هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
125702
نام: کربلایی شاپور افشار
شهر: کابل و افغانستان
تاریخ: 5/19/2014 8:38:32 PM
کاربر مهمان
  اللهم عجل لولیک افرج ....
اللهم عجل لولیک الفرج....
اللهم عجل لولیک الفرج....


خدایا ظهور مولای مان نزدیک بگردان ...................
125701
نام: حبیبه
شهر: نیستی
تاریخ: 5/19/2014 8:31:43 PM
کاربر مهمان
  وجود از آل عبا
سلام، لطفا یک دسته صلوات و یک جزء قرآن برای من ثبت کنید
ماجور باشید
125700
نام: جابر
شهر: مرند
تاریخ: 5/19/2014 7:08:55 PM
کاربر مهمان
  نمیدونم چی بگم اما خیلی حرف داشتم که الان نمیدونم چرا نمیتونم بیانشان کنم. من احساس میکنم که از خدا خیلی دور شدم و این دوری خیلی اذیتم میکنه و از وقتی که این احساس رو دارم زندگی برام بی معنا شده و هیچ چیز برام جذاب و جالب نیست یادمه وقتی در مقطع کارشناسی در یه شهر غریبه زندگی می کردم هر روز نماز عشا و مغرب رو می رفتیم مسجد حتی هر جمعه صبح زود از خواب پا میشدم می رفتم دعای ندبه چه احساسی داشت واقعا لذت بخش بود.احساس خیلی خوبی داشتم اما حالا نمیدونم چی شده از وقتی که کارشناسی تموم شده و از اون شهر دور شدم دیگه اون کارها رو انجام نمیدم و حالا حال ادمی رو دارم که از داخل پوچ و خالیه. احساس میکنم خدا منو فراموش کرده و منو به خودم واگذار کرده میدونم که تقصیر خودمه. از خودش میخوام که کمکم کنه دیگه نمیتونم این چنین زندگی کنم دیگه از احساس تهی بودن خسته شدم.
125699
نام: فاطیما
شهر: مشهد
تاریخ: 5/19/2014 6:48:52 PM
کاربر مهمان
  چرا تو اي شکسته دل! خدا خدا نمي کني؟
خداي چاره ساز را، چرا صدا نمي کني؟

به هر لب دعاي تو، فرشته بوسه مي زند
براي درد بي امان، چرا دعا نمي کني؟

ز پرنيان بسترت، شبي جدا نبوده اي
پرند خواب را، ز خود ، چرا جدا نمي کني؟

به قطره قطره اشک تو، خدا نظاره مي کند
به وقت گريه ها چرا خدا خدا نمي کني؟

سحر ز باغ ناله ها، گل مراد مي دمد
به نيمه شب چرا لبي به ناله وا نمي کني؟

دل تو مانده در قفس، جدا ز آشيان خود
پرنده ي اسير را، چرا رها نمي کني؟

ز اشک نقره فام خود، به کيمياي نيمه شب
«مس ِ» سياه ِ قلب را چرا «طلا» نمي کني؟

به بند کبر و ناز خود از آن اسير مانده اي
که روي عجز و بندگي به کبريا نمي کني
125698
نام: فاطیما
شهر: مشهد
تاریخ: 5/19/2014 6:39:04 PM
کاربر مهمان
  ماهي ها چه قدر اشتباه مي كنند ؛
قلاب علامت كدام سؤال است كه به آن پاسخ مي دهند؟
آزمون زندگي ما پر از قلاب هايي است كه وقتي اسير طعمه اش مي شويم، تازه مي فهميم ماهي ها بي تقصيرند!
حسد، كينه، خشم، لذت، غرور، انزجار، انتقام، ترس، شهوت...
خداوندا دانشي عطا فرما تا از كنار اين قلابها بگذرم كه شايد دگر فرصتي براي برگشتن به پاكي دريا نباشد.
125697
نام: خاطره
شهر: شیراز
تاریخ: 5/19/2014 6:15:44 PM
کاربر مهمان
  خسته شدم از این همه فکر و خیال پردازی خدااااااااااااااااااا یه کاری کن التماست میکنم خدااا التماست میکنم.
125696
نام: بنده
شهر: بهشت
تاریخ: 5/19/2014 6:10:20 PM
کاربر مهمان
  سلام خدای عزیزم
حال من اونورا چطوره؟

میدونم خیلی منو دوست داری به خاطر همینه که اینقدر پررو شدم

اول باید بگم شرمندم سعی میکنم بهتر از اینا بشم

دوم اینکه: حالا که خیلی منو دوست داری میشه این آرزوی کوچولوی منو براورده کنی .میدونی اگه بدی چی میشه ؟

کل زندگی بهشت میشه

دوست دارم خدا
125695
نام: دلشکسته
شهر: مازندران
تاریخ: 5/19/2014 3:18:11 PM
کاربر مهمان
  سلام

خدای یعنی انقدر گناهکارم که داری گره مشکلاتمو هربار کور تر و کور تر می کنی
خدایا گره این مشکلو برام باز کن

مگه نگفتی توکل کن ، کردم پس خودت درستش کن

الهی آمین یا رب العالمین
125694
نام: بی نشان
شهر: خوزستان
تاریخ: 5/19/2014 2:58:25 PM
کاربر مهمان
  چه بگویم از دست کسانی که ظاهرا انسانهای خوبی هستند و شعار روشنفکری میدهند ولی خودشان صورتهای اولیه ایثار و معرفت را رعایت نمی کنند
125693
نام: طفل نو پا
شهر: ساکن زمین خدا
تاریخ: 5/19/2014 1:19:52 PM
کاربر مهمان
  خدای قشنگم میدونم گناهکارم.خییییییلی.میدونم کوچیکم حقیرم....ولی تو بزرگی.تو خدایی.تو میدونی....میدونی که عاشقم....اگه عشق امیرالمونین نجاتم نده.....حاشا که نجاتم نده این عشق......
<<ابتدا <قبلی 12576 12575 12574 12573 12572 12571 12570 12569 12568 12567 12566 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=12571&mode=print