هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
116222
نام: اسما زهرا
شهر: بیت الشهدا
تاریخ: 8/14/2013 10:19:31 AM
کاربر مهمان
 
گاهي يك نگاه حرام...

شهادت را برای کسی که لیاقت شهادت دارد ،سال ها عقب می اندازد.

چه برسد به کسی که ...

هنوز لياقت براي شهادت را نشان نداده است . . .

یک نگاه حرام . . .

سال ها عقب می اندازد . . .

شهادت را می گوییم اللهم الرزقنا ، اما.....
116221
نام: اسما زهرا
شهر: بیت الشهدا
تاریخ: 8/14/2013 10:16:44 AM
کاربر مهمان
 
با شمايم شهدا، گوش كنيد

هرچه ديديد ز كردار بدم

همه ناديده بگيريد، فراموش كنيد

شعر دلتنگي من را به يقين ميشنويد

حال افسرده ي من را به يقين ميدانيد

آرزويم اين است:

كاش ميشد كه شهادت نصيبم بشود....
116220
نام: ش.ش
شهر: تهران
تاریخ: 8/14/2013 10:07:30 AM
کاربر مهمان
  سلام مشکلی برام توی زندگی ایجاد شده که خیلی ناراحت هستم تمام دنیامو اطرافیانمو فراموش کردم نذر کردم نیاز کردم التماس خدا کردم جوابی ندیدم قلبم دیگه داره از غصه منفجر میشه جلوی پدر مادرم کوچیک شدم کنایه شنیدم هرکی که این نوشترو میخونه خیییلی التماس دعا دارم ترو به همون خدا شماها برام دعا کنید شاید نفستون حق بود خدا صداتونو شنید و به من این بنده گناه کار نگاهی کرد التماس دعا دارم از همه.
116219
نام: اسما زهرا
شهر: بیت الشهدا
تاریخ: 8/14/2013 9:38:42 AM
کاربر مهمان
 
وقتی مشکی مد باشه خوبه!

وقتی رنگ مانتو شلوار باشه خوبه!

وقتی رنگ عشقه خوبه !

وقتی رنگ کت و شلوار باشه باکلاسه!

وقتی رنگ لباس شب تو مهمونیا مشکی باشه با کلاسه!

اما....

وقتی رنگ چادر من مشکی شد بد شد!

افسردگی میاره....
دنبال حدیث و روایت میگردن که مشکی مکروهه!

مشکی تا جایی که برای لباس های شما بود خوب بود

و باکلاس حالا که به ما رسید بد شد! من و متهم میکنید به افسردگی و

دل مردگی و من توی زندگی دنبال لحظه ای هستم که افسردگی گرفتم

به حکم شما!چرا حجاب رو مساوی با افسردگی میدونید؟؟؟!!

جـانـبـازی ﺍﺳـﺖ ﺑـﺮﺍﯼ ﺧـﻮﺩﺵ ﺍﯾـﻦ ﭼـﺎدر ﻣـﻦ! ﺩﺭ ﺑـﺮﺍﺑـﺮ ﺗـﺮﮐﺶ ﻫـﺎﯼ ﻧـﮕـﺎﻩ ﻣﺴـﻤـﻮﻡ ﺗـﮑـﻪ ﺗـﮑـﻪ ﻣـﯽ ﺷـﻮﺩ!

ﺍﻣـﺎ ﺗﺴﻠﯿـﻢ ﻫـﺮﮔـﺰ!

ﺗﺴﻠﯿـﻢ ﻫـﺮﮔـﺰ!
116218
نام: اسماء زهرا
شهر: بیت الشهدا
تاریخ: 8/14/2013 8:56:33 AM
کاربر مهمان
 
دل خسته ام ...

دل خسته ام شلمچه و برای دیدنت بی قرار!

با تو سخن می گویم شلمچه!

صدایم را می شنوی ؟؟!

ناله ام را می شنوی؟؟؟

آوای خسته دل شکسته و بی قرارم را می شنوی ؟!

شلمچه بی تابم ...

بی قرارم...

منتظرم...

پس کی مرا به حضور می پذیری؟؟!!

شلمچه مرا دریاب...

طلاییه مرا بپذیر...

اروند .. مرا در بیکرانه ابهت خود غرق کن ...

دوکوهه ... پناهم ده...

فتح المبین...

فکه مرا جانی دوباره ببخش !

کانال کمیل مرا نیز در خود گم کن!

کجا بریزم اشکهایم را؟؟

کجا بگریم باران خشکسالی را؟؟

برادران شهیدم کجاست شانه تان ؟؟!

کجاست شانه تان؟؟!

