اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
120922 |
نام:
رضا حمیدی
شهر:
تهران
تاریخ:
12/11/2013 10:06:39 PM
کاربر مهمان
|
چرا به هچی که دلت میخواد نمیرسی ؟؟؟؟؟؟؟؟من عاشق شدم بد جوری همش تو این سایت استخاره میگرفتم خوب میومد ولی بد جوری از روزگار نارو خوردم کاش میشد هر چی که تو این استخاره هاتون میاد درست باشه ای کاش
|
|
120921 |
نام:
نرگس
شهر:
.....
تاریخ:
12/11/2013 9:59:18 PM
کاربر مهمان
|
به رسم ادب سلام چقدر دلم گرفته ای خدا نمیدونم شماکه خدایی میتونی دلتنگیمو تصور کنی خسته ام داغونم به اندازه همه عمرم بغض دارم چقدر دلم میخواست نبودم خدایا شکرت ولی.......بازم شکرت خدایا زحمتما ندیدی ؟چرا این طوری شد ؟چرا باید جایی مشد که نمیشد ،،،،،،،خدایا دلم تنگه خیلی .. .. .
|
|
120920 |
نام:
طلا
شهر:
طلا
تاریخ:
12/11/2013 8:51:25 PM
کاربر مهمان
|
سلام
خدایااخودت گفتی پاک باش ..من برات همه چیزو میدم به نامحرم نگاه نکن ..به قول معروف اسه بیا اسه برو ...خودت گفتی بامن باش من یه همسرخوب و مومن میفرستم...اما الان 30 سالم شده ..اما هنوزهیچی...نمیدونم خدایااا تاالان هرچی گفتی تاحد توانم گفتم چشم... خدایا نه کار دارم نه پولی نه پارتی ..خودت پارتی ام شو تو همه زمینه ها ک دهن بعضی ها بسته بشه
ای خداجونم دوستای بد حجاب هم دارم ...خودت ک میدونی شوخی شوخی چی میگن بهم ...
ای خدا کمکم کن
دوستای عزیز التماس دعااا
|
|
120919 |
نام:
شهر:
تاریخ:
12/11/2013 8:22:19 PM
کاربر مهمان
|
یا ابا صالح...
.سلام میکنم به همه دوستان خوبم
ببخشید چندان با کسی اخت نمیشم. تقریبا همه دوستان را می شناسم گاهی دلتنگ متن همه دوستان میشم مثل متنای خوب خانم هدی ومنم گدای فاطمه والبته من از طرفداران علامت تعجب هستم یادم میاد یک وقت نوشته بود از همه سقفا بیزاره ودلش برای سیگار تنگ شده...خانم زهرا سادات دنبال کاره ویک همسر .مجنون ومهدی وامیر کبیر وشاید صبر و .......مهم نیست
بیشتر دلتنگ خانم زینب از یک وجب خاک هستم..خواستم به ایشان سلام بدهم وبه ایشون بگم برام همیشه مثل الگو هستند...
هوا خیلی سرد شده یاد یک متن افتادم . برای اینکه لبخندی بر لب دوستان بیایید برای همه تعریف میکنم. دو نفر دروغگو بهم رسیدند یکی شان گفت در شهر ما یک سالی آنقدر هوا گرم شده بود که از شدت گرمی روکشهای دندان های طلایی من آب شد وهمه اش ریخت دروغگوی دیگر گفت اما در شهر ما بالعکس یکسالی آنقدر هوا خنک شد که دندانهای مصنوئیم را که گذاشته بودم روی میز دیدم از شدت سردی بهم میخوره ومیلرزد.....
بزار حالا که آمدم یکی دیگه تعریف کنم دانشجوی فلسفه میگفت در سال اولی که درس میخواندم هم ما شاگرد ها میفهمیدیم هم استادان سال دوم فقط استاد میفهمید وما ها هیچ نمی فهمیدیم اما سال آخر نه ما میفهمیدیم نه استادمان...
