارك و تعالي مرا با هديه‌اي به سوي تو فرستاده است كه پيش از تو ، به كسي چنين هديه‌اي عطا نفرموده است. رسول خدا (ص) فرمود: آن هديه چيست؟ گفت: صبر و شكيبايي و حتي بهتر از صبر. حضرت رسول پرسيد: بهتر از صبر چيست؟ جبرئيل گفت: خشنودي (به ارادة الهي) و بهتر از آن . حضرت پرسيد: بهتر و نيكوتر از رضا چيست؟ جبرئيل گفت: پرهيزكاري و نيكوتر از آن. حضرت پرسيد: بهتر از اخلاص چيست؟ جبرئيل گفت: يقين و بهتر از آن . حضرت پرسيد: بهتر از يقين چيست؟ جبرئيل گفت: راه وصول به درجة يقين ، توكل بر خداي عزوجل است. حضرت پرسيد: توكل بر خداي عزوجل چگونه است؟ جبرئيل گفت: رسيدن به اين آگاهي كه مخلوقات نمي‌توانند به انسان نفع يا ضرري رسانند و يا به او بخشش كنند و يا مانعي در برابرش باشند. به كار بردن اين آگاهي باعث نااميدي (و دل كندن) از مخلوق مي‌شود. اگر بنده‌اي چنين باشد، كاري براي غير خداوند انجام ندهد، جز به خداوند به كسي اميدوار نشود ، از كسي غير از او نترسد و به هيچ كس جز خداوند، چشم طمع نورزد ؛ و اين معني توكل است . حضرت پرسيد: اي جبرئيل! تفسير صبر چيست؟ جبرئيل گفت: صبر يعني داشتن حال يكسان در ناراحتي و خوشحالي ، تهيدستي و توانگري و گرفتاري و سلامت . صبر يعني شكايت نكردن به مخلوقات از آنچه كه از بلا و گرفتاري به ايشان مي‌رسد . حضرت پرسيد: تفسير قناعت چيست؟ جبرئيل گفت: قانع شدن به آنچه كه از دنيا مي‌رسد . قانع شدن به چيز كم و شكر گفتن براي اندك . حضرت پرسيد: تفسير خشنودي چيست؟ جبرئيل گفت: خشنود كسي است كه چه دنيا به او برسد و چه نرسد ، بر خداوند خشم نگيرد و به اندكي از عمل خوب ، از نفس خود راضي نشود . حضرت پرسيد: اي جبرئيل تفسير پرهيزكاري چيست؟ جبرئيل گفت: پرهيزكار كسي است كه دوست بدارد آنچه را خداوند دوست دارد . دشمن بدارد آنچه را خداوند دشمن دارد . از حلال دنيا كناره بگيرد و به حرام آن توجه نكند ؛ زيرا در حلال دنيا حساب است و در حرام آن عقاب . بر همه مسلمانان ترحم نمايد همچنان كه به نفس خود ترحم مي‌كند . از پرحرفي كناره بگيرد همچنان كه از مردار بدبو دوري مي‌كند . از زرق و برق دنيا اجتناب كند تا مبادا او را فرا گيرد . آرزويش را كوتاه كند و مرگش را در نظر آورد . حضرت پرسيد: تفسير اخلاص كدام است؟ جبرئيل گفت: مخلص آن كسي است كه از مردم چيزي نخواهد تا آن را بيابد . و هنگامي كه آن را يافت ، راضي شود . هر گاه چيز اضافه‌اي در نزد او بماند ، در راه رضاي خدا بدهد . كسي كه از بندگان چيزي درخواست نكند ، به راستي كه به بندگي خداوند اقرار كرده و هر گاه چيزي بيابد ، راضي است و خداوند هم از او خرسند است . حضرت رسول پرسيد: تفسير يقين چيست؟ جبرئيل گفت: صاحب يقين ، كارهايش براي خداست ، چنان عمل مي‌كند كه گويي خداوند را مي‌بيند و اگر خدا را نمي‌بيند ، خدا او را مي‌بيند .
