اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| | هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
| 13072 |
نام:
عبدالفاطمه
شهر:
همین نزدیکی
تاریخ:
11/7/2005 12:20:32 PM
کاربر مهمان
|
سلام مهربونای حرف دلی
سلام ناشناس دل مهربون! شرمنده ی مهربونیتون می کنین ما رو! حلالم کنین اگه موجب دل نگرونیتون شدم.
بی قرار عزیز کجایین؟
سلام اقا رضا! خیلی ممنون از متن های باصفاتون
سورنا ی مهربون و عزیز، استفاده کردم از حرف دلتون!
وبقیه کجایین؟؟؟؟؟؟؟؟/
********************
- اللهم اشف کل مریض
خدایا! هرچه زودتر او را به عیادت همه ی بیماران فرست! خدایا! ما رو بیمار او کن، تا از همه ی بیماری هامون شفا پیدا کنیم.
خدایا! با شربت وصل او، قلب هجران کشیده ی مارو از آتش تب فراقش، شفا بخش!
- اللهم رد کل غریب
خدایا! ما رو که از دامن پاک او گریخته ایم، آواره ی برهوت هواهای نفسانی شدیم، دوباره به وطنمون که اغوش اونه برگردون!
خدایا! او را که از ما رنجیده و غریبانه از شهر ما رخت بر بسته و در جایی که ما نمی دونیم، منزل گزیده، دوباره به دیار ما شرمندگان ظلم خویش، باز گردون!
خدایا! این ارزوی قلبی او را که آرزوی ما هم هست؛ یعنی پاک شدن گرد غربت از چهره ی دین و اولیای دین، هرچه زودتر به استجابت برسون!
- اللهم فکّ کل اسیر
خدایا! ما رو از زندون تاریک و سرد خواسته های زشت نفسانی و از زندون تاریک تر و سردتر هجران او رهایی بخش!
خدایا! غل و زنجیرهای نفس رو از دست و پای عقلمون بگشا تا نجات و آزادی رو تنها در رسیدن به او پیدا کنیم و بندگی او را اسارت نخونیم!
خدایا! ما رو اسیر او کن تا از بند غیر او آزاد شیم!
الهی به امید تو
خدایا چی بگم که دلتنگم!
*******
دلتنگم آقا! به فریادم برس اله من
خسته ام
خسته
یا زهرا(س)
|
|
| 13071 |
نام:
تتنها
شهر:
غریبستان
تاریخ:
11/7/2005 12:08:38 PM
کاربر مهمان
|
سلام سورنا
خوشحالم که فهمیدی چی می گم تو اگه جای من بودی چه می کردی وقتی نزدیکترین کسان مهر تهجر بهت می زنن تو چه می کنی.خیلی دوست دارم کمکم کنی.حتما می دونی چه تنهایی کشنده ای.
|
|
| 13070 |
نام:
زری
شهر:
زری آباد
تاریخ:
11/7/2005 10:36:33 AM
کاربر مهمان
|
لئوناردو داوينچي موقع كشيدن تابلو "شام آخر" دچار مشكل بزرگي شد: مي بايست "نيكي" را به شكل عيسي" و "بدي" را به شكل "يهودا" يكي از ياران عيسي كه هنگام شام تصميم گرفت به او خيانت كند، تصوير مي كرد.كار را نيمه تمام رها كرد تا مدل هي آرماني اش را پيدا كند.
روزي دريك مراسم همسرايي, تصوير كامل مسيح را در چهرة يكي از جوانان همسرا يافت. جوان را به كارگاهش دعوت كرد و از چهره اش اتودها و طرح هايي برداشت. سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقريباً تمام شده بود ؛ اما داوينچي هنوز بري يهودا مدل مناسبي پيدا نكرده بود.
كاردينال مسئول كليسا كم كم به او فشار مي آورد كه نقاشي ديواري را زودتر تمام كند. نقاش پس از روزها جست و جو , جوان شكسته و ژنده پوش مستي را در جوي آبي يافت. به زحمت از دستيارانش خواست او را تا كليسا بياورند , چون ديگر فرصتي بري طرح برداشتن از او نداشت. گدا را كه درست نمي فهميد چه خبر است به كليسا آوردند، دستياران سرپا نگه اش داشتند و در همان وضع داوينچي از خطوط بي تقوايي، گناه و خودپرستي كه به خوبي بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداري كرد.
