هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
116862
نام: کربلا
شهر: مهم نیست
تاریخ: 8/30/2013 11:09:51 AM
کاربر مهمان
  یا الله
15 توصیه میرزا اسماعیل دولابی برای زندگی مومنانه

1. هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.

2. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.

3. اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.

4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.

5. موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.

6. اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.

7. تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.

8. هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می‌کنید، این چین ها باز می شود.

9. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.

10. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.

11. خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.

12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.

13. ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و
116861
نام: محمد حسين محمدي
شهر: تبریزشهرک مایان علیا
تاریخ: 8/30/2013 11:00:07 AM
کاربر مهمان
  سلام"...
همه هست ارزویم
که ببینم از تو رویی...
116860
نام: reza
شهر: najaf abad
تاریخ: 8/30/2013 10:38:07 AM
کاربر مهمان
  Ya mahdi nemidanestam ke ta che meghdar az shoma door hastim.ama shoma khod khob midanid ke nemitavanam tanha basham.komak kon eejad in rabete saranjam khoobi dashte bashad va be hadafeman be maany kamell kalame beresim.4
116859
نام:
شهر:
تاریخ: 8/30/2013 10:35:31 AM
کاربر مهمان
  بسم رب الشهداو صديقين

گفت:ﮐــﻪ ﭼــﯽ؟!ﻫــﯽ ﺟﺎﻧــﺒﺎﺯ ! ﺟﺎﻧﺒﺎﺯ!ﺷــﻬﯿﺪ!ﺷــﻬﯿﺪ!
ﻣﯿﺨــﻮﺍﺳﺘﻦ ﻧــﺮﻥ ﮐﺴﯽ ﻣﺠــﺒﻮﺭﺷﻮﻥ ﻧــﮑﺮﺩﻩﺑﻮﺩ ﮐﻪ!
ﮔﻔﺘﻢ :ﭼﺮﺍ ﺍﺗﻔــﺎﻗﺎ ! ﻣﺠــﺒﻮﺭﺷﻮﻥ ﻣــﯿﮑﺮﺩ که برن!
ﮔﻔﺖ : ﮐــﯽ ؟؟؟!
ﮔﻔﺘـــﻢ :ﻫــﻤﻮﻥ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻧــﺪﺍﺭﯾﺶ!
ﮔﻔﺖ :ﻣﻦ ﻧــﺪﺍﺭﻡ؟!ﭼﯽ ﺭﻭ ﻧــﺪﺍﺭﻢ!؟
ﮔﻔﺘــــﻢ : "ﻏــــﯿــــﺮﺕ "

http://chadorkhaki2.blogfa.com/
116858
نام:
شهر:
تاریخ: 8/30/2013 10:32:40 AM
کاربر مهمان
  بـسـم رب الـرقـیـه
دست از سرم بردار من بابا ندارم * زخمی شدم بهر دویدن پا ندارم
گيسو سپيدم احترامم را نگهدار * سيلي نزن من با كسي دعوا ندارم
باشد بزن، چشم عمو را دور ديدي * من هيچ كس را بين اين صحرا ندارم
زيبايي دختر به گيسوي بلند است * مثل گذشته گيسوي زيبا ندارم
اين چند وقته از در و ديوار خوردم * ديگر براي ضربه هايت جا ندارم
تا گيسوانم را زدستانت درآرم * غير از تحمل چاره اي اينجا ندارم
گفتم به عمه از خدا مرگم بخواهد * خسته شدم ميلي به اين دنيا ندارم
گيرم كه پس دادند هر دو گوشوارم * گوشي براي گوشواره ها ندارم
شيرين زبان بودم صدايم را بريدند* آهنگ سابق را به هر آوا ندارم
در پيش پايم نان و خرما پرت كردند * كاري دگر با شام و شامي ها ندارم
با ضربه پا دنده هايم را شكستند * كي گفته من ارثيه از زهرا ندارم
نشناختم بابا تو را تغییر کردی * امشب دگر راهی به جز افشا ندارم
گویی تنور خولی آتش داشت آن شب * خیلی شده ترکیب رویت نامرتب

