اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
11612 |
نام:
علي
شهر:
توس
تاریخ:
9/12/2005 4:13:51 AM
کاربر مهمان
|
خ
|
|
11611 |
نام:
شهید گمنام
شهر:
جزیره مجنون
تاریخ:
9/12/2005 4:11:32 AM
کاربر مهمان
|
سلام به دوست خوبم عبد الفاطمه
با حضورت عطر و بوی تازه ای اینجا پیچید.
امیدوارم که ما را هم یاد کرده باشی
دوست کوچک شما شهید گمنام
راستی اگه قسمت بشه بنده ی حقیر هم برای نیمه شعبان دعا گوی شما در کنار ضریح زیبای آقا ثامن الحجج (ع)باشم.
نمی دونم چرا وقتی گفتم ضریح زیبا یاد کربلا افتادم
یا حسین
|
|
11610 |
نام:
شقایق ۵
شهر:
نزدیک
تاریخ:
9/12/2005 4:09:55 AM
کاربر مهمان
|
سلام دوستان
|
|
11609 |
نام:
عبدالفاطمه
شهر:
همین نزدیکی
تاریخ:
9/12/2005 4:01:54 AM
کاربر مهمان
|
(ادامه اش کپی نشده بود)
وقتی خواندم که بی قرار عزیز _ حاجی _ پارسال چهاردهم شهریور مدینه بودند دلم شکست ، نه اینکه حسود باشم ها!!! نه ، چون من هم امسال در همین موقع در حج فقرا و طواف کوی دوست بودم. دلم شکست چون هم اکنون دورم از آنچه بی قرارم می کرد برای معرفت، بی قرارم برای معرفت یار، بی قرارم می کرد از ماندن و نتواستن برای صعود و عروج دل!
********************************************************************
می نویسم حرف های یک ماهه ام را می نویسم از روزهای باصفا و شب های حرم آقا می نویسم ، از شب هایی که عبادت من و دوستان مباحثه بود برای برنامه ریزی یک سال تحصیلی ، عبادتمان راهی برای مبارزه پیدا کردن بود چه با دشمن دین و دنیا و چه با نفس!! خدایا به تو پناه می برم از شر شیطان وسوسه گر وبه تو پناه می برم از شر مردم شیطان صفت و به تو پناه می برم از شر هرچه ناپاکی و آلودگی است و به تو پناه می برم از شر نفس وسوسه گر که دائم مرا به غرور و ریا و دروغ و فراموشی!!!! می خواند.
خدای من به فریادم برس
یا حق
|
|
11608 |
نام:
عبدالفاطمه
شهر:
همین نزدیکی
تاریخ:
9/12/2005 3:48:09 AM
کاربر مهمان
|
بسم رب اشهدا
به یاد امام شهدا می نویسم و به یاد زائران امام رضا)ع(
السلام علیک یا سجاد (ع)
و سلام تنها کلمه ی است که بعد از روزها می توانم برایتان داشته باشم و اینکه السلام علیک یا .....
************************************************
من آمدم که باشم(آمدنم را تبریک خواهید گفت)کمی تحویل اول اومدن لازمه!!!)دوستان ، دلم برای شما و این صفحه ی مجازی تنگ که نشده بود ولی برای یک آدم اسیر دنیا لازمه که حرف های دلش رو بزنه.)، حرف دل های شما را ورق زدم حلاج آمده بود و فاطمه و ترانه و سید محمد حسین و بی قرار و بهنام و باز مانده و شهید گمنام و خیلی های دیگه ...
اشک هایم بهانه ی گفتن سلامی برای آقا امام رضاست. بازهم برگشتم میان هیاهوی دنیوی ، یک ماه ناگاه چه زود گذشت، غرق بودم در خودم برای شناخت خودم، غرق بودم در خودم برای خدای خودم، غرق بودم در خودم برای رضای مردم خدای خودم. مهربان من نه اینکه غافل باشم از اوضاع دنیا ، چرا که عاشق، همیشه بیدار است برای دفاع از معشقش، آماده است برای جان دادن در پای اعتقاد و ایمانش و من تا مرزهای لبنان با خود می رفتم، اما دست و پایم بسته ی دنیا بود و دست و پایم بسته ی تنهایی و نداشتن تکیه گاه دنیوی ، با خود می رفتم برای شهادت ، (ریا نباشد) ، در حال خودم غسل شهادت می کردم و آماده ی رزم ،- هرچند از نوع فرهنگی اش، - ناشناس عزیز و غریبه و بنده ی خدا همیشه به یادتان بودم ، مخصوصاً به یاد ناشناس که گفته بودم به محض دیدن پنجره فولاد به یادشان خواهم بود. و دعا کردم ،که در هر کجای دنیا که هستند به یاد ایران و ایرانیان و شیعیان باشند و خدا یارشان، از طرف همه ی شماهایی که درا ین سایت حرف دلی می نگارید زیارت کردم . هرهفته که به حرم مشرف می شدیم ، غیر ممکن بود به یاد شما نباشم.