13200
نام: HAMID 48
شهر: TEHRAN
تاریخ: 11/9/2005 6:27:14 PM
کاربر مهمان
  Khodaia Roozegare Behtari Deh
Be Ma Gom Karde Rahan Rahbari Deh

ELTEMASE 2A
13199
نام: علی
شهر: زمینی
تاریخ: 11/9/2005 6:00:08 PM
کاربر مهمان
  ای خدا تا جوونم و نیرومند میخوام تو رکابش باشم... باوکن دیگه دلم داغونه ... آخه پس کی میذاری حجت روا بشیم؟!!
13198
نام: بی قرار
شهر: تهران
تاریخ: 11/9/2005 3:47:14 PM
کاربر مهمان
  سلام!
۱.تنها از یک جای دور!
امیدت به خدا باشه و مطمئن باش همه ی حرف دلیها دعات میکنن.ان شاالله همه ی جوونای کشور عزیزمون در دنیا و آخرت سعادتمند بشن.
۲.گم شده از تبریز!
از اینکه مشکل شما حل شد خیلی خوشحالم دعامون کن.
۳.عبدالفاطمه جان!
بابا بی خیال...ما کوچیکتیم...من که تا حالا خیلی از دلنوشته هات استفاده کردم...تو باید مارو حلال کنی...
۴.برادر عزیزم حسین کیمیا!
اولا" خیلی خوشحالم که به جمع حرف دلیها پیوستی.
ثانا" جملات کوتاهت هم خیلی قشنگه...

بعضی از بچه ها خیلی وقته سر نزدن...بهنام پانیذ بازمانده عبدالله شهید گمنام مهدیه از تنکابن و... کسی ازشون خبری نداره؟
برادر کوچیکتون بی قرار
13197
نام: مسعود
شهر: یزد
تاریخ: 11/9/2005 3:30:26 PM
کاربر مهمان
  با تشكر از دست اندركاران سایت بسیار عالی شهید آوینی.
ایمیل آیت الله محمد تقی بهجت را برای من به ایمیلم بفرستید.
13196
نام: ستاره
شهر: پشت دریاها
تاریخ: 11/9/2005 3:09:08 PM
کاربر مهمان
  پروردگارا به من آرامش ده تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم-دلیری ده تا تغییر دهم آنچه راکه می توانم تغییر دهم- بینش ده تا تفاوت این دو را بدانم- مرا فهم ده تا متوقع نباشم که دنیاو مردم آن مطابق میل من رفتار کنند.
13195
نام: عبدالفاطمه
شهر: همین نزدیکی
تاریخ: 11/9/2005 2:39:28 PM
کاربر مهمان
  یا مونس
سلام مهربونای حرف دلی
یه جورایی نمی تونم اسماتونو بگم عزیزای حرف دلی، خود اونایی که می دونن بهشون سلام می کنم!
***************************
معتقدم اگه آدمی مثل من اونقدر تعلقات و دلمشغولی تو این دنیا داشته باشه می تونه یه ستون حرف دل رو بدون هیچ رودربایستی بنویسه! منم اونقدر اسیر دنیام که حرفای دلم تمومی نداره، امروز اینقدر حوادث عجیب و غریب برام افتاد که دیدم نه بابا! هنوز اونی نیستم که نتونم دل بکنم از گفتن حرفای دلم، می دونین یه جورایی حس می کنم گفتن حرف دلم برام شده یه دلبستگی دنیوی، نمی خوام بگم هر کی حرف دل بنویسه هنوز نتونسته خودش رو بگذاره کنار!نه عزیز! این منم که هنوز به اونجا نرسیدم که نتونم رها بشم، خیلی طاقت آوردم تا نخوام که بنویسم!
