هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
120292
نام: محمد حسین کیوان
شهر: ری
تاریخ: 11/20/2013 5:45:19 PM
کاربر مهمان
  ترسم تو بیایی و من آنروز نباشم..........
120291
نام:
شهر:
تاریخ: 11/20/2013 5:26:03 PM
کاربر مهمان
  سلام بر آسمان و هدی از اصحاب کهف
کار من از این حرفا دیگه گذشته چطور کسی که از یک پرتگاه پرت میشه دوباره میتونه برگرده ،من بنده ای ام که خدا دور من یک دایره قرمز کشیده ،چون شرمش میاد بگه این بنده من ،باور کنید خدا در حق من هیچ کوتاهی نکرده بود طوری که بهترین نعمتها را دراختیارم قرار داده بود ، باور کنید از صبح تا حالا دارم اشک میریزم و از خدا طلب بخشش میکنم ازش میخوام منو ببخشه ولی انگار دیگه همه چی تموم شده باورتون نمیشه خدا بزرگترین نعمت در اختیارم قرار داد اون بهترین مادر و پدری که همه غبطشون را میخورند به من داد،بیچاره مادر و پدرم اونقدر دارن عذاب میکشن بخاطر ناراحتی من ولی نمیدونند دخترشون چقدر گناهکاره اصلا هیچکی باورش نمیشه
خیلی حالم بده احساس میکنم وجودم روی زمین مایع ننگ خداست
نمیدونم باید چیکار کنم میخوام برم امام زاده یا حرم امام رضا ولی میگم حیف اون زمین پاکی نیست که من گنهکار پامو توش بزارم
120290
نام: صبر
شهر: هفت شهر عشق
تاریخ: 11/20/2013 5:17:21 PM
کاربر مهمان
 
کتاب مظلومترین و با ارزش ترین بی جان موجود!

نمیدونم هفته کتابخوانی تازه شروع شده یا تموم شده سرچ کردم چیزی نفهمیدم!

یه سری به وبلاگ اشارات و تنبیهات بزنید!و از وبلاگ نویسان یا فرهیخته گان تقاضا دارم موج کتابخوانی ایجاد کنند و هفته کتاب را گرامی بدارند حتی اگر گذشته باشد!!

تا اقلا سهم مان را ادا کنیم!http://esharatvatanbihat.blogfa.com/

120289
نام: سیف الدوله
شهر: قدس
تاریخ: 11/20/2013 5:10:13 PM
کاربر مهمان
  السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام

قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم:

(حسین منی و انا من حسین)

ان فی قتل الحسین حرارة فی قلوب المومنین لن تبرد ابدا!


هدیه ثواب منبر افراد زیر ادا شد

شب سیزدهم:بی نام و نشان

شب چهاردهم:زهرا از مدینه فاضله

شب پانزدهم:بی نام و نشان دیگر

شب شانزدهم:هادی از کانال کمیل
120288
نام: حامد حاج عبدالباقی
شهر: کربلا
تاریخ: 11/20/2013 4:50:51 PM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم


زيبا و عبرت آموز از اميرالمومنين عليه السلام



سه برادر نزد امام علي عليه السلام آمدند و گفتند ميخواهيم اين مرد را که پدرمان را کشته قصاص کني. امام علي (ع) به آن مرد فرمودند: چرا او را کشتي؟ آن مرد عرض کرد: من چوپان شتر و بز و ... هستم. يکي از شترهايم شروع به خوردن درختي از زمين پدر اينها کرد، پدرشان شتر را با سنگ زد و شتر مرد، و من همان سنگ را برداشتم و با آن به پدرشان ضربه زدم و او مرد


امام علي عليه السلام فرمودند: بر تو حد را اجرا ميکنم. آن مرد گفت: سه روز به من مهلت دهيد. پدرم مرده و براي من و برادر کوچکم گنجي بجا گذاشته پس اگر مرا بکشيد آن گنج تباه ميشه، و به اين ترتيب برادرم هم بعد از من

تباه ميشود. اميرالمومنين (ع) فرمودند: چه کسي ضمانت تو را ميکند؟ مرد به مردم نگاه کرد و گفت اين مرد

اميرالمومنين (ع) فرمودند: اي اباذر آيا اين مرد را ضمانت ميکني؟ ابوذر عرض کرد: بله. اميرالمومنين فرمود: تو او را نميشناسي و اگر فرار کند حد را بر تو اجرا ميکنم! ابوذر عرض کرد: من ضمانتش ميکنم يا اميرالمومنين.
آن مرد رفت . و سپري شد روز اول و دوم و سوم ... و همه مردم نگران اباذر بودند که بر او حد اجرا نشود... اندکي قبل از اذان مغرب آن مرد آمد. و در حاليکه خيلي

خسته بود، بين دستان اميرالمومنين قرار گرفت و عرض کرد: گنج را به برادرم دادم و اکنون زير دستانت هستم تا بر من حد را جاري کني.


امام علي (ع) فرمودند:

چه چيزي باعث شد برگردي درحاليکه ميتوانستي فرار کني؟

آن مرد گفت: ترسيدم که بگويند "وفاي به عهد" از بين مردم رفت...

اميرالمومنين از اباذر سوال کرد: چرا او را ضمانت کردي؟

ابوذر گفت: ترسيدم که بگويند "خير رساني و خوبي" از بين مردم رفت...

