هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
127472
نام: فاطمه
شهر: تهران
تاریخ: 8/10/2014 8:02:11 PM
کاربر مهمان
  سلام ازفرصت پیش امده استفاده میکنم ومیگویم قدرجوانی وپاک بودنتان را بدانید ما انسانهابدنیا امده ایم برای پاک زیستن فرصت توبه همیشه هست ولی پشت گوش انداختنش درست نیست کسی چه میدونه پیمانه عمرش کی تمام میشه ازخداخواستم راه راست رانشانم بده بالطف خودش هدایتم کرد توجوانی توبه کردن اسانتراست چون گناه کمتری کردیم وقتی گناه دلمون سیاه کنه پاک کردنش خیلی زمان میبره امیدوارم هیشه تندرست باشید ودعا گوی سلامتی امام زمانمانباشیدعاقبت بخیربشید
127471
نام: هدهد
شهر: آسمان
تاریخ: 8/10/2014 6:30:10 PM
کاربر مهمان
  مبينا جان از شهر ش سلام

فقط ميتونم بهتون بگم يه كمي درست فكر كن خوب فكر كن و با يه مشاور دلسوز مشورت كن من نميدونم چند سالته اما اگه دلنوشته فبلي منو بخوني ميفهمي كه منم يه اشتباه اينچنيني كردم گرچه همون اول نفهميدم الان كه فكر ميكنم و بر ميگردم عقب ميبينم درمورد ابوالفضل منم اشتباه كردم مادر اونم پير بود وخيلي ساده ابوالفضلم ديپلم بودو بماند گرچه شغلش نيمه دولتي بود ولي من خودمو بالاتر از اون مي دونستم:با رفتارم از خودم دورش كردم.الان كه ميبينم اون ذات درستي داشت پسر خوبي بود شايد با رفتارم ازخودم دورش كردم شايد فكر كردم بالاترم :من چوب اشتباهمو ميخورم:خدا كنه برگرده : اگه بر ميگشتم عقب.....شايد! نميدونم! خوب فكر كن.

خدايا برگردوندن ابوالفضل برا تو كاري نداره البته اگه توي اين يه سال زن نگرفته باشه.

