هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
122982
نام: طیب محمدی
شهر: استان کردستان شهرستان بیجار شهر حسن آباد یاسوکند روستای شیخ بشارت
تاریخ: 2/15/2014 10:14:44 PM
کاربر مهمان
  دوست دارم راهت را ادامه دهم آقا مرتضی .دوست دارم پاک زندگی کنم می دانم سخت استمی دانم شاید دیگر این حرف ها خریدار ندارد زمانه عجیبی شده است سید ! با صدای دل نشینت در این کوچه های تنهایی قدم می زنم و چون یقین دارم که هنوز زنده ای با تو نجوا ی عاشقانه سر می دهم .آری تو را دوست دارم و این نهایت اراده ی من به شما و تمتم شهیدان راه حق است.دعام کن آقا سید تو را به جدت قسم که ما را فراموش نکنید هر از گاهی یادی از ما قبرستان نشینان عادات سخیف نیز بکنید به خدا دلم گرفته دوست دارم با تمام وجود ناله کنم حتی گاهی نفس کشیدن هم در این زندگی روزمره برایم دشوار می شود.یک شب نیز به خواب این حقیر معصیت کار بیا و دست نوازشی بر سرم بکش عجیب تنها شده ام هیاهوی دنیا کلافه ام کرده تزویر و دورویی حالم را به می زند وشیاطین انس وجن امانم را بریدهاند احساس می کنم در اوج جوانی چون پیرمردان نود سالهام و شوقی در من نیست مولایمان صاحب الزمان دلش از من خون است و احساس می کنم دیگر توجهی به این حقیر ندارد خدایا ببخش مرا با نهایت عجز از تو کمک می خواهم و جز تو کسی را حلال مشکل خود نمی دانم کمکم کن آقا مرتضی دلم برایت به وسعت عالم تنگ شده است نمی دانم دلیلش چیست که این قدر مرید شما شدهام نه از نظر سن با شما یکی هستم ونه از خیلی از سطوح دیگر ولی احساس می کنم عزیزترین دوستم را از دست دادهام خدا رو شکر که با شما شهدا آشنا شدم و الا خدا می دانست عاقبتم چه می شد دست نوشته ای دارم و هر از چندی دل نوشته ای در آن می نگارم دعام کن سید دعا کن نلغزم در این هیاهوی زندگی و تقابل دبن و دنیا دعا کن چرا که دیگر هیچ مانعی برای استجابت دعای شما وجود ندارد در آخر نیز بگذار سلامی خدمت امام عصر (عج)عرض کنم مولا جان آقا جان اصلا دیگر لازم نیست نگران ما باشید "حال همه ما خوب است اما تو باور نکن!" خدا توفیق دهد باز نیز دل نوشته هایی خواهم نگاشت تا بلکه مرهم این دل دلتنگم باشد و سلام من به کسی بادکه از هدایت تبعیت می کند.26/11/92
122981
نام: گمنام
شهر: غریب
تاریخ: 2/15/2014 9:49:53 PM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته.

شهادت رازهستی است وتاچشمهاکم سوست همواره رازخواهدماند.
(شهیدباقری)
سلامتی وطول عمراقاتاظهورمولا(عج).
122980
نام: شیرین
شهر:
تاریخ: 2/15/2014 8:13:55 PM
کاربر مهمان
  توروخدا واسم دعاکنید ب امد برسم 3 ساله انتظارشیدم اگ قراره بش برسم بخدا100سالم بگن صبرمیکنم التماس دعا
122979
نام: مصطفی محمدی شالی
شهر: شال از استان قزوین
تاریخ: 2/15/2014 7:56:16 PM
کاربر مهمان
  سلام بر رهبر عزیزمان سلام بر شهدای عزیزمان شهدای عزیز ماشرمنده ایم می خواهم هم دراین دنیا دست ما را بگیرید که به بیراهه نرویم هم در آخرت دست ما را بگیرید و از جهنم نجات دهید هرچند که ما خاک کف پای شما هم نمی شویم ولی دعا کنید برای ما دعا کنید که به گمراهی نرویم و راه شما را ادامه دهیم الهی آمین
122978
نام: محمد
شهر: تهران
تاریخ: 2/15/2014 7:53:29 PM
کاربر مهمان
  یه راه حلی نشوون بده کسی رو که دوست داری بهش نمی رسی یانمی دونی که اون تورو دوست داره یا نه
122977
نام: حاج حمید
شهر: بم
تاریخ: 2/15/2014 7:21:51 PM
کاربر مهمان
  سلام به همگی از همه مردم تشکر می کنم که در راهبیمایی ۲۲بهمن شرکت کردند وروسفید کردند ایران عزیز را من از همه کاربران عزیز یک درخواست دارم او ن هم شرکت در امتحان است برای من دعا کنید که در امتحان قبول شوم وبدر ومادر خود را روسفید کنم دوستدار شما التماس دعا یاعلی
122976
نام:
شهر: هر جا با تو بودم
تاریخ: 2/15/2014 6:31:03 PM
کاربر مهمان
  کاش پای یکی از حرفات میموندی کاش.........
حتی نمیدونی هنوووووزم فقط تو رو دارم
دلم تنگه...
همه ماهر شده اند هزادان نفر را با هم دوست دارند اما من هنوز یکی را دوست دارم

هزاااااااار بار
برگرد....
122975
نام: خادم مادرم زهرا سلام الله علیها
شهر: بابل
تاریخ: 2/15/2014 5:34:07 PM
کاربر مهمان
  خدایا دستمو بگیر مثل همیشه
راه درستو خودت نشونم بده
کمکم کن
122974
نام: هدی
شهر: اصحاب کهف
تاریخ: 2/15/2014 4:04:24 PM
کاربر مهمان
  بنام خدای مهربونم..

