هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
116372
نام: ریحانه
شهر:
تاریخ: 8/19/2013 12:36:41 AM
کاربر مهمان
  خدایا وقتی که به این فکر میکنم که توکنارم هستی و هواموداری دلم اروم میشه خدایاهیچ وقت تنهام نذارمن فقط تورودارم
116371
نام: مهسا.راستین
شهر: حرف دل
تاریخ: 8/18/2013 11:42:47 PM
کاربر مهمان
  سلام.زینب عزیزم از تهران،شرمندتم عزیزم...تو اوج تنهایی و دلتنگی هات اینجارو پیداکردی،اصلا خاصیت اینجا همین.همیشه آدمایی هستن که تو تنهایی بدون شناخت کنارت باشن و دلداریت بدن...معلومه وقتی اینجا درد دل کنی بازم جوابتو میدیم تو هم دوست جدید ما شدی.خوش اومدی***غریب جان غصه نخور همه پسرا باید برن سربازی این دلتنگیا شیرینه. سخت هست ولی انشاا... برمیگرده قسمت هم میشین و به این روزا میخندی خدارو هم شکر کن سربازی دوسال بیشتر نیست غصه نخور...
116370
نام: سحر
شهر: اصفهان
تاریخ: 8/18/2013 11:36:53 PM
کاربر مهمان
  کسی رو که دوسش دارم واسه همیشه داره از اینجا میره
116369
نام: ...........
شهر: .............
تاریخ: 8/18/2013 10:52:49 PM
کاربر مهمان
  دلم تنگه تنگ گرفته اندازه ی دنیا حرف زیاد دارم نمیدونم کدومو یاید بگم
خدا جون میدونم خیلی بدم ببخش خدا فقط تورودارم خدا خودت دردلمو بخون از تو دلم
شما رو ب حسین دعام کنین
یاحق
116368
نام: مهسا ۱
شهر: تهران
تاریخ: 8/18/2013 7:58:47 PM
کاربر مهمان
  سلام به همه ی حرف دلی ها
سلام آیه خانم برام دعا کنید فردا وپس فرداامتحان دارم.
سلام نردبانی سوی خدا برام دعا کنید.
برادر گرامی آقا هادی کجایید؟برام دعا کنید.
شهید امیر کبیر کجایید؟برام دعا کنید.
عطیه خانم برام دعا کنید.
منم گدای فاطمه برام دعا کنید.
بچه ها خیلی برام دعا کنیدازهمه التماس دعا دارم........

یه سوال :مدیر حرف دل پیام داده بود که اگه سوالی از آقای سیف الدوله دارید ایمیل بزنید به کجا باید ایمیل زد؟چرا آقای سیف الدوله نیست؟
116367
نام: علی
شهر: ورزنه
تاریخ: 8/18/2013 6:12:37 PM
کاربر مهمان
  هیچكس با من دردنیا نبودنه مرادم ، نه مریدم
نه کلامم ، نه پیامم
نه سلامم نه علیکم
نه سپیدم ، نه سیاهم
نه چنانم که تو گوئی ، نه چنینم که تو خوانی
116366
نام: زینب
شهر: تهران
تاریخ: 8/18/2013 5:27:17 PM
کاربر مهمان
  سلام وقتی شعرتونو خوندم وقتی نوشته هاتونو خوندم به دلم نشست اشک بی اختیار از چشام سرازیر شد. فکر نمی کردم جوابمو بدید مدتیه که دل نوشته بچه ها رو می خوندم بارها براتوت خواستم بنویسم ولی هر بار پاکش می کردم آخه تا حالا جز قاب عکس و دفترم با کسی درد و دل نکردم یعنی نمی خواستم اشکام کسی ببینه نمی خواستم از خودم ضعف نشون بدم ولی حالا بریدم تا اینکه براتون نوشتم بچه ها می دونید چیه اصلا از روزهای پنج شنبه خوشم نمی آد آخه مجبورم می کنن تا برم بهشت زهرا آخه هر وقت می رم تا چن روز بیحال و بهونه گیر میشم چن وقته مامان مریضه فردا می خوام مامانو خودم تنها ببرمش دکتر دعا کنید تا گره کارم حل بشه بچه ها برا خواهرتون دعا کنید... ممنون از اینکه جوابمو دادید چاره ای جز انتظار ندارم ....
