هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
121632
نام: رقیه
شهر: شوش دانیال
تاریخ: 1/6/2014 7:28:41 PM
کاربر مهمان
  میخواستم که وقف توباشم تمتم عمر دنیا خلاف انچه که میخواستم گذشت اقا......یاصاحب الزمان ادرکنی
121631
نام: یلداافشان
شهر: بندر دیلم
تاریخ: 1/6/2014 5:00:47 PM
کاربر مهمان
  سلام دوستات امروز اولین باره ک من ب این سایت اومدم خوشم اومد از مطالب خوبتون ممنون ظاهرا ک همه آدمای مذهبی و خوبی هستید
121630
نام: مسعود رضی
شهر: تهران
تاریخ: 1/6/2014 4:33:34 PM
تاریخ ثبت نام: 1/5/2014
  در زمانی نه چندان دوراز شر شیطان به خدا پناهنده می شدم.از شر نگاهای شوم.از ترس حسودان.بد گویان.بدخواهان…!

در زمانی نه چندان دور دشمن من.کسانی بودند که برخلاف میلم عمل می کردند.فکر می کردم در صدد اسیب رساندن به من هستند.در زمانی نه چندان دور. از دست آدمیان که به خیالم دشمنم بودند و مرا رنج می دادند. به خدا پناه می بردم.

برای حفاظت از خود ارتباط هایم را قطع می کردم.تنهایی را به رنج کشیدن وآزرده شدن ترجیح می دادم.

در زمانی نه چندان دور:در حصاری محکم از غرور وبی اعتنایی خود را از شر دنیا وآدمیان حفظ می کردم. در زمانی نه چندان دور حیال می کردم آنچه مرا رنج می دهد همانا دیگران وکارها وافکار آنان است!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اکنون:که در پیله تنهایی می اندیشم.از انچه بر من عیان میشود بینهایت هراس دارم.اندیشه من؟!

آنکه دشمن ام بود،آنکه امنیتم را به خطر می انداخت،آنکه زخمی ام می کرد.آنکه رنجم می داد،آنکه مرا اسیب می رساند همانا خود من بود!!!!!

هیچ کس جز خود من آنقدر قدرت نداشت که عذابم بدهد. هیچ کس آنقدر توانا نبود که شاهد رنج بردنم باشد. جز خود من.

من! منی که تنها دارایش غرور سخت وسنگین اشرافیت بود.اشرف مخلوقات!!!!!!!؟؟؟؟؟

حال دیگر از کسی نمی ترسم. من از خودم می ترسم.از فرشته.از نگاهش. از افکارش.از کارها وحرفهایش…من از دست او ست که به خدا پناه می برم.از حرفها وافکار او…که تا حرف میزند!اتفاق می افتد.تا فکر می کند می بیند. من از او می ترسم. چون حرفها وافکارش خیلی زود جامه عمل می پوشند.حال از حرف زدن هراس دارم .می ترسم اتفاق بیفتد.از اندیشیدن هراس دارم مبادا به حقیقت بپوندد..