آقاسید می دونم بسیارتعاریف دراین فضا ازمن شدکه اصلاشایستگیش رونداشتم. اگرکلامی برزبان جاری کردم که مناسب این فضانبود.یا کلامی روگفتم که خودم بهش عمل نکردم بسیارشرمنده هستم.این دختر خطاکار رو عفوکنید.منکه همیشه ازمحبت پدرم محروم بودم.توحسرت اینکه یبار بشنوم دخترم دوستت دارم موندم.توحسرت یه بوسه.یه نوازش.ولی همیشه خداروهزاران شاکرم که وجودنازنینش بالاسرم هست.نمیخوام بابام یه آخ بگه چه برسه به درد.میدونی که طاقتش روندارم.بابت زحماتشم اگرتمام عمرم نوکریش روکنم جبران نخواهدشد.همیشه جسارت میکنم وافرادبزرگی مثل شماروپدرخودم میدونم.آخه من کجا ودخترشمابودن کجا.تازه اگه بدونین کیوبابا صدامیزنم.احتمالاخنده تون بگیره. می گیدعجب دخترجسوری.ولی اینوبگم بابای من خیلی مهربونه.دخترای جسوروخطاکار روهم دوست داره.سرگردون بودم.خودش به دلم انداخت بهش بگم بابا.خودش گفته اگه بمن سلام کنید جواب سلامتون رومیدم.منم هرروزبهش سلام میدم به امیداینکه جواب سلام واجبه وبابای مهربونم امکان نداره واجب روترک کنند.به این بهانه شایدنظری بمن روسیاه کردند. سرگردون بودم که چه کنم.یه سرپناه میخواستم که خداوندبواسطه مهرایشون منو موردلطف خودش قراربده. یه بابای مهربون میخواستم که سایه مهربونیش همیشه بالاسرم باشه.وبتونم بهش راحت حرفاموبگم.دلم طاقت نیاورد وجسارت کردم ایشون شدندبابای مهربونم.البته میدونم من خاک پای دخترش هم نمیشم.ولی دله دیگه چه کنم..
مثل همیشه ازاون قولایی که به پروردگارم ومولایم امام زمان دادم میگم این دختره آخرآدم میشه.درست میشه.
بگذریم...خواستم بگم آقاسید یادت نره یکسال ونیم توخونت مهمانت بودم نکنه اون دنیا وانمودکنی منونمیشناسی.نکنه اون دنیا ازاین مهمونت فراموش کنی که این حرفا تومرام شمانیست.
بابت همه ی محبتت ممنونم.ان شاء الله همیشه پیش بابای مهربونم ودختر بی همتاشون حضرت فاطمه س مهمون باشین.
آقاسیدمرتضی پدرانه درحقم دعاکن.که بسیارمحتاج دعاهای شماهستم.خودم که آبرویی ندارم بلکه به دعاهای شما بجایی برسم.
بازهم التماس دعا وبراتون ازخداوندبزرگ رحمت وعلودرجات روخواستارم.
شادی روحتون اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم..
122973
نام: هدی
شهر: اصحاب کهف
تاریخ: 2/15/2014 3:59:23 PM
کاربر مهمان
  بنام خدای مهربونم...

سلام آقاسیدمرتضی.خیلی وقته به عکس رو صفحه حرف دل عادت کردم.هروقت اومدم به عکستون زل میزدم وآرامش خاصی میگرفتم.
بماندکه چقدر ازته دلم حسرت خوردم به همان دلیلی که خودتون بهترمیدونین.غرض ازمزاحمت خواستم بابت این مدتی که این روسیاه وگناهکاررو توخونه ی نورانیتون مهمان کردیدتشکرکنم.بابت تمام محبتی که تواین مدت به این حقیرداشتیدممنونم.بی شک لطف خداوند وجاذبه ی شمابود که این مدت منودراین جاماندگارکرد.
خواستم بگم تواین خونه ی نورانی که خونه ی تنهاییها وآرامشبخش من بود بسیارمسائل روبهم یاد دادید.درحقم پدری کردید که خیلی چیزهابهم یاد دادید.شب اولیکه اون قدر دلم گرفته بود به اینجا دعوت شدم رویادمه.سرچ کردم سمت خدا.اومدم اینجا.چه دردها که شنوای اونهابودید.چه گریه ها وچه خوشحالیام که دراین خونه شاهدش بودید.چه خاطراتی!!چقدرزودگذشت.راستی این دختر پرتوقع ونا امید دیگه آروم تر شده.دیگه یادگرفته چه چیزایی روبایدازپروردگارش بخواد.یادگرفته واسه چه چیزهایی غصه بخوره.البته اینم بگما هنوزخیلی خام وناپخته هستم.هنوزخیلی عاجزوناتوانم.هنوزخیلی مونده تابزرگ بشم.گفتین لباس شهادت باید به سایزت بخوره.سایزت روکه درست کنی لباس شهادت هم نصیبت میشه.میدونم اصلادرحدش نیستم ولی تلاش کردنش که ضرری نداره نه؟
آقاسیدمرتضی آمدم بگم درحقم پدرانه دعاکن.دعاکن دراین راهی که بلطف خداپیش گرفتم موفق بشم.
<<ابتدا <قبلی 12304 12303 12302 12301 12300 12299 12298 12297 12296 12295 12294 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=12299&mode=print