116365
نام: گمنام
شهر: هر جا خدا بخواهد
تاریخ: 8/18/2013 3:45:17 PM
کاربر مهمان
  سلام زینب عزیز از تهران.
زینب جان دلم لرزید با خوندن حرفات شرمنده شدم.
کاش بشه یه جوری دلت آروم کنم.ولی دنبال کم چیزی نیستی که من حقیر بخواد بهت بده.زینبی هستی و خود خانم طبیب دردات.
خوش به حالت یه دردی داری که پیش ائمه عزیزت میکنه.البته این که درد نیست. جز زیبایی چیزی نیست.
تو این افتخار داشتی که بهترینت در راه خدا بدی.ولی دلت واسه من بیچاره بسوزه هیچی واسه خدا ندادم. امسال که رفته بودم فکّه مارو بردن کانال کمیل.
راوی می گفت شهدارو که تفحص میکردند پدر شهید که فرزندش پیدا کرده بودند اومد پیش مسئول تفحص گفت من ازت ناراحتم که پسرم پیدا کردی چون پسرم ازت ناراحته.
آخه تو خواب گفتند اون موقع که گمنام بود هر روز میرفتند پیش حضرت زهرا سلام الله علیها ولی حالا که پیدا شده نه. سراغ بابات از مادرت زهرا سلام الله علیها بگیر.
دعا کن من بیچاره هم بتونم دل بابات شاد کنم آخه منم خیلی دوسش دارم.نمیدونی شهید گمنام با دل من چی کار میکنه.
116364
نام: مجنون مهدي(عج)
شهر: كوفه
تاریخ: 8/18/2013 3:40:06 PM
کاربر مهمان
  سلام وعلي ال ياسين....
حديثي از کتاب «نورالعين» نقل شده که در آن آمده:

سکينه عليهاالسلام، دختر امام حسين عليه السلام مي فرمايند:
شب عاشورا، شب مهتابي بود، من در ميان خيمه نشسته بودم که ناگاه از پشت خيمه صداي گريه اي شنيدم. از ترس اين که مبادا خواهران و ساير زناني که مطلع نيستند، مطلع شوند، چيزي نگفتم، از خيمه بيرون آمدم و دلم گواهي خبر نمي داد، در راه دامن بر پايم مي خورد و مي افتادم و برمي خاستم، چون بيرون رفتم، ديدم پدرم نشسته و اصحابش دور او هستند، شنيدم که پدر به آنها مي فرمود:
بدانيد شما با من آمديد در حالي که مي دانستيد من به سوي جماعتي مي روم که با من، با دل و زبان بيعت کردند، حال مي دانيد که شيطان بر آنان غالب شده و خدا را فراموش کرده اند.
«والان ليس لهم مقصد سوي قتلي، و قتل من يجاهد بين يدي، و سبي حريمي بعد سلبهم»؛
حال بدانيد که ايشان را مقصدي سواي کشتن من و کساني که در راه من جهاد مي کنند و اسير کردن زنان من و غارت آنها نيست.
مي ترسم که شما از اين امر آگاهي نداشته باشيد، يا بدانيد و شرم کنيد، مکر و خدعه در نزد ما اهل بيت حرام است. پس هر کس از شما اين امر را دوست نمي دارد در اين شب برگردد. زيرا که شب، پرده اي است و کسي به کسي نيست... و هر کسي که ما را با جان خود ياري کند در درجات عاليه ي جنان با ما خواهد بود و به تحقيق که جد بزرگوارم خبر داد که:
«ولدي الحسين يقتل بأرض کربلاء غريبا وحيدا عطشانا (فريدا)، فمن نصره فقد نصرني و نصر ولدي القائم (ولو نصرنا بلسانه فهو في حزبنا يوم القيامة)»؛
فرزندم حسين در بيابان کربلا غريب، بي کس و تشنه کشته خواهد شد، پس کسي که او را ياري کند به تحقيق مرا ياري کرده است و در حزب ما خواهد بود و فرزندم قائم را ياري کرده، و اگر کسي به زبانش ما را ياري کرده است و در حزب ما خواهد بود و فرزندم قائم را ياري کرده، و اگر کسي به زبانش ما را ياري کند در قيامت در حزب ما خواهد بود.