127470
نام: هدهد
شهر: آسمان
تاریخ: 8/10/2014 6:12:08 PM
کاربر مهمان
  خدايا سلام:
ميدونم همين اولش ميگم قرار بود صبر كنم و هيچي نگم:فقط يه چيز:چرا من؟يه چيزايي ته دلم هست:كه وقتي دلنوشته هارو ميخونم ميبينم حرفاي دل منه مثل حكايت ليلا از اصفهان:خدا چرا نميشه؟وقتي همكارام از خواستگاراشون ميگن من هيچي نميگم:چون خواستگار درستو حسابي نداشتم نكه نداشتم اون درست و حسابياش يادنبال كارم بودن.نميدونم دو سه مورد توپم اومد خونمون اما نميدونم چرا رفتن و پشت سرشونم نگا نكردن:به قول ليلا خانم ماكه دوست پسرم نداشتيم زوره والا!توي اين دنيا مثل آدم زندگي كني و آدم حساب نشي:به خدا پيش بابام خجالت ميكشم: دارم ميرم توي ۲۹سال:با خوندن يه سري حرف دل داغ دلم تازه ميشه:با خدا قرار گذاشتم مثل اون ستاره يخي هيچي نگم ولي مثل اينكه نميشه:خدايا من هستم پس نگاهم كن:خدا يه بارم گفتم من هركي رو نميخام يكي مثل خودم ميخام: خدا مجتبي كه مثل خودم بود چرا مامان و خواهرش اومدن وديگه برا هميشه رفتن:مشكل كجا بود؟ديروز با ديدن داداش ابوالفضل توي محيط كارم كه براي كاري اومد پيش مير مالي ياد ابوالفضل افتادم دارن ميرن مشهد:نميدونم : توي محيط كاري قبليم
كه بودم با خانوادش خيلي خوب بوديم حتي مامانش از ازدواج كردن ونكردنم پرسيد دلم هوري ريخت فكر كردم برا ابوالفضل ميخاد هر وقت ميومد اسم ابولفضل رو مياوردگرچه نميدونم شايد فكر ميكرد من قبول نميكنم شايد ....خدايا حرف دلي هاي عزيز: من كه تا حالا قسمت نشده برم مشهد تورو خدا هركي كه ساكن مشهده برام دعا كنه وقتي برميگردم عقب ميگم شايد :شايد نه حتما ابوالفضلم موقعيت خوبي برام بوده:خدايا ميخام دوباره ببينمش:با تغيير مكان محيطيم ازش دور شدم:ها چرا خدا:وقتي زندگيم توي يه جايي ميخاد تو سر بالايي بيفته ضد حال ميزني:ابوالفضل و مجتبي بهترين موقعيت هاي زندگي من بودن اما جور نشد:خيلي محشره يه دختر تا سن ۲۸سالگي ۲تا خواستگار توپ داشته باشه:نه؟بقيه در عين توپي دنبال ماديات بودن:يه سري هم يه ريال نمي ارزيدن:وقتي برميگردمو عقب رو مرور ميكنم فقط به ابوالفضل و مجتبي ميرسم: خدايا ميدونم در مورد ابوالفضل منم اشتباه كردم شايد يه وقتايي تو رفتارم خواسته يا ناخواسته خودمو برتر از ون نشون دادم: غلط كردم: ببخشيد: خدا اگه ابوالفضل رو بهم بدي: دنيا تو جشن ميگيرم: من اشتباه كردم ببخشيد قول ميدم همه چي رو جبران كنم:ميگن هيچي رو به زور از خدا نخاين چون يه روز ازتون ميگيره؟درسته؟خدا ابوالفضل رو سهم من كن!خدا كمكم كن؟قسمت من چيه ؟توي سرنوشتم چه تقديريه؟
127469
نام: فاطمه
شهر: تهران
تاریخ: 8/10/2014 5:09:06 PM
کاربر مهمان
  مهم ترین کلمه برای انسان عشق اما برای کودک اینده کاش به معنی و عمق این دو کلمه پی میبردیم.
127468
نام: یه آشنا
شهر: همین نزدیکی
تاریخ: 8/10/2014 2:48:47 PM
کاربر مهمان
  سلام منم مثل خیلی از شما دلم گرفته دلم ازاین دنیای بی وفا و نامهربان گرفته به هرکس خوبی میکنم بدی میبینم تو زندگی همه جور سختی کشیدم ولی ازاین دنیا چیزی نیست که آرزوش رو داشته باشم میدونم لایقش نیستم ولی از خدا میخوام هرچه زودتر شهادت رو نصیبم کنه.
ورای این صحبت ها یه سوال دارم البته اگه کسی میشه جوابشو بده من به خانواده همسرم خیلی احترام میزارم و بهشون محبت میکنم چون معتقدم آدما چیزای زیادی از محبت نصیبشون میشه ولی مادرشوهرم واقعا احساس میکنم با من دشمنی داره یعنی نه بامن تنها با بقیه عروس و داماداش همینطوره همیشه باخودم میگفتم تقصیر ازایناست که بهش محبت نمیکنن ولی الان میبینم من هر راهی رو امتحان کردم و اون فقط دایم به کار و زندگی وجهیزیه من ایراد میگره و میخاد من رو تحقیر کنه واقعا درمونده کرده منو الان احساس میکنم ازش متنفرم شما بگید چه کنم؟
127467
نام: مبینا
شهر: ش
تاریخ: 8/10/2014 11:51:19 AM
کاربر مهمان
  خداجون دلم شورمیزنه خداخودت درستش کن نزار چیزی بگه که آبروم بره خدایا حسم میگه باهاش خوشبخت میشم همینطوره مگه نه؟؟؟؟
خدایا راهنماییم کن
برای ختم قرآن جز ۶ من میخونم
ممنون
127466
نام: عسل
شهر: رشت
تاریخ: 8/10/2014 10:50:54 AM
کاربر مهمان
  دختری هستم۲۳ساله زندگی خیلی سختی داشتم همه کاره زندگیم مامانمون بودباکارکردن خرج مارومیدادپدردارم ولی بودنبودش واسمون فرق نمیکنه الان ۳ساله نامزده هرباربایک بهانه تاریخ عروسی عوض میکنم چون پول ندارم جهاز بگیره مادرم پارسال مردهمه امیده زندگیمون رفت بابام یه معتاده که بجزخودش به کسی فک نمیکنه منم بجزخداکسیوندارم اگه کسی واقعا ازدستش برمیادبهم کمک کنه اگه نامزدیم بهم بخوره چی خدایاکمکم کن
127465
نام: تنها
شهر: شیراز
تاریخ: 8/10/2014 10:15:33 AM
کاربر مهمان
  ای کاش آدم هاهمدیگرودرک میکردن ای کاش آدمها انسانیت رافراموش نمیکردن ای کاش................
127464
نام: عباس
شهر: اهواز
تاریخ: 8/10/2014 2:09:44 AM
کاربر مهمان
  بسه تعالي علت موحد نبودن مسلمين با يكديكر
127463
نام: زهرا
شهر: اصفهان
تاریخ: 8/9/2014 11:05:07 PM
کاربر مهمان
  آقاسید سلام
<<ابتدا <قبلی 12753 12752 12751 12750 12749 12748 12747 12746 12745 12744 12743 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=12748&mode=print