...این لبخند هدیه من به تو ....
مراقب خودت باش رفیق....
|
|
120918 |
نام:
فدايي آقا
شهر:
تهران
تاریخ:
12/11/2013 8:18:12 PM
کاربر مهمان
|
سلام به همه ي حرف دلي ها....
التماس دعاي فرج...
اللهم عجل لوليك الفرج...
|
|
120917 |
نام:
حمید رضا
شهر:
قم
تاریخ:
12/11/2013 8:16:10 PM
کاربر مهمان
|
من دارم ورشکست میشم خیلی دعا ها خونددم خیلی به خدا التماس کردم ولی هیچ خبری از براورده شدن حاجتم نشد موندم چیکار کنم خدا وکیلی واسم دعا کنید من نمیدونم اون روزی که در خونه حضرت زهرا رو آتیش زدن لگد بر پهلوش زدن سیلی به صورتش علی شرمنده زهرا شد یا نه خــــــــــــــــــــــــدا کمک کن هیچ مردی شرمنده زنشه التماس دعا
|
|
120916 |
نام:
فرزند روح الله
شهر:
خمین
تاریخ:
12/11/2013 6:32:32 PM
کاربر مهمان
|
بسم رب الشهدا والصدیقین سلام من انتظار راهنمایی داشتم ممنون وقتی افتاب دل زه کوچه کنده است/تکلیف تلخ پنجره تحریم خنده است بوی عبور سبز کبوتر نمی دهد/رویای اسمان که تهی ازپرنده است هرچندشورشاخه کم است از غرودباد/در دست سبز باغچه برگ برنده است شاعر.صراف غفاری
|
|
120915 |
نام:
مضطر
شهر:
زمان
تاریخ:
12/11/2013 6:20:05 PM
کاربر مهمان
|
بعد از مطلع شدن فرعون از تولد کودکی به نام موسی ، فرعون از ترس تاج و تختش سفاکی را به نهایت رساند و دستور داد هر بچه ای متولد شد سر از تنش جدا کنید! فرعون در قصرش برکه ای داشت که در آن آبزیان وحشی نهگداری میشد آن ملعون برای زیاد شدن اشتها و تنوع مزاج دستور میداد شیرخوارگانی که از مادرانشان گرفته اند را گاهی به نزدش بیاورند و آن را به آن برکه اندازند تا با نگاه به آن صحنه صرف غذا دلچسب تر شود! روزی برای خوردن غذا به سوی برکه رهسپار شد کودکی آوردند که مادرش به دنبال کودک آمده بود . . . شیرخوار را به دستور فرعون به برکه انداختند و تمساح یا کروکدیلی بدن کودک را گرفت به طوری که فقط بدن شیرخوار در دهانش ماند و سرش به هوا پرتاب شد . . . سر کودک درست جلوی مادرش فرود آمد ! مادر نگاهی به آسمان کرد و گفت میبینی . . . یا در خوابی ؟ و زمان گذشت و روزی مادر به طرف چشمه رفت که ناگاه دید سری را آب با خود میغلطاند و می آورد که حتی از ریش و موی سرش هم طلا و نقره آویزان است ... مادر سر را گرفت و زر و سیمش را برگرفت و رویش نشست و مشغول شستن رخت شد ونگاهی به آسمان کرد و گفت : حال دیدم که میبینی و همیشه بیداری . . . ! بنده گرفتاریم که چاره ای پیش رویم نمیبینم و فقط چشم امید به دعای شماپاکان دارم... فراموشم نکنید
|
|
120914 |
نام:
شهر:
تاریخ:
12/11/2013 6:17:45 PM
کاربر مهمان
|
تو رو خدا دعام کنید - عالم گناهکارم
|
|
120913 |
نام:
عسل
شهر:
شهرکرد
تاریخ:
12/11/2013 4:11:13 PM
کاربر مهمان
|
فقط دلم کربلامیخواد
|
|