و ناگاه چه زود گذشت، یک ماه برای خود بودن و احساس رهایی از هر چه تعلقات است. و ماندم یک دنیا مسئولیت و یک شانه که دارد زیر بار ....له می شود.
*******************************************************************
دراین مدت که نبودم..... انگار در این دنیای مجازی واقعاً بودن ونبودنت یکی است ، چه من باشم و چه من نباشم فرقی نمی کند مهم این است که روزها بگذرند از پی هم، چه من باشم و چه نباشم!!!!!
درک می کنم که دنیا این گونه است همانگونه که ما رفتگان رو فراموش می کنیم (البته بعضی ها خدا خیرشون بده، اگه وقت کنن، یه فاتحه ای براشون می خونند!!!) ما هم فراموش می شویم، چه تلنگری بر من خورد، آگاه شدم از احوال خودم، خدایا شکرت که فهمیدم چه زود فراموش می شوم، اگر نیکو نباشم و نیک نکنم. اله من فراموشی درد بزرگی نیست، اینکه چه سخت می گذرد با من برای مردم درد بزرگی است ، نمی گویم نبودنم بهتر است چرا که کفر است اگر نبودنم را بخواهم ، اما اگر نبودنم موجب بود کسی می شود حاضرم تا جان در طبق اخلاص بگذارم!!!
مهربان من با تو تا مرزهای فلسطین خواهم آمد و اگر لایق باشم تا درون عشق و خواهم سوخت اگر تو بخواهی اله من.
*********************************************************************
ای ازمن به من نزدیکتر تا کدامین سو می خوانی ام، خواهم آمد اگر دست و پای اسارتم رها شود از دنیا و چه سخت اسیر دنیایم!!!
وقتی خواندم که بی قرار عزیز _ حاجی _ پارسال چهاردهم شهریور مدینه بودند دلم شکست ، نه اینکه حسود باشم ها!!! نه ، چون من هم امسال در همین موقع در حج فقرا و طواف کوی دوست بودم. دلم شکست چون هم اکنون دورم از آنچه بی قرارم می کرد برای معرفت، بی
|
|
11607 |
نام:
حلاج
شهر:
تهران
تاریخ:
9/12/2005 3:44:55 AM
کاربر مهمان
|
چپ بد عمل و بد اندیشه و راست خوش گفتار و بد عمل هردو یكسان دریدند سفره مردی بزرگ همانند خمینی .
آنها كه دانستند و ظلم به راه خمینی روا داشتند و آنها كه ندانستند هر دو در میدان عمل یكسان و در پاداش عمل متفاوت .
خدایا چرا اینگونه اهل حق متفرق و اهل باطل بر باطل خود مصرند ؟
================================================
شهيدان خدا را كه تنها شُدَستيم
سفاليم و باسنگ دنيا شكستيم
دراين پيچ و تاب مدام شب و روز
همه فى المثل منگ و مستيم
اثر كرده آنگونه دلبستگى ها
كه پيمان و پيمانه يكجا شكستيم
چنان زندگى داد بازى دل ما
كه از پافتاده دو زانو نشستيم
نشد شامل ما نسيم شهادت
دريغاكنون جزاسيرى چه هستيم؟
چنان زجه دارد كنون جان خسته
كه بادست حسرت رخ دل بخستيم
مبادا رسد روز تاريك غفلت شهيدان
كه بى يادتان پوچ و پستیم
|
|
11606 |
نام:
سورنا
شهر:
ایلام
تاریخ:
9/12/2005 3:42:44 AM
کاربر مهمان
|
می خوام جور دیگه ای خدا رو بشناسم.از حرفای تکراری ذله شدم.کمکم می کنید؟
|
|
11605 |
نام:
حلاج
شهر:
تهران
تاریخ:
9/12/2005 3:22:26 AM
کاربر مهمان
|
بنام خدا
*********
کسانی را میشناسم که جانبازند و در این سایت رفت وآمد دارند ولام تا کام حرفی نمیزنند و بلکه بمراتب خداوند بر ایمان و توکلشان می افزاید ....جملات زیر را جانبازی از آلمان یا سوئد چندی پیش در همین ستون حرف دل نوشت و اگر در صفحات بسیار قبل بگردید حتما پیدا خواهید کرد ...ببینید چقدر زیبا درد دل کرده و بیان احوالات نفس و از نامرادی روزگار شکوه ..که در عین آنکه شکوه است لیکن پر از ااحساس امید و نشاط ..چه آنکه به من وامثال من که حظی از رایحه قدوسی ندارم را می نمایاند ...