116217
نام: شهید امیر کبیر
شهر: وطن
تاریخ: 8/14/2013 6:34:15 AM
کاربر مهمان
  وای بر ما: فاحشه را خدا فاحشه نیافرید؛آنانکه در شهر نان قسمت میکنند،او را لنگ نان گذاشته اند،تا هر زمان لنگ هماغوشی ماندند،او را به نانی بخرند!"صادق هدایت"
‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏
صبر از هفت شهر عشق سلام سلام ‏
‏(اگه داخل حرف دل هستین که با همون نام
قبلی وارد بشین اگه هم هنوز نیومدین امیدوارم
هر چه زودتر برگردید ‏.چون بعضی جاهای خالی
هرگز پر نمیشند ‏
شیدا از مشهد چند وقته اسم شما رو هم ندیدم ‏
اگه حرم رفتید دو رکعت نمازم برای ما دورافتادگان
بخونید
116216
نام: شهید امیر کبیر
شهر: وطن
تاریخ: 8/14/2013 6:25:17 AM
کاربر مهمان
  سلام بر تمام عاشقای حرف دل:‏(‏تاروپود هستی ام بر باد رفت اما نرفت .عاشقی ها از دلم دیوانگی ها از سرم.‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏محسن از اهواز سلام سلاممی نوشتم:‏ کاش میشد جلال الدین خوارزمشاه روببینم و بوسه بر دستاش۰بزنم ‏‏*******ایه از مرداد سرد سلام سلاماول تسلیت میگم امیدوارم دختر کوچولوتون رو خدا براتون حفظ کنهدوم .راست گفتید واقعا مرداد سردی بود واقعا *******یا عباس عزیز سلام سلامکجا رفتین که پیدا نیستین .سلامتی و تندرستیت آرزوی همه ماست
116215
نام: نردبانی سوی خدا
شهر: شهر خدا
تاریخ: 8/14/2013 2:48:50 AM
کاربر مهمان
  لبیک یا خامنه ای
قسمت دوم

رهبر با خانواده شهید شهریاری خداحافظی می*كند و می*رود به منزل «دانشمند شهید» بعدی؛ دكتر علی*محمدی. این شهید هم فقط دو فرزند داشته، یك پسر و یك دختر؛ كه با مادرشان به استقبال رهبر می*آیند.



رهبر در اینجا هم تسلی خاطری به خانواده شهید می*دهد: «شهادت یعنی كشته*شدن در راه آرمان بلند و الهی، به*وسیله دشمنان این آرمان. این را به هركسی نمی*دهند. این پاداش را فقط به كسانی می*دهند كه مستحق باشند.» این نكته اولی است كه رهبر آن را مایه تسلی خاطر بازماندگان می*داند و بعد به نكته دومی هم اشاره می*كند: «قدردانی مردم از زحمات شهید»

بعد هم كمی از پاداش شهید می*گوید: «به مجرد این كه شهید روی زمین افتاد، قبل از آن كه به آن دنیا برود، ملائكه به استقبالش می*آیند و به او مژده می*دهند. او همه اینها را با همین چشم مادی می*بیند. خدا هم همه گناهانش را می*بخشد.»

همسر شهید علی*محمدی هم از خاطرات همسرش می*گوید. از این كه آمادگی شهادت داشت و می*گفت خیلی از شب*ها خواب می*بیند كه به سویش تیراندازی شده. از این كه چه فضای معنوی خاصی را در سفر حج برایش ایجاد كرده بود: «توی صفا و مروه می*گفت خودت را بگذار جای هاجر. ببین چه حسی داری و توی رمی جمرات می*گفت فرض كن جای حضرت ابراهیم(ع) بودی و می*خواستی فرزندت را ببری به قتلگاه. آن*وقت شیطان وسوسه*ات می*كرد...» رهبر هم توصیه می*كنند كه این روحیات معنوی را حفظ و به دیگران منتقل كنید.

موقع رفتن می*شود و جمله همیشگی رهبر در این دیدارها: «خب خانم! مرخص فرمودین؟» و همسر شهید جواب می*دهد: «افتخار دادید به ما.» اما رهبر می*گوید: «ما به شما افتخار میكنیم. به شما همسر صبور و دانای شهید.»
116214
نام: نردبانی سوی خدا
شهر: شهر خدا
تاریخ: 8/14/2013 2:44:14 AM
کاربر مهمان
  حضور رهبرانقلاب در منزل شهید علی*محمدی و شهید شهریاری

حضرت آيت**الله خامنه*ای رهبر معظم انقلاب اسلامی، پنج*شنبه شب گذشته (سی*ام دی*ماه)، با حضور در منزل شهید دكتر مسعود علی*محمدی و شهید دكتر مجید شهریاری، با خانواده*های این دانشمندان شهید دیدار كردند. آنچه در پی می آید، حاشیه*هایی است از این دیدار كه پایگاه اطلاع*رسانی معظم*له آن را منتشر می*كند:

فرقی نمی*كند استاد دانشگاه باشد یا خانه*دار؛ به هر كسی بگویند میهمانی كه وارد خانه*اش می*شود، رهبر است، دست و پایش را گم می*كند. با این*كه خانه را به خاطر همین میهمان*ها تر و تمیز كرده و میوه و شیرینی را هم آماده، اما باز هم انگار حس می*كند چیزی كم است.

