هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
11632
نام: مهدیه
شهر: تنکابن
تاریخ: 9/12/2005 1:57:45 PM
کاربر مهمان
  یا حق
امشب دل زا یاد شهیدان تنگ دارم
حال و هوای جبهه های جنگ دارم
دوست عزیز شهید گمنام
با متنی که دادی من رو بدجور به یاد شهید پازوکی انداختی عین جملاتت رو دوست همرزمش برامون تکرار می کرد به طوری که تا چشمم به جملاتت افتاد بند دلم پاره شد.حال معنوی خوبی بهم دادی.خدا خیرت بده مومن
التماس دعا بهم
11631
نام: ساره
شهر: مشهد
تاریخ: 9/12/2005 1:25:12 PM
کاربر مهمان
  سلام
امروز اسمان دلم به وسعت تمام ابرهاي باراني اسمان گرفته است
خدايا كمكم كن
كمكم كن.
11630
نام: سرگردون
شهر: سرگردون
تاریخ: 9/12/2005 12:02:06 PM
کاربر مهمان
  --------------------------------------------------------------------------------
غلامعلي رجائي

--------------------------------------------------------------------------------
۲۰ شهريور ۱۳۸۴ - بعد از ظهر ۱۴:۵۴ تعداد بازديد : 2965 كد خبر : ۲۸۸۸۴

پای دین را بمیان نکشیم


Rajaee6845@yahoo.com
هرچند تاريخ، موضوعي تخصصي است كه در قرون جديد، شكل دانشگاهي به خود گرفته است، اما شايد از نخستين علوم و مفاهيمي باشد كه پابه‌پاي بشريت، حيات و بودن خود را از گذشته تا حال تداوم بخشيده است.
تاريخ موضوعي است كه كمتر كسي در هر شرايط شغلي، تحصيلي و ... از رجوع به آن، بي‌نياز باشد، چراكه رويكرد تاريخي، هم‌اكنون نسبت به اشخاص و جريانات، امري عام و فراگير شده است.

امروزه اگر مديري منصوب يا وزيري انتخاب مي‌شود، فورا ذهن‌ها متوجه تاريخ گذشته و عملكرد سابق وي مي‌گردد. براي مثال؛ عالمي سخن مي‌گويد، اظهارنظري مي‌كند، موضعي مي‌گيرد، بلافاصله افكار مخاطبان به گذشته وي منعطف مي‌شود.
اين حقيقت چنان با زندگي روزمره ما انسان‌ها در هم آميخته است كه تصور جدايي اذهان عامه از آن، تقريبا امري ناممكن مي‌نماياند.

چندي پيش، با يكي از دوستان همكار كه در سال‌هاي دهه 50 در مدرسه شهيد حقاني قم، طلبه بوده، سر صحبت باز شد. در لابه‌لاي صحبت‌هاي وي دو نكته خيلي شيرين به چشم مي‌خورد كه حيفم آمد، آنها را با خوانندگان عزيز براي شناخت بهتر ريشه‌هاي بعضي جرياناتي كه امروز نسبت به گذشته فعال‌تر در صحنه ظاهر شده‌اند ـ و البته كه تا اينجاي كار، جاي هيچ بحث و سخني نيست ـ در ميان نگذارم باشد تا آنان با رويكردي تاريخي به چند دهه پيش، از سطح ديدگاه و مواضع برخي آقاياني كه در جريانات اخير، فعال‌تر از دوران امام به ميدان آمده‌اند، آشنايي نسبي پيدا كنند.