ذهن من گاهی چون اسب چموش افسار گسیخته به هر جا می تازد.ومن عاجز از رام کردن او، تنها شاهد تاخت وتاز افکاری می شوم که فقط مرا آزار می دهند.وهیچ سودی به حالم ندارند.حال از خودم گریزانم.اما به کجا؟؟؟مسئول اول وآخر تمام تلخی های زندگی ام خودم هستم.چه کسیب را مقصر بدانم.چه کسی از من به من نزدیکتر است؟چه کسی غیر ازخود من اختیار مرا دارد؟؟این موجود خاکی وخودخواه که فکر می کند اختیاردار زمین است.غافل که در روزی نه چندان دور زمین اورا خواهد بلعید.باید به فکر چاره باشم.باید خودم را به خدا بسپارم.باید خودم را به او واگذار کنم.وتمام او شوم تامن از میان بر خیزد.تا من هستم رها نخواهم بود از رنج بردن. او نخواهد گذاشت از بودنم لذت ببرم.بادی از دست من رها شوم.
121629
نام: خسته دل
شهر: اصفهان
تاریخ: 1/6/2014 4:11:29 PM
کاربر مهمان
  سلام به همه خسته دلان بدجوردلم گرفته.دلتنگ امام رضام.دلم میخواد برم حرم امام رضاوازش کربلابخوام.سال تحویل امام رضابودم ازش ارامش خواستم ولی ندارم.من گناه بزرگی کردم واسم دعاکنید خدامنوببخشه.دل امام زمانم.امام حسینم.مادرم حضرت زهراو همه اهل بیتموشکستم.من توزندگیم جفاوخیانت زیاد دیدم.واسه خودم وهمسرم دعاکنید
121628
نام: دخترایران زمین
شهر: اصفهان
تاریخ: 1/6/2014 4:10:57 PM
کاربر مهمان
  بلند ترین ارتفاع برای سقوطمان افتادن از نگاه مهدی فاطمه است اللهم عجل لولیک الفرج
121627
نام: طه
شهر: تهران
تاریخ: 1/6/2014 4:10:05 PM
کاربر مهمان
  بنام خدا
دلم تنگ شده،تنگ آن نوشته ها وفدا كاري هاي مردانه ،مردانگي هاي بي منت مردان مرد ،كساني كه حال جايشان،فرهنگشان در جامعه خالي است!!!
اگر راستش را بخواهي من از بچه هاي پاك آن روزگاران نيستم !،من نوجواني 14 ساله بيش نيستم،نوجواني كه سر سوزني دست به قلم است وذوق نوشتن دارد،نوجواني كه از اين جامعه ورفتار ها و هنجار هاي ناهنجار امروزه كلافه است و حرفي چند گران وپر مغزو مايه در دل دارد .اما كجاست گوش شنوا وعقل فهيم كه بار سنگين سخن را در برابرش پياده كنم !هر جا كه براي گذاشتن با رسخن كمر بستم،ديدم گوشي براي شنيدن ،عقلي براي فهميدن آماده نيست؛به قول مادر پدر بزرگها همه چيزم همه چيز قديم!!!!!
از نوشته هاي روز نامه گرفته كه همه چرت وپرت شدند تا لباس پوشيدن به رسم غربي !؛به قول بزرگان ّ:امروزه همه دچار غرب زدگي شده ايم.يابه عبارتي ديگر دچار برهنگي فرهنگي شده ايم.!
در زمان گذشته «دفتر آسمان از سياهي شب ظلم ستم شاهي پاره پاره ميشدو ستاره هاي جنگ جو بدست اين حكومت (ستم شاهي)خاموش مي شد.»
اما حال همين اتفاق ها با جهل و ناداني وهمچنين فرهنگ هاي غلط است كه سردفتر آسمانو مردمو همه وهمه مي آيد!
اصلا سياسي حر ف ني زنم چو ن چيزي از آ ن سر در ني آورم .
خلاصه حرف زياد است و وقت كم اميد دارم كه همه وهمه بتوانيم همانند مردان مرد از راه درست به سر منزل غايي خود راه يابيم عشق و عشق بازي واقعي را تجربه كنيم ،به اميد نوشته هاي ديگر ؛اما هنوز...
121626
نام: فرهاد جوادی صدر
شهر: قزوین-اسفرورین
تاریخ: 1/6/2014 2:56:47 PM
کاربر مهمان
  سلام واقعا ممنونم که این همه زحمت میکشید دمتان گرم عزیزان
121625
نام: بنده
شهر: درآغوش پروردگارم
تاریخ: 1/6/2014 2:35:09 PM
کاربر مهمان
  می دانم هراز گاهی دلت تنگ می شود.

همان دلهای بزرگی که جای من در آن است
آنقدر تنگ میشود که حتی یادت می رود من آنجایم.

دلتنگی هایت را از خودت بپرس.

و نگران هیچ چیز نباش!

هنوز من هستم. هنوز خدایت همان خداست! هنوز روحت از جنس من است!

اما من نمی خواهم تو همان باشی!

تو باید در هر زمان بهترین باشی.

نگران شکستن دلت نباش!

میدانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.
و جنسش عوض نمی شود ...

و میدانی که من شکست ناپذیر هستم ...

و تو مرا داری ...

برای همیشه!

چون هر وقت گریه میکنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...

چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...

چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،
صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!

درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!

دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...

می خواهم شاد باشی ...

این را من می خواهم ...

تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.

من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)

و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...

نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.

شبها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟

اما، نه من هم دل به دلت بیدارم!

فقط کافیست خوب گوش بسپاری!

و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!

پروردگارت ...

با عشق !
121624
نام: غریب
شهر: تنهایی
تاریخ: 1/6/2014 1:48:53 PM
کاربر مهمان
  یا امام حسین یکی از دوستام قراره بیاد کربلا زیارتت خوشبحالش واسه باره دومه که میاد پیشت .ای خدا یا امام حسین تاکی باید چشم انتظار بمونم که دعوتم کنی
121623
نام: شهیدامیرکبیر
شهر: وطن
تاریخ: 1/6/2014 1:24:20 PM
کاربر مهمان
  سلام بر تمامی حرف دلی ها

ایام مبارک
امروز هم بارون بارید اما نم نم عجب شور وشوقی بین مردم بود
کاش از نزدیک میدیدید!
این بود شرحی بر حال باران ندیده ها..............


<<ابتدا <قبلی 12169 12168 12167 12166 12165 12164 12163 12162 12161 12160 12159 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=12164&mode=print