هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
125292
نام: مهدی
شهر: تهران
تاریخ: 5/4/2014 2:58:47 PM
کاربر مهمان
  سلام علیکم ؛
با تشکر از اینکه پاسخ پیام بنده و دادین . انشالله که بتونم چیزی درخور شأن شهدا و البته سایت شما پیدا کنم و بزارم .
صرفاً پیام دادم که اجازه بگیرم با ذکر منبع تو وبلاگم rpg-zan.blogfa.com که البته تازه دارم درستش میکنم از روایتگری ها و مطالب سایت شما اسفاده کنم .... جساراتا عدم پاسخگویی شما رو نیز بنا به موافقت شما میزارم . اگر غیر از این بود ممنون میشم اطلاع بدین .
بدرود..یا حسین...
125291
نام: جامانده
شهر: كرمان
تاریخ: 5/4/2014 1:39:48 PM
کاربر مهمان
  خدايا نميدونم به تاوان كدامين جرم چنين مجرم شده تو بگذر به حق خدايت تو رو جان مولا تو رو جان زهرا منم دعا كنيد
125290
نام: رضا کاظمی
شهر: تبریز
تاریخ: 5/4/2014 12:39:38 PM
کاربر مهمان
  با سلام خدا رحمت کند بر کسی که یاد و خاطره حافظان دین و ناموسمان را ماندگار کرد.
فرصتی دهید تا جوانان خود را در مناظره محک بزنند به آنها بیاموزید تا چگونه فکر کنند بیاموزید تا بدانند چگونه استنتاج کنند بیاموزید تا چگونه در مقابل حریفان هوشیارانه بشنوند از حصار تعصب بیرون آمده و برای اندیشه خود ادله داشته باشند این عقل است که ایمان را از حمله شبه مصون می کند عقل باید پایه های استدلالی و قیاسی محکمی داشته باشد تا بتواند راه را از چاه نشان دهد ایمان چیزی نیست که بتوان آن را بدون منطق در مقابل این عمر و عاص های زمان حفظ کرد تاریخ برای عبرت است ما از ابن عباس در حفظ قران و قرابت به اهل بیت پیشتر نخواهیم بود ولی چون پایه های عقلانی استواری نداشت لغزید پس به جای اینکه از روزنه ضعف به وهابیت و هر گروه غیر خدایی نگاه کنیم از در عقل به آن حوزه وارد شویم دشمن را ضعیف و کوچک نشماریم یاد دهیم که ما از نظر عقلانی از آنها برتر هستیم .
مثالی می زنم تا شما را به این موضوع واقف تر کنم اگر بنده یک خواننده مطالب شما، بعد از خواندن از خود بپرسم که اگر چنین است پس چرا این همه اهل سنت است و ما حتی یک چهارم آنها هم نیستیم من در مقابل این سوال چه مصونیتی
125289
نام: صبر
شهر: هفت شهر غشق
تاریخ: 5/4/2014 12:11:29 PM
کاربر مهمان
  اِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبره لِمَن یَخشَی...قطعا در این برای اهل معرفت هر آیینه پند و عبرتی است.

http://esharatvatanbihat.blogfa.com/post/1032
ساپورت پوشان اروند . . .
بالاخره کتابخانه ای که عضو بودم ،کتاب پایی که جا ماند را آورد وتوفیق شد بخوانم !در بین کتابهای دفاع مقدس که خوانده بودم این کتاب بسیار اشکم را در آورد و نتوانستم پشت سر هم بخوانم !معمولا کتابهای خوب و روان را 2 روزه تمام می کنم ولی پایی که جا ماند ،خواندنش طول کشید! با این کتاب فهمیدم جزیره مجنون را ! آه ه ه ...
بزرگترین درسی که کتاب می داد، اینکه غیر از خدا کسی را بزرگ ندانیم !چیزی که امروز دیگر وجود ندارد!بعضی پول را بزرگ، بعضی امریکا و انگلیس را بزرگ می دانند!درست است پول و امریکا و انگلیس بزرگ هستند (چنانچه هواپیمای مالزی را با موشک های لیزری ذوب می کنند) اما الله اکبر !
ایران ، در هشت سال دفاع مقدس دست خالی با دنیا جنگید و چون خدا را بزرگ می دانست ؛پیروز شد !پس بدانیم اگر تکیه گاه مون در زندگی غیر از خدا باشد شکست می خوریم !
درس بعدی ؛ ظلم پایدار نیست . صدام با قدرتی که داشت با خواری هر چه تمامتر با دنیا وداع کرد!
قسمتی از کتاب" پایی که جا ماند " ص 309 .