یکی ازم خواسته بود مبارزه کنم با این همه دلتنگی و خستگی! خیلی حرف جالبی زد برام، فرمودش: مبارز باید قوی باشه! خیلی برام معنی داشت، خیلی.
الان می فههم چقدر تعلق دارم که نمی تونم رها بشم، امان از دست این دل که هرچی بلا سر آدم میاد از راه همین دله، تصمیم گرفتم، بگذارمش یه جایی که یه مدت ...
ولی عقلم یه چیز دیگه می گه! فکر که می کنم می بینم نمی شه، با دله که راه می رم بادله که نگاه می کنم، با دل که راه رو می شناسم، با دله که دارم می رم به سوی ربّم، با دله که همه چیزم شده او، بادله که می رم، با دله که هوایی می شم، با دله که قراره عازم بشم، با دله که می تونم از خیلی چیزا بگذرم و بگذارم مال دیگرون باشن، با دله که دلخور نمی شم از بعضی رفتارها، با دله که خودم رو تنبیه می کنم!
شده تاحالا از دردی لذت ببرید، یه چند وقته یه حس تازه دارم، دارم لذت می برم از دردی که وجودم رو گرفته، یه درد تازه، درد نداشتن یه چیزایی که آدم رو وابسته می کنه، درد چیزی که تو حسش می کنی ولی کسی نمی دونه، حتی اونی که باید بدونه هم نمی دونه، خیلی قشنگه تو درد بکشی واونوقت کسی ندونه جز آفریدگارت. دیگه نمی شه گفت درد می تونم بگم یه جور صبوح روحانیه! یه لذتی داره که نمی تونم وصفش کنم! فقط یه لحظه حسش کافیه برا تموم عمرت!
خدای من.......
می خوام یه چیزی بگم
حرف دلی های بامعرفت!
***** یه نگاه می کنید!؟*****
می خوام قبل از اینکه نباشم و برم بخوام حلالم کنید! حلالم کنید اگه یه موقع حرفا ی دل آواره ی معرفت آقام، ناراحتتون کرده و یا غم رو مهمون دل باصفاتون، شما رو به اشکای صبح های جمعه تون حلالم کنین، از کجا معلوم فردا صبح بتونم زیر بارون برم دنبال تقرب ربّم؟ از کجا معلوم که فردا بیدار بشم و بتونم بیام پشت رایانه؟
خدا کریمه
حلالم کنید مهربونا، مخصوصاً اونایی که دم به دقیقه مزاحمشون شدم! از اونایی که عصبانیشون یا ناراحت و پکر و پشیمونشون کردم !
شما رو به جون عبدالفاطمه دعام کنید، این روزا خیلی حرف دارم واسه گفتن که بهتره نگم!
دلم می خواست بود و دیگه نیازی نداشتم به..............
خدایا چطور فریاد نزنم از این همه تعلق ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
رهایم کن
دیگه این روزا کسی هم حرفم رو نمی فهمه حتی دوستی که دوماه هم اتاقش بودم و شده بودیم همدل و همدرد هم!
یا رب رهایم کن ، دلم می خواد تموم غصه های بندگانت بشه مال من ولی برا خودم چیزی نخوام! دلم می خواد بگذرم از خود تا بتونم بشم آیینه یک صفت تو یا ربّ.
شکرت از این همه نعمت
نعمت درد شیرینی که به وجودم حال دیگری داده
*********************
لیلا خانم غریب از اصفهان برا مادرتون دعا می کنیم
عزیز نگفتی از مادر چه
13194
نام: سعید
شهر: خرم آباد
تاریخ: 11/9/2005 2:16:53 PM
کاربر مهمان
  یا خدا
13193
نام: امید و هادی
شهر: تهرن
تاریخ: 11/9/2005 2:02:54 PM
کاربر مهمان
  دیوونه ایم
<<ابتدا <قبلی 1326 1325 1324 1323 1322 1321 1320 1319 1318 1317 1316 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=1321&mode=print