اين دوست عزيز كه لابد حالا از خواندن مطالب خود در اين نوشته، بسيار دچار تعجب شده است! مي‌گفت: جناب آقاي مصباح يزدي كه در آن زمان از مدرسان برجسته مدرسه حقاني قم ـ كه شهيد بزرگوار قدوسي آن را به خوبي اداره مي‌كرد و شهيد بهشتي نيز به او كمك مي‌رساند ـ بود، براي برخي از طلاب مدرسه، جلسات خصوصي در منزل داشت كه من هم در دو، سه جلسه آن حضور داشتم. در آن روزها، بحث انديشه‌ها و آراي دكتر شريعتي ـ كه آقاي مصباح بسيار با آنها مخالف بود ـ چنان بالا گرفته بود كه برخي طلاب مدرسه در اثر تأثيرپذيري از مواضع استاد گرامي خويش، در اين زمينه، نامه‌اي به شهيد بهشتي نوشتند كه اگر بناست بحث دباره شريعتي در اين مدرسه ـ كه در بين طلاب مدرسه رواج يافته بود ـ ادامه داشته باشد و با آن برخورد نشود، از مدرسه خواهند رفت.

شهيد بهشتي با دورانديشي خاص خود، جلسه‌اي ترتيب داد تا ذهن اين دوستان را نسبت به مسئله دكتر شريعتي توجيه كند و به پرسش‌هاي طلاب پاسخ دهد. وقتي نامه‌اي را به دست ايشان دادند، پس از خواندن متن نامه براي حضار، در پاسخ اظهار آن دوستان كه گفته بودند در اين صورت از مدرسه مي‌رويم، با لحني قاطع و مطمئن و با آهنگي كشدار فرمودند: بروند! كه لحظاتي بعد شاهد خروج اين دسته از دوستان با اسباب و اثاثيه آنان از مدرسه بوديم!!

هم بر سر اين جريان بود كه جناب آقاي مصباح ـ كه در ملاقات با انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه شهيد چمران اهواز، در قم در سال 56 كه نويسنده اين سطور هم با آنان بود، در بحث پيرامون شريعتي، وي را به ارتداد متهم كرد كه باعث رنجش تقريبا تمامي ديداركنندگان دانشجو با وي شد ـ از ادام
11629
نام: سورنا
شهر: ایلام
تاریخ: 9/12/2005 11:58:31 AM
کاربر مهمان
  حاشا که زخاطر ببرم ناز نگاهت
وآن غمزه ابرو ولب و چشم سیاهت
من از شب دیدارتو تا صبح قیامت
در حسرت یک بوسه ام از روی چو ماهت
11628
نام: سید محمد حسین
شهر: تهران
تاریخ: 9/12/2005 11:21:43 AM
کاربر مهمان
  دلم واسه خودم تنگ شده. خودی که کوچولو بود. خودی که پاک و معصوم بود. خودی که همه کس و همه چیز رو زیبا می دید و دوست داشت.
خدایا همه ی ما رو آدم کن...
ضمناً من زیر ۱۹ نیستم.
11627
نام: نگار خوب
شهر: گلها
تاریخ: 9/12/2005 10:51:17 AM
کاربر مهمان
  من برای شوما دعا میکنم
11626
نام: سرگردون
شهر: سرگردون
تاریخ: 9/12/2005 10:47:52 AM
کاربر مهمان
  قصد نداشتم دوباره بنویسم ولی اقای حلاج نمیزاره دادش بد جوری جو گرفتت بابا بزن بیرون ببین چه خبره اون بابا راست میگه چون از دلش میگه باید حتما با کلمات قلنبه ثلمبه بازی کنه دادش هر کی بیشتر تو سینه اش بزنه نشونه اینکه عاشقتره نه دادش امام حسین احتیاجی به اینها نداره.نکنه فکر کردی راستی راستی حلاجی و باید صبح تا شب روسجاده و کتاب دعاباشی و نعصیت کنی وکافرا برق و کامپیوتر..
اختراع کنن تو استفادش بکنی کسای مثل شما برای بشریت حتی یک بندساعت هم اختراع نکردند.تا چهارصد سال پیش تنها کتابی که تو دانشگاهای پزشکی اروپا تدریس میشد کتاب ابوعلی سینا بود ولی بعدش هزاران ابوعلی سینا ساختند ولی ما به همان یکی بسندیده کردیم.داداش هر چی را که مبینی خدا برای انسان خلق کرده.اینقدر هم فکر نفوس مسلمین را نکن برو بهشت زهرا ببین چه خبره به امار مرگ ومیر و علل ان هم یک سری بزن.
دادش شماخدا رو با امام زمان اشتباه گرفتی اون خداست که تو هر محولی حضور داره اون خداست که شفاء وغناو.دوا و....میده.
چپ وراست کدومه صحبت حقء یک سهم ازطبیعت وثروت و.... مال منه هر که نمیده بهر دلیلی ظالمء.وقتی خیلی از شماها بدنیا میامدین یکسری برای امنیت شما تو خیابونه پاس میدادند بعد هم رفتن جگ و شهید معلول اسیر شدن حالا که بزرگ شودید حال ندارید حتی به انها سر بزنید نوشته هاشونرو بخونید.
دادش یکروز تا اقا لب تر میکرد چند میلیون ادم میامد بیرون برای همدیر سر میدادیم حالا جطور.
شما که امروز با جنگی ها اینطور مکنید وای به حاله نسل بعد.
اگر امروز خدا نکرده جنگ بشه میدونی جی میشه؟
دادش امام زمان هیچ چیزرو برای هچکس امضا نکرده.همین چند وقته پیش خلافکاری شده بود به پای امام زمان بگذاریم نه دادش چهار ساله دیگه به کارنامه اقایان توجه کنید.بینید برای انتخاب شدن چه هزینه های کردند باوجود این همه گرسنه.انوقت به جانبازی که اخره عمرشه دومیلیون وام برای اجاره خونه نمیدهند.بازی کیثفء قدرت و سیاست رو به امام زمان ربط ندهید.هیجوقت در تارخ مسلمین به این ادا بر نمیخوریم.ارزش امام زمان در قدوست اوست ترو به تمام مقدسات نام اقا را قاطی سیاست نکنید.اصلا به نیتجه معکوس ان در جامعه و نسل های بعدفکر کرده اید.ترا به خدا ارزش مذهب را اینقدر پائین نیاورید.بیست سال پیش ارزش مذهب چند برابر امروز بود .اقای حلاج بزن بیرون ببین جه خبره.
ازین به بعد از خلافهای نمایندگان با سند برایت میفرستم تا خودت درمردلیست امازمان قضاوت کنی.