«غروب عبدالجبار مرا احضار کرد و گفت :" لطیف سعی میکنه کمکت کنه ولی تو چرا شعر حماسی جنگ آهنگران خمینی رو میخونی ؟

گفتم من آهنگران نخوندم

گفت : بگو به حسین

گفتم قسم نمی خورم

گفت پس آهنگران و شعر محرم خوندی ؟

عبدالجبار عصبانی شد و دو سیلی محکم خواباند توی گوشم .احساس کردم پرده گوشم پاره شد .خیلی فحش بارم کرد .به آسایشگاه برگشتم . صورتم کبود شد قضیه را برای بچه ها گفتم .بیمارستان الرشید که بودم دیگر هیچ وقت به سبک آهنگران نخواندم .

توفیق احمد* که با همه فرق داشت پیش من آمد هرروز علاقه ام به او بیشتر می شد .او که شاهد علاقه اسرای مجروح به آقا ابا عبدالله بود گفت :" من روزی فهمیدم خدا شما ایرانی ها رو در این جنگ ذلیل نمی کنه که خمینی رو از اون دربه دری و تبعید رهبر ایران کرد و شاه رو فراری داد روزی فهمیدم که خدا نظامیان مارو ذلیل میکنه که شما تو جبهه ها مرتب قر آن می خوندید و به اهل بیت متوسل می شدید بعد این " سمیره توفیق "و "می اکرم با شوهر نوازندش وحید " تو جبهه مهران برای عراقی ها برنامه های مبتذل و شرم آور و رقص و آواز برگزار می کردند و خبری از خدا و دین نبود . وقتی که شما مهران رو گرفتید صدام،" ضیا توفیق ابراهیم " فرمانده سپاه دوم عراق رو اعدام کرد و اون هایی که عقب نشینی کردند به دستور صدام کشته کشته شدند و روی تابوت هاشون نوشته شد ترسوهای عملیات مهران ! اون روز فهمیدم خدا شما رو دوست داره و نظامیان عراقی قبل از اینکه توسط شما یا صدام کشته بشند کشته جاه طلبی و کشور گشایی رئیس جمهورشون شدند .

سید !قدر توسل به امام حسین رو بدونید .این توسل بود که شما رو عزیز کرد و مار و ذلیل...»