قضاوت کنید ...حرفهای نوشته شده برخی از دوستان را که جز تخریب هدفی ندارند ..با درد دلهای یک جانباز واقعی را که من وامثال من مدیون اینانیم ..
================================================
************************************************
با سلام به عزیزانی كه صفای غبار گرفته دل یك رزمنده دلگیر از نامرادیهای ایام را جلایی تاتزه بخشیدید .
ایامی كه وفق مراد نامردان و نابخردان و شكنج روح یاران خمینی است .
روزگارانی كه كثرت روبهان بر صبر شیران و اندكی شمارشان غلبه كرده و میدان داری را به آنان سپرده ایام فتنه و اختلاط حق و باطل- چنانكه تفكیك این دو برای بسیباری مشكل است و فهم آسان حق در مضامیر اهل حرف آنچنان پیچانده شده كه حق همگی ناحق و ناصواب جلوه می نماید و اهل آن به تیره فكری و ارتجاع و ... محكوم می شوند - گویی تاریخ پیش از پیدایش خمینی (ره) دوباره زنده شده و تكرار می شود .
گویی خواب بوده ایم و یا خواب بوده ام مردانی كه جز عشق دفاع از حق و مرز و بوم معضوق شان هیچ نمی شناختند . مردان دفاعی مقدس كه سرانجامی و آغازی ناباورانه داشتند آمدند و رفتند در رویای ما ماندگانی كه هنوز نه خوابی گران را لذت برده ایم و نه بیداریی ارزشمند را بهره مند .
نمی دانم شاید افسوس گذشته خوردن همانقدر ناصواب باشد كه ناامید آینده بودن و آیا سهل است و سزا كه گذشته شیرین ملتی را به باد فراموشی سپردن تا ببرد به آنجا كه ما نمی دانیم و شاید جایی كه افتخار و عبرت آن برای دیگران باشد و حسرتش برای ما !!!
كاش از آن عزت ها و رشادت ها و شجاعت ها و دفاع های بی قید و شرط از حریم عشاق ذره ای ته حساب مان می ماند تا دیوانگان و بزدلان آمریكایی و صهیونیستی امروز ما را تهدید به چیزی نكنند كه هیچگاه با مردان رفته شهامت چنینی نداشتند .
چه زود عزت باختیم و سر فرود آوردیم !!!
كاش نبودم و نمی دیدم این نابخردی ها و ناصوابی ها را .
شاید گناه ماندن باشد و یا آزمون وارث بودن و چه بسا تنبیه دلی كه ناخودآگاه لرزیده و ... نمی دانم .
دردی سنگین بر دل دارم و عشقی شیرین و رویایی از پیری كه رهایم نمی كند دیگران دل در گرو لاله رخان دارند و گیسوانی را اسیرند و ...
ما دل در عشق مردی كه در دیار غربت و در تبعید به رخساری از او بر كاغذی دل سپردیم و او رفت و ما ماندیم و یك دیدار رویارو نیز تایید و تكمیل عشقی بود كه ماندگار شد بر دل و روح رنجورمان .
نه پای رفتن و نه توان ماندن داریم سرگردان و حیران هر دو جهانیم و اندوه بر دل و خون بر دیده داریم .
كاش بودیم و كاش نبودیم كاش می رفتیم و كاش نمی رفتیم كاش می دیدیم و كاش نمی دیدیم چه پر ماجرا و پر حسرت و پر عشق و پر فراق وپر ... نسلی بودند نسل دهه سال ۱۵خردادی ها.
چه بد عمل و بد سخن بودن دوم خردادی ها كاش نه چپی بود و نه راستی كاش همه خمینی بودن و همه حسینی .
چپ بد عمل و بد اندیشه و راست خوش گفتار
|
|
11604 |
نام:
پشه
شهر:
منشور
تاریخ:
9/12/2005 3:01:29 AM
کاربر مهمان
|
وووووووووییییییییییییییییییزززززززززززززز
اول سلام
دوم سلام به دوستان که از نبود بنده می بینم که خیلی ناراحت هستند؟؟؟!!!
سوم سلام به بعضی ها؟
چهارم سلام به آقای.... خودش فهمید کی را می گم؟
پنجم: دل من پشه خیلی گرفته ولی حیف که حرف دل گفتنی نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ووووووووووووویییییییییییییییززززززززززز
|
|
11603 |
نام:
اشفته
شهر:
مهاجر
تاریخ:
9/12/2005 2:44:38 AM
کاربر مهمان
|
خىايا خيلي ىوستت ىارم
|
|