اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
113762 |
نام:
:(
شهر:
:(
تاریخ:
7/2/2013 10:29:40 PM
کاربر مهمان
|
یه بسیجی به من و چندتا از دوستام گفت با شهدا حرف بزنین و باهاشون دوست بشین/قبول کردیم/ازاون موقع نمازام قضا نشده و ۹۰درصدشون اول وقته/دیگه خیلی مواظب کارامم/نمی گم همه رو درست کردم/هنوز گاهی زود عصبانی میشم/همه میگن خیلی عوض شدی/پس چرا شهدا با من حرف نزدن؟/من چکار کنم/حالم بده/هرکی پیاممو خوند کمکم کنه/برام دعا کنه/من واقعا می خوام بنده ی خوبی باشم/سعیمو می کنم/پس چرا حس میکنم شهداازمن ناراحتن/دارم میمیرم از ناراحتی
|
|
113761 |
نام:
منتظر
شهر:
سنقر
تاریخ:
7/2/2013 10:09:36 PM
کاربر مهمان
|
دعاکنید خداهمه گناهاموببخشه وتوفیق شهادت فی سبیل اله رونصیبم کنه
|
|
113760 |
نام:
شهید امیر کبیر
شهر:
وطن
تاریخ:
7/2/2013 9:31:07 PM
کاربر مهمان
|
سلام دوستان امیر کبیر بزرگ چه زیبا زندگی شیرین را در یک جمله بیان کرد که(همسر غمخوار و همراه بزرگترین پاداش زندگی است)) زنده باد روح و روانت ای بزرگ مرد ****** دوستان صبحی همراه خانواده به زیارت امام زاده سید سلطان احمدشهر ساردوییه رفتیم . عجب جالب بود . خنکی هوا که ما جنوبی ها رو به یاد بهشت انداخة گفتم(اینا به بهشت نمیرند .بهشت اینا همین جاست. ) ولی اشکال نداره گرم هم خوبی حداقل با جهنم از قبل آشنا شدیم (عجب گرم و عجب گرمایی داره) ********
|
|
113759 |
نام:
منم گدای فاطمه
شهر:
انتظار
تاریخ:
7/2/2013 9:21:08 PM
کاربر مهمان
|
رسیدن به خدا
شاگردی از استادش پرسید: « برای رسیدن به خدا چه می توانم بکنم؟»
استاد با پرسیدن این سوال به او پاسخ میدهد :
« برای طلوع و بالا آمدن خورشید چه میتوانی بکنی؟»
شاگرد آرزده خاطر می گوید: « پس این همه دعا و نیایش چیست که به ما می آموزی؟»
جواب می دهد: « برای حصول اطمینان از این که به
هنگام طلوع و بالا آمدن خورشید بیدار هستی».
**********************************************
جناب شیخ رجبعلی خیاط ذکر « یا خَیرَحَبیبٍ و مَحبوبٍ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ و آلِه» را بعد ازدیدن نامحرم موثر وکارساز می دانستند
وبارها این ذکر را به اطرافیان توصیه می کردند تا از وسوسه شیطان در امان باشند.
می گفتند:
«چشمت به نامحرم می افتد، اگر خوشت نیاید که مریضی! پس اگر
خوشت آمد فورا چشمت را ببند و سرت را پایین بینداز و بگو:
یا خیر حبیب... ؛ یعنی خدایا من تو را می خواهم، اینها چیه،
این ها دوست داشتنی نیستند ، هر چه نپاید، دلبستگی نشاید...»
*******************************************************
|
|
113758 |
نام:
هادی
شهر:
کانال کمیل
تاریخ:
7/2/2013 9:16:25 PM
کاربر مهمان
|
فردا دارم میرم شاهچراغ براتون دعا میکنم ....اگه دعای من روسیاه مستجاب بشه....دعا کنید بامعرفت برم وآقاهم نگام کنه...یه قرار وقول خیلی مهمه دارم شاهچراغ دعاکنید که از پسش بر بیام....
|
|
113757 |
نام:
آیینه
شهر:
تهران
تاریخ:
7/2/2013 8:25:37 PM
کاربر مهمان
|
باسلام دوست دارم حرف بزنم نمیدونم تفاقی این سایتو پیدا کردم خواهشا راهنماییم کنید. من دانشجوی کارشناسی هستم با پسری که به پیشنهاد خودش که از من خوشش اومده مدتی دوست شدم ولی رفتارای درستی نداره دایما تو دانشگاه با گوشیش صحبت میکنه رفتاراش به قیافش نمیخوره نمیدونم چرا بهش مشکوکم. بعد از چند وقت پیشنهاد ازدواج دادم اما اشتباه کردم چون به من گفت من ازدواج دیم نمیکنم اگه حاضری صیغه موقت بخونیم. منم از این حرفش واقعا دلم شکست . دیگه رابطمو قطع کردم . ولی خیلی ناراحتم و برای زمونه ای که درش حضور دارم غصه میخورم که چرا جوونی که وقت ازدواجشه باید همچین پیشنهادی به یدختر بده. خدا خودش همرو هدایت کنه. دلم برای اون پسر میسوزه چون زمونه ما هم خرابه من اینجور ردش کردم ولی خیلیا هستن که همچین پیشنهادارو قبول میکنن. تورو خدا دعا کنید.