11625
نام: سعیده
شهر: بجنورد-استان خراسان
تاریخ: 9/12/2005 10:37:48 AM
کاربر مهمان
  بچه ها سلام من برای اولین باره که وارد این تالار می شم خیلی خوشحالم که بچه هایی از جنس من اینجا وجود دارند بچه ها برای من دعا کنید خیلی به دعا احتیاج دارم کارم گره عجیبی خورده که کسی نتونسته بازش کنه فقط برایم دعا کنید برایم هم ایمیل بزنید جواب می دم فقط می خوام مطمئن بشم که دوستای مهربوی مثل شما دارم که به فکر هم هستند .
11624
نام: حسين
شهر: الدانمارك
تاریخ: 9/12/2005 10:33:21 AM
کاربر مهمان
  ليس هناك اعذب واجمل من الصراحه والصدق فى الحديث والاخلاص فى النيه لاأنهما سبب من اسباب عدم ازاله النعم.
11623
نام: مژده سادات منفرد
شهر: کاشان
تاریخ: 9/12/2005 10:23:31 AM
کاربر مهمان
  خیلی دلم گرفته دلم می خواد بشینم گوشه ای و زار بزنم خیلی تنها موندم دلم برای پدرم- مادرم- مینا- علی تنگ شده ای کاش می شد اونا را الان ببینم بخصوص علی چون حدود یک سال و نه ماه است که روی گلش و ندیدم و هیچ وقت دیگه هم نمی بینم من خیلی از خدا گله دارم مردم می گن که کار خدا بی حکمت نیست اما من ناراحت هستم که چرا از گلستون ما گل چیده ما که فقط همین یک پسر را تو خانواده داشتم که نسلمون و برامون نگه می داشت و تنها کسی بود که هر کس اگر مرادی داشت بهش می گفت که براش دعا کنه و نظر می کردند یعنی ما لایق چنین گلی نبودیم
<<ابتدا <قبلی 1169 1168 1167 1166 1165 1164 1163 1162 1161 1160 1159 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=1164&mode=print