*توفیق احمد یکی از نگهبانان کمپ ملحق بود !
125288
نام: امیدوار
شهر: گناهان کبیره
تاریخ: 5/4/2014 11:36:33 AM
کاربر مهمان
  سلام اول بگم انتخاب شهر گناهان کبیره به دلیل این بود که زمان جنگ به شهرتهران میگفتن شهر گناهان کبیره
دوم شب اول ماه رفتم نماز رو با آیت اله ضیاء آبادی خوندم وروز اول روزه گرفتم و رفتم زیارت شاه عبد العظیم چون روز زیارتی امام حسین بود بعد ازنماز مغرب هم برای اولین بار نماز لیله الرغایب رو خوندم
خواستم بدونید تو همه ی این عبادتا اگه قبول شده باشه تک تک حرف دلی ها رو دعا کردم بعضی افراد اسم یا مشکلشون یادم بود با اسم و بقیه دوستان رو هم دعا کردم یعنی وقتی آقای ضیاءآبادی قنوت میخوند یا هرامامزاده تو شهرری انگار خط به خط دارم نوشته های شما خوبان رو میخوندم
بهر حال ادای وظیفه کردم دعاگوتون بودم
امیدوارم هرکی به آرزوش رسید خبر بده خوشحالمون کنه
به امید اینکه دعا هامون درحق همدیگه به اجابت برسه.
تعجیل در ظهور صاحب زمان ع وتوفیق ترک گناه صلوات.
125287
نام: غریب
شهر: تنهایی
تاریخ: 5/4/2014 9:00:52 AM
کاربر مهمان
  سلام دوستان حرف دل چرا برای من بدبخت دعا نمیکنید که بمیرم چرا؟؟؟ ده روز دیگه تا ولادت حضرت علی مونده ای خدا چرا یک معجزه نمیکنه توکه میخواستی اینطور کنی چرا از اول همه چیز رو روبه راه کردی چرا چند تا معجزه برام کردی خدا سید توچطور صاحب خونه ای هستی که چند روزه پیشت التماس میکنم که بری پیش مادرت فاطمه زهرا وساطتمو بکنی ولی به روی خودت نمیاری چرا نمیری بهش بگی یا کمکم کنه مشکل حل بشه وحاجتمو بده یا جونمو بگیره بخدا دیگه طاقت ندارم بازم تحقیر وبازیچه بشم مگه من چقدر دل دارم اصلا تو میدنی چند وعده هست که چیزی نخوردم خب با انصاف نمیتوونم برم پیش کی التماس کنم یا مشکلمو حل وحاجت روا کنند یا زودتر جونمو بگیره برم پیش مردم کوچه وبازار التماس کنم پس شما پس خدا اون بالا چیکار میکنید فقط نشستین تحقیر شدن من بدبخت بیچاره رو باز تماشا کنید نشستید دشمن شاد شدنم تماشا کنید پس چطور میگن مادر فاطمه زهرا واسطون خیلی قابل احترامند همینطور که به پهلو شکستش قسمتون میدم اهمیت نمیدید برم درد دلمو سفره دلمو پیش کی باز کنم تورو خدا به حق این حدیث کسا که هر روز گوشش میکنم دستمو بگیر برام معجزه کن ای مرغ امین کجایی که بیایی بگی امین کجایی که بگم خدایا دشمن شادم نکن کمک کن حاجت روا بشم بگی امین ای امام رضا دستم به دامنت دیگه توان ندارم میبینی خانوادم چطور باهام رفتار میکنند داداشام ای خدا کمکم کن دیگه طاقت تحقیر شدن ندارم طاقت ندارم ببینم کسانی که دشمنم بودند دل شاد بشن با براورده نشدن حاجتم
125286
نام: خروش!
شهر: همین دور و برا
تاریخ: 5/4/2014 8:05:49 AM
کاربر مهمان
 
یا لطیف...


بنده ی خدا از جزیره ی مجنون !

سلام

سلام و درود خداوند بر شما و بر برادر شهید شما


برگ برگ تاریخ انقلاب شکوهمند اسلامی ما پُر است از دلاورمردی ها و شجاعت ها و ایثارهای مردان و زنان بزرگی که آسمان را به تسخیر خویش در آوردند و قصه سرخ پایمردی را در گوش جهان زمزمه کردند. آنان که راه و رسم پرواز را چه زیبا آموختند و چه عارفانه به معراج پر کشیدند و هر چند که بقول امام لاله ها، نام و نشان، در گمنامی و بی نشانی گرفته اند اما بی تردید یاد و خاطره آن بزرگمردان تاریخ مقاومت ، تا ابد چون خورشیدی در آسمان ذهن جهان و جهانیان خواهد درخشید و خدا می داند که در فراقشان بر این جاماندگان قافله چه می گذرد. خدا می داند که روزهایشان چگونه به شب می رسد و شب هایشان چگونه سحر می شود.

خدا می داند که چه رازی در نگاه مات و مبهوتشان موج می زند و چشمان خیسشان به کجا دوخته شده است.

خدا می داند که در این یخبندان روزگار.............