يا رقيه اي شبيه ترين به مادر
دلم تنگ است مرا هم با خود ببر

از ازل تا ابد ... یا رقـیه مدد

http://roghayehkhaton3.blogfa.com/

116857
نام:
شهر:
تاریخ: 8/30/2013 9:47:45 AM
کاربر مهمان
  سلام
منتظر ظهورمنجي
ياعباس
هدي
ملتمس دعا
دل آشوب
اول خط عاشقي

...................
116856
نام: فرشاد
شهر: تبریز
تاریخ: 8/30/2013 3:21:46 AM
کاربر مهمان
  من ۱۸ سالمه وعاشق دختر همسایمون شدم ولی هم میترسم بش بگم وهم خجالت میکشم هرروزم شده رفتن تو کوچه واسه یه لحظه دیدنش واقعا موندم چیکارکنم من نماز وروزم سرجاشه ولی نمیدونم خدا چرا با من اینطوری کرده واقعا دیگه خسته شدم از چن ماهیی که بیخودی هدر رف و چیزی نصیبم نشد حتی توکنکورم نتیجه جالبی نگرفتم تورو خدا بگین چیکار کنم ممنون از همتون
116855
نام: بهزاد
شهر: تبریز
تاریخ: 8/30/2013 3:10:17 AM
کاربر مهمان
  چگونه انسان می تواند از زندگی خود راضی باشد و با آرامش و آسودگی خیال زندگی کند؟ چگونه می توان ایمان واقعی را کسب کرد که به هنگام خشم و غضب و شهوت و ... جلو دار انسان باشد و عقل انسان زایل نشود؟
(اگه واقعا اهلشی جواب بده تا بیشتر مزاحمت شویم)متشکرم
116854
نام: شیده
شهر: لواسانات
تاریخ: 8/30/2013 2:06:32 AM
کاربر مهمان
  سلام
من یه دختره بیست و پنج ساله هستم.
سالهاقبل از روی جهالت گناهان زیادی انجام دادم! هرچی ک بتونید فکرش رو بکنید.اصلا حجاب خوبی نداشتم و ...
اما به فضل خدا برگشتم از راه گناه.
طوری که شدم یه دختر چادری سفت و سخت
همه نمازام اول وقت و با تمام تعقیبات و ...
حتی کل قرآن رو هم حفظ کردم درعرض چهارسال.
الان هم ازدواج کردم و یه بچه هم دارم.
البته اینم بگم که شوهر ازتمام گذشته من خبر داره اما به فضل خدا ما زندگی خوبی داریم و شوهرم هیچ وقت تاحالا هیچیز رو بروی من نیاورده.
همون طور که میبینید درظاهر همه چی آرومه!
اما
امانمی دونم چرا خاطرات اون دوران لعنتی بهیچ وجه دست از سرم برنمیداره وچندوقت یکبار یه صحنه هایی تو ذهنم مجسم میشه که حالم از خودم بهم میخوره
میخام بدونم یعنی خدا توبه منو قبول نکرده یعنی منو نبخشیده که هرچندوقت یکبار باید اینجوری عذاب بکشم؟؟؟
توروخداکمکم کنید
بخداحق من نیست این یادآوریها
ازخدانعمت فراموشی میخام....
116853
نام: آزاده
شهر: شیراز
تاریخ: 8/30/2013 1:58:27 AM
کاربر مهمان
  سلام سید جان خیلی دلم گرفته احساس میکنم از خدا خیلی دور شدم همش دلم میخواد گریه کنم به همه چیز بدبین شدم نمازم دیگه خالص نیست نمیدونم چرا زندگیم داره از هم میپاشه تو رو جون مادرت فاطمه زهرا (ع)برام دعا کن دارم دق میکنم من نمیخوام از راهت جدا بشم من نمیخوام عشق امام حسین از دلم بره بیرون تو رو خدا همه ی اونهایی که مطلب من رو میخونن برام دعا کنن یا علی التماس دعا
<<ابتدا <قبلی 11692 11691 11690 11689 11688 11687 11686 11685 11684 11683 11682 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=11687&mode=print