اولاد مقتول متأثر شدند و گفتند: ما از او گذشتيم...
اميرالمومنين عليه السلام فرمود: چرا؟

... گفتند: ميترسيم که بگويند "بخشش و گذشت" از بين مردم رفت
120287
نام: آسمان
شهر: تهران
تاریخ: 11/20/2013 2:37:06 PM
کاربر مهمان
  اینجا چه خبره؟؟؟!!!!
دریغ از یکذره امیدواری،دارید از خدااااااا میخواید،
چرامیگید چه جوری میخواد منو ببخشه اگه در حد عقل ما بود که الان وضعیتمون این نبود،
به گناه و خطامون در محضر خدا باید اعتراف کنیم عذر خواهی کنیم اما شک نکنیم بهش بگیم خب حالا چه جوری میخوای ببخشی؟!
این همه تو قرآن خودش خود خدایی که انقدر بهش نا امیدین میگه من آمرزنده مهربانم.
همه این چه جوریا، چرا جواب نمیده، همش شیطان که داره با باورمون به خدا میجنگه.

خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان،
اما به قدر فهم ما کوچک می شود،
و به قدر نیاز ما فرود می آید،
و به قدر آرزوی ما گسترده می شود،
و به قدر ایمان ما کارگشا،
به شرط اعتقاد...
از زندگی چه میخواهیم که در خدایی خدا یافت نمی شود!

"التماس دعا"
120286
نام: حامد
شهر: عشق
تاریخ: 11/20/2013 2:11:18 PM
کاربر مهمان
  بسم الله الرحمن الرحیم



۱۱ سال زوجی صاحب فرزند پسری شدند. آن دو عاشق هم بودند و پسرشان را بسیار دوست داشتند. فرزندشان حدوداً دو ساله بود که روزی مرد بطری باز یک دارو را در وسط آشپزخانه مشاهده کرد و چون برای رسیدن به محل کار دیرش شده بود به همسرش گفت که درب بطری را ببندد و آنرا در قفسه قرار دهد. مادر پر مشغله موضوع را به کل فراموش کرد.



پسر بچه کوچک بطری را دید و رنگ آن توجهش را جلب کرد به سمتش رفت و همه آنرا خورد. او دچار مسمومیت شدید شد و به زمین افتاد. مادرش سریع او را به بیمارستان رساند ولی شدت مسمومیت به حدی بود که آن کودک جان سپرد. مادر بهت زده شد و بسیار از اینکه با شوهرش مواجه شود وحشت داشت.



وقتی شوهر پریشان حال به بیمارستان آمد و دید که فرزندش از دنیا رفته رو به همسرش کرد و فقط سه کلمه بزبان آورد.



فکر میکنید آن سه کلمه چه بودند؟



شوهر فقط گفت: "عزیزم دوستت دارم!"



عکس العمل کاملاً غیر منتظره شوهر یک رفتار فراکُنشی بود. کودک مرده بود و برگشتنش به زندگی محال. هیچ نکته ای برای خطا کار دانستن مادر وجود نداشت. بعلاوه اگر او وقت میگذاشت و خودش بطری را سرجایش قرار می داد، آن اتفاق نمی افتاد. هیچ دلیلی برای مقصر دانستن وجود ندارد. مادر نیز تنها فرزندش را از دست داده و تنها چیزی که در آن لحظه نیاز داشت دلداری و همدردی از طرف شوهرش بود. آن همان چیزی بود که شوهرش به وی داد.



گاهی اوقات ما وقتمان را برای یافتن مقصر و مسئول یک روخداد صرف می کنیم، چه در روابط، چه محل کار یا افرادی که می شناسیم و فراموش می کنیم کمی ملایمت و تعادل برای حمایت از روابط انسانی باید داشته باشیم. در نهایت، آیا نباید بخشیدن کسی که دوستش داریم آسان ترین کار ممکن در دنیا باشد؟ داشته هایتان را گرامی بدارید. غم ها، دردها و رنجهایتان را با نبخشیدن دوچندان نکنید.



اگر هرکسی می توانست با این نوع طرز فکر به زندگی بنگرد، مشکلات بسیار کمتری در دنیا وجود می داشت.



حسادت ها، رشک ها و بی میلی ها برای بخشیدن دیگران، و همچنین خودخواهی و ترس را از خود دور کنید و خواهید دید که مشکلات آنچنان هم که شما می پندارید حاد نیستند.
120285
نام: ریحانه
شهر: تهران
تاریخ: 11/20/2013 1:27:11 PM
کاربر مهمان
  دلم گرفته بد جور یکیو دوست دارم اونم منو دوست داره به هر دری میزنه که کارش بگیره و بیاد خواستگاری نمیشه
منم که این همه تلاش کردنشو دیدم نمیتونم تنها بزارمش
تو رو خدا دعا کنین برامون حیفه این رابطه خراب بشه
120284
نام: یازرلو
شهر: رامیان
تاریخ: 11/20/2013 1:24:32 PM
کاربر مهمان
  کربلا میخوام ابوالفضل
120283
نام: رویا
شهر: بهشت
تاریخ: 11/20/2013 1:18:04 PM
کاربر مهمان
  یا مهدی ادرکنی این حرف دل منه
<<ابتدا <قبلی 12035 12034 12033 12032 12031 12030 12029 12028 12027 12026 12025 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=12030&mode=print