اما با همه اینها، اگر نبود عطر دل انگیزشان که در مشام کوچه پس کوچه های غربت ما پیچیده است و اگر نبود یاد لبخند مهربانشان که خلوت اندیشه هایمان را مالامال از خود کرده است ، آتش می گرفتیم و می سوختیم و می مُردیم و نابود می شدیم و خداوند عزیز و حکیم را شکرمی کنیم که هنوزهم کتاب خاطراتمان با یاد پرستوهای مهاجر و سینه سرخان عاشق و دلاورمردان بزرگ آن معرکه های حماسه و خون ، رقم می خورد. خداوند بزرگ را شکر می کنیم که چشمانمان را می بندیم و هنوز هم لبخند می زنیم...هر چند که... !!!

خداوندا !

تو خود می دانی که چگونه داغ هجران و رنج دوران، توأمان ما را در هم ریخت.

الهی! ما که داغ هجران در سینه داریم چنانکه صدای ضربان قلب خود را می شنویم راضی مباش که در آتش طعنه ها و کنایه ها نیز بسوزیم و خاکستر شویم.

خدایا!

اگر هیچکس نداند تو خود خوب می دانی که عاشقان و دلباخته گانت در آن روزهای افتخار،نگاهی به ابدیت تو داشتند و ذوب دروجود بی کرانه تو بودند. عاشقانه سر بر بالین ولایت تو نهادند و به آنچه تو تکلیف کردی مشتاقانه عمل کردند و در راه عمل به این تکلیف و اطاعت از فرمان تو سر و جان باختند ودر لحظه ای که میان آنها و وجود اقدست هیچ فاصله ای نبود و هیچکس را توانایی درک آن لحظه ی مبارک و مقدس نیست، جام شهادت را سر کشیدند.

طالب شهادت بودند که شهادت برایشان راه رسیدن به وصال تو بود و تو غایت آمالشان بودی

یا الله!

در این دنیای عجیب و در این روزگار غریب ، که بر مفهوم شهادت نیز خاک غربت پاشیده می شود بغض های فرو خورده امان را بنگر و گریه های بی صدایمان را بشنو و چشمان به آسمان دوخته امان را نگاه کن ...


125285
نام: نیکان
شهر: خاک خدا
تاریخ: 5/3/2014 11:16:19 PM
کاربر مهمان
  به نام یگانه خالق مهربونم ...
سلام به همه خوبان و دوستان حرف دلی

سلام بر ماه رجب *ماه پیوند بندگان با معبود مهربان* ماه بارش باران مهر و محبت الهی *ماه رسیدن به سر منزل مقصود ...
سلام بر نجوای شبانه اهالی رجب *سلام بر شبهای رجب که پذیرای زاهدان است و سلام بر روزهایش که میزبان عاشقان وصال الهی است ...
وسلام بر لحظه لحظه رجب که شاهد ذکر ذاکران است ....

فرا رسیدن ماه رجب رو به همگیتون تبریک میگم و همچنین شهادت امام هادی (ع) رو تسلیت ... انشالله به حرمت همین ماه خدا دلهای همه شما رو شاد و حرف دلاتون سرشار از امید و شادی کنه ...

مهربونای حرف دل التماس دعا دارم ازتون .... شما رو به خدا قسم واسه دل گرفته منم دعا کنید که مطمئنم خدا شنوای نفسای حق شماست ...

در پناه خدا
125284
نام: منتظر
شهر: تهران
تاریخ: 5/3/2014 10:43:08 PM
کاربر مهمان
  سلام امیدوارم روزگار هرروز بیشتر از دیروز به کامتان باشه. بچه ها میشه برام دعا کنید سه شنبه قرار برم جایی دعا کنید به خواستم برسم وخیر وخوشی پیش بیاد من به دعاتون محتاجم.
اگه اون چیزی که بخوام بشه شبش میام براتون میگم موفق شدم یانه.
125283
نام: سید
شهر: بیرجند
تاریخ: 5/3/2014 10:21:22 PM
کاربر مهمان
  هیچ کودکی برای وعده ی بعدی غذایش نگران نیست چون به مهربانی مادرش ایمان دارد
کاش من هم به همین اندازه به خدایم ایمان داشتم
التماس دعا
<<ابتدا <قبلی 12535 12534 12533 12532 12531 12530 12529 12528 12527 12526 12525 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=12530&mode=print