سکينه عليهاالسلام مي گويد:
«فوالله! ما أتم کلامه الا و تفرق القوم من نحو عشرة و عشرين»؛
به خدا قسم! هنوز کلام آن حضرت تمام نشده بود که جماعتي از بي وفايان که به طمع دنيا با آن سيد هر دو سرا، همراهي داشتند، طريق بي وفايي را پيش گرفته و در وادي ضلالت منسلک شدند، دسته دسته در آن بيابان متفرق گشتند و کسي با آن غريب بيابان بلاي ابتلا نماند، مگر گروهي قليل که از هفتاد زيادتر و از هشتاد کمتر بودند.
در اين هنگام پدر بزرگوارم را ديدم که سر به زير انداخته در حزن واندوه بود، چون اين صحنه را ديدم بغض و گريه گلويم را گرفت، اما خود را حفظ کردم و رو به آسمان نمودم و گفتم:
«اللهم انهم خذلونا فاخذلهم (و لا تجعل لهم دعاء مسموعا و سلط عليهم الفقر، و لا ترزقهم شفاعة جدي يوم القيامة)»؛
خدايا! آنان ما را ياري نکردند تو نيز آنان را واگذار، و دعاي ايشان را اجابت منما، و در زمين از براي ايشان سکنا قرار مده، و فقر را بر آنها مسلط کن، و آنان را از شفاعت جدم بي نصيب گردان.
سکينه عليهاالسلام مي گويد: من به خيمه برگشتم و اشک از ديدگان من ريخت، عمه ام ام کلثوم عليهاالسلام مرا ديد و گفت: به تو چه شده؟ قصه را برايش نقل کردم.
چون اين سخن را شنيد، ناله ي: «وا علياه! وا حسيناه! وا قلة ناصراه!» برآورد و گفت: نمي دانم چگونه از دست دشمنان خلاص خواهيم شد؟ کاش آنها راضي مي شدند که عوض برادرم، مرا بکشند.
زنان و مخدرات نيز با شنيدن ناله و گريه ي او جمع شدند و شروع به گريه کردند، صداي گريه از خيمه بلند شد. چون
116363
نام: زینب
شهر: تهران
تاریخ: 8/18/2013 2:31:34 PM
کاربر مهمان
  سلام اصلا فکر نمی کردم جوابمو بدید باور کنید وقتی خوندم اشکهام بدون اینکه بخوام سرآزیر شد یه جورایی تسلی پیدا کردم می دونید چیه از روزهای پنجشنبه خوشم نمی آد چون نمی تونم سر مزار..... می دونم خیلی لوسم ولی تا حالا با هیچ کسی دردو دل نکردم تا حالا به کسی نگفتم دلتنگم همیشه قاب عکس و دفترم شده مونسم از وقتی حرف دل و تصادفی دیدم وقت مطالبشو می خوندم چن بار هم مطالبمو نوشتم ولی باز پاکش کردم تا اینکه دلتنگی اومد سراغم . می خواستم مثل دفات قبل پاکش کنم که نمی دونم یه دفعه ارسال شد وقتی جوابتونو دیدم وقتی شعر تونو خوندم حرف دلم بود حرف دل دختری که حسرت لبخند باباشو داره. مامانمو فردا می خوام ببرم دکتر دعا کنید بتونم مامانمو بیمه کنم آخه مامان دوست نداشت از سهمیه استفاده کنیم ولی حالا بدجوری محتاجیم خیلی دعام کنید تا بتونم برای مامانم بتونم جبران جوانی که به پام ریخت باشم دعا کنید که دلتنگیهام آزارش نده. قول می دم دیگه نگم بابا می تونم گاهی گاهی براتون از دلتنگیام بنویسم قل می دید جوابمو بدید...
<<ابتدا <قبلی 11643 11642 11641 11640 11639 11638 11637 11636 11635 11634 11633 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=11638&mode=print