همسر دكتر مجید شهریاری هم از این قاعده مستثنی نیست. هرچند چهره بسیار آرامی دارد، اما از وقتی خبر را شنیده مرتب این طرف و آن طرف می*رود؛ با همان عصایی كه به خاطر ماجرای ترور مجبور شده در دست بگیرد. اولین چیزی هم كه درست می*كند، قاب عكس استاد شهریاری و چند نفر از همكارانش است: «اگه قراره این فیلم رو جایی پخش كنید، بذارید این قاب رو بردارم. چون عكس یكی دیگه از دانشمندان هم توش هست.» حواسش هست كه مبادا خاطره تلخ خودش، برای كس دیگری تكرار شود. اما توی قاب، دكتر دارد می*خندد؛ مثل بقیه اطرافیانش كه با او عكس یادگاری گرفته*اند. گوشه قاب هم نوشته: «یاد آن روز به خیر... همه می*خندیدند.» عكس برای بهار همین امسال است.

رهبر كه وارد می*شود، پسر دكتر به استقبالش می*رود. همسر دكتر اما، كنار مادر و دختر شهید، نشسته روی مبل. نمی*تواند جلوی رهبر بلند شود. پایش را گذاشته روی میز جلویش و پارچه*ای انداخته روی آن. همان*طور نشسته خیرمقدم می*گوید. استخوان*های پایش در اثر انفجار خُرد شده؛ اما خودش نه. صورت زخمی*اش پر است از صلابت زینبی. انگار نمی*خواهد كسی غم سنگین دلش را در چهره*اش بخواند. دقیقاً به همین دلیل هم پس از انفجار، در بیمارستان خواسته بود كه هیچ خبرنگاری بالای سرش نرود: «آخه من زخمی بودم و داغدار. ممكن بود حرفی بزنم كه دشمن سوءاستفاده كنه.»

رهبر كه قبلاً صحبت*های همسر شهید را از تلویزیون دیده، تقدیری از شهید و خانواده*اش می*كند: «شهادت دكتر شهریاری، آبرویی داد به جامعه علمی كشور. شهادت همچنین شخصیت برجسته و مورد قبولی، به دشمن نشان داد كه در محیط علمی جمهوری اسلامی، اینجور شخصیت*ها و انگیزه*هایی وجود دارد.»

و بعد هم از مقام شهید می*گوید و از عنایت الهی كه موجب تسلی بازماندگان است:
«مهم*ترین تسلایی كه انسان در اینجور حوادث به خودش می*دهد این است كه می*داند خدای متعال برای این جانفشانی*ها و این شهادت*ها و این خون*های به ناحق ریخته شده، ثواب*هایی را معین و مدون كرده كه به ذهن ما هم خطور نمی*كند! به قدری این مقامات و درجات الهی، عالی و غیرقابل توصیف است كه ما اصلاً نمی*توانیم درك كنیم؛ و مطمئن باشید ایشان الان در بهترینِ حالات است، كه هر مؤمنی و هر انسان صالحی، اگر چنانچه اندكی از آن مراتب را با بتواند با دیده*ی بصیرت خودش ببیند، آرزو می*كند كه ای*كاش ما به همین سرنوشت دچار بشویم. و الحمدلله رب*العالمین ایشان (شهید شهریاری) وضعشان اینطور است؛ و بزرگترین تسلی این است.
لكن تسلای دومی هم وجود دارد و آن قدردانی مردم است. دیدید كه مردم ما چه قدردانی و چه ارزش*گذاری كردند از این شهید بزرگوار.»

خانم دكتر كه در دانشگاه هم همكار دكتر شهریاری بوده، می**رود سراغ خاطرات همسرش: «نماز شبش به*راه بود. حتی شب عر
116213
نام: نردبانی سوی خدا
شهر: شهر خدا
تاریخ: 8/14/2013 2:38:29 AM
کاربر مهمان
  سلام دوستان حرف دل
ظاهرا بعد ماه رمضان اکثر حرف دلیها باروبنه رو جمع کردید ازا ین سایت برید
کجایید دوستان حداقل سلامی درودی بنویسید
اخه خیلیا از سایت رفتند از قلم میافته اسم بنویسم
...............................
منم گدای فاطمه گرامی چشم از مدیریت میگیرم
.............................




<<ابتدا <قبلی 11628 11627 11626 11625 11624 11623 11622 11621 11620 11619 11618 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=11623&mode=print