****
وقتي كارش تمام شد گدا، كه ديگر مستي كمي از سرش پريده بود، چشمهايش را باز كرد و نقاشي پيش رويش را ديد، و با آميزه اي از شگفتي و اندوه گفت: "من اين تابلو را قبلاً ديده ام!" داوينچي شگفت زده پرسيد: كي؟! گدا گفت: سه سال قبل، پيش از آنكه همه چيزم را از دست بدهم. موقعي كه در يك گروه همسرايي آواز مي خواندم , زندگي پراز روًيايي داشتم، هنرمندي از من دعوت كرد تا مدل نقاشي چهرة عيسي بشوم!
"مي توان گفت: نيكي و بدي يك چهره دارند ؛ همه چيز به اين بسته است كه هر كدام كي سر راه انسان قرار بگيرند."
-پائولو كوئيلو
|
|
| 13069 |
نام:
امیر رضا
شهر:
تبریز
تاریخ:
11/7/2005 10:08:37 AM
کاربر مهمان
|
دراین دنیاکه نامردان اعصاازکورمی دوزدندمنه خوش باور نادان محبت ارزو دارم
|
|
| 13068 |
نام:
هنوز اسمشو نمیدونم
شهر:
یا...
تاریخ:
11/7/2005 10:06:46 AM
کاربر مهمان
|
اسم این جاهرچه می خواهد دلتنگت بگومگه نه
یهنی هرچی بخوام پس میگم دوست دارم برگردیم خونمون شهرمون توغربت دارم نابود میشم می خوام برگردم ...حالا که نمیشه شما بگید چه کارکنم درد غربت ازیادم بره...
|
|
| 13067 |
نام:
هنوز اسمشو نمیدونم
شهر:
یا...
تاریخ:
11/7/2005 10:06:32 AM
کاربر مهمان
|
اسم این جاهرچه می خواهد دلتنگت بگومگه نه
یهنی هرچی بخوام پس میگم دوست دارم برگردیم خونمون شهرمون توغربت دارم نابود میشم می خوام برگردم ...حالا که نمیشه شما بگید چه کارکنم درد غربت ازیادم بره...
|
|
| 13066 |
نام:
م.ج
شهر:
بنرر عباس
تاریخ:
11/7/2005 10:03:27 AM
کاربر مهمان
|
من میخواهم برانم که انسان بعر مررن روحش به .مین میایر یا نه و ایا اکر شخص مرر و به بهشت رفت و رنش هم مرر و به بهشت رفت ان رو رر انجا هم همسر همریکه هستنر؟
|
|
| 13065 |
نام:
غریبه
شهر:
درغربت
تاریخ:
11/7/2005 9:49:01 AM
کاربر مهمان
|
کاش قلب انسانها در چهره های آن ها بود
|
|
| 13064 |
نام:
تنهای تنها
شهر:
شهرکرد
تاریخ:
11/7/2005 9:44:40 AM
کاربر مهمان
|
زندگی رسم خوشایندی نیست زندگی اجباریست لاجرم باید زیست ای خدا...
|
|
| 13063 |
نام:
عبدالفاطمه
شهر:
همین نزدیکی
تاریخ:
11/7/2005 9:10:30 AM
کاربر مهمان
|
سلام عزیزان حرف دلی
************************
از نظر قرآن کریم، انسان به زمین نیومده که در زمین بمونه؛ بلکه اومده تا مسیر حرکت به سوی خدا رو طی کنه و به مقام شایسته ی خودش که همون خلیفة اللهی است برسد؛ یعنی مظهر صفات خدا بشه. انسان اون طور که ملائکه فکر می کردن، فقط موجودی نیست که تو زمین فساد و خونریزی کنه؛ بلکه سکه ی وجودش، روی دیگری هم داره که همون فلسفه ی آفرینش اونه و در واقع اون چیززی که در انسان اصالت داره، همون ارزش های متعالی وجود اونه.
اینه که امام زمون باید بیان تا حرکت اصلی انسان آغاز بشه، نه این که اومدن امام زمونمون پایان کار و حسن مهم آرمان های اسلامیه . به تعبیر شهید مطهری، در هر مکتبی وقتی آرمانش تحقق پیدا می کنه که دیگه کار اون مکتب تموم می شه و می میره؛ اما انسانی نبرد های با باطل را به اتمام رسونده، هنوز اصل فاستبقوا الخیرات جلو چشمش خودنمایی می کنه. اونی که نقص ها رو برطرف کرده ، تازه ابتدای سیر صعودی خودشه که باید بالا بره و این سیر، منتها و نهایت نداره و هرچی بالا بره توی هستی برا ی اون امکان بالاتر رفتن هست. و شاید فلسفه ی رشد فوق العاده ی علمی و معنوی تو عصر ظهور همین نکته باشه.
اینا چیزایی بود که الان دلم می خواست بگم!!!!!!
یا حق
یا زهرا)س(
اللهم عجل لولیک الفرج
|
|