|
|
113756 |
نام:
منتظر شفاعت
شهر:
بیرجند
تاریخ:
7/2/2013 8:09:28 PM
کاربر مهمان
|
باسم رب الحسین (ع) سلام اقا سید ،می خوام بگم خیلی بی وفام ،نه آقا سید؟ این قدر دم از امام زمانم وشهدا میزنم ولی عمل هیچی... آقا سید امشب اومدم شما رو شفیع بگیرم که شفاعتم کنید پیش مادرتون زهرا(س) ... یه عالم غصه تو دلم دارم ولی به هیچکی جز شما نمیگم ...به شما میگم تا با خدا در میون بذاری ،من که نمیتونم به قشنگی شما با خدای خودم ارتباط برقرار کنم...آقا سید خیلی شرمنده ام ...کمک کن آقا سید به عشق حسین زهرا جون بدم تا خیالم راحت باشه بابت عاقبت به خیریم... آقا سید نمی خوام دلم سنگ بشه دلم میخواد همیشه صاف وزلال باشم مثل شما غرق در آرامش و نشاط،میخوام به خدا برسم ولی راه رو گم کردم ...آقاسید شما رو به مادرتون فاطمه زهرا(س)قسم میدم دست خالی برم نگردونین،خیلی نگرانم که از عمرم درست استفاده نکنم وبه جایی برسم که جز خسران چیزی ندیده باشم... شهید آوینی خوش به حالتون سلام ما رو به دوستانتان وائمه اطهار(ع)برسونین وبگین منو ببخشن خیلی کوتاهی کردم....... خدایا شرمنده ام............................منوببخش وکمکم کن به حق خوبان درگاهت ...................الهی العفو اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم یامهدی ادرکنا
|
|
113755 |
نام:
م.ر.زرین
شهر:
نطنز
تاریخ:
7/2/2013 7:52:02 PM
کاربر مهمان
|
***بسم الله الرحمن الرحیم*** ...........................................................
آدمهای ساده را دوست دارم،
همان ها که بدی هیچ کس را باورندارند،
همان ها که برای همه لبخند دارند،
همان ها که همیشه هستند برای همه هستند،
آدمهای ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعتها تماشا کرد؛
عمرشان کوتاه است!
بس که هر کسی از راه میرسد یا ازشان سوءاستفاده میکند یا زمینشان میزند یا درس ساده نبودن بهشان میدهد،
آدمهای ساده را دوست دارم،
آنان که بوی ناب " آدمی " میدهند..!
|
|
113754 |
نام:
یا عباس
شهر:
تاریخ:
7/2/2013 7:47:00 PM
کاربر مهمان
|
یا صاحب پرچم.........سلام عباس
ای ساربان آهسته ران...کآرام جان گم کرده ام ..
آخر شده ماه حسین....من میزبان گم کرده ام..
در میکده بودم ولی، بیرون شدم از غافلی...ای وای از این بی حاصلی
عمر جوان گم کرده ام..
پایان رسد شام سیه...آید حبیب من ز ره ..اما خدا ،حالم ببین
من یار را گم کرده ام...
ای وای از این غوغای دل...وای از این غوغای دل
از دلبرم هستم خجل.. وقت سفر ماندم به گل ..من کاروان گم کرده ام.
من عبد کوی عشقمو .. من شاه را گم کرده ام...صاحب الزمان گم کرده ام...ای کاروان آهسته ران ....صاحب الزمان گم کرده ام...
یا عباس...مهدی زهرا که خود رمز توسل با خداست....در مقام ذکر با زینب توسل میکند.. یا عباس...کجا رواست؟که با دست بسته زینب را...به قصر قاتل تو دشمنان برند به زور....
اویان ای یار وفادارم اویان(بیدارشو یار وفادارم)
منی تک قویما علمدارم اویان(منو تنها نزار علمدارم بیدارشو..
یولیوی خیمده قوزلیور بالالار(بچه ها چشم به راهتن)
سنه قوربان اولا گیزلاریم اویان(دخترا قربان تو، بیدار شو..
شرف الناسم اویان ،گوزل عباسم اویان(بیدارشو شرف الناس،عباس زیبا
نه گلیب قارداشیمین قولارینه.....(چه بلایی به دستانت آمده برادرم
ماه به خون آراسته، سینه ات گل هزار لاله شده،ای کاش سنگ زن ها امان دهند رویم را به سینه ات گذارم واشکی بریزم..
اباالفضل....مادرم زهرا اینجا نیست اما چرا عطر زهرایی پیچیده اینجا....
سلام بر حسین....
یا صاحب پرچم ، شما مهربان هستی وباب الوایجی...به نیت شفای دل ما وحاجت همه بچه ها ،امشبی نیمه نگاهی به ما میکنی؟ علمدار،کجاست مشک آبت،کجاست دست گره گشایت .......چشم به راهتیم...اویان سنه قربان اولارام....بیزی تک قویما ابلفضل....امان از بیکسی...ما را تنها نگذاری عباس....
سلام بر همه.......سلام بر عباس..
|
|
113753 |
نام:
شیدا
شهر:
مشهد
تاریخ:
7/2/2013 6:53:30 PM
کاربر مهمان
|
داستان گنجشک و خدا.......
مدتها بود که گنجشک با خدا هیچ سخنی نمی گفت...... فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان می گفت : من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی که درد هایش را در خود نگه می دارد.
و سرانجام گنجشک روی شاخه از درختان دنیا نشست.فرشتگان چشم بر لب هایش دوختند ....... گنجشک هیچ نگفت. و خدا لب به سخن گشود و گفت : با من بگو از انچه سنگینی سینه ی توست
گنجشک گفت : لانه ی کوچکی داشتم ، آرامگاه خستگی هایم بود و سر پناه بی کسی ام! طوفانت آن را از من گرفت.....! تنها دارایی ام همان لانه ی محقر بود که آن هم........
و سنگینی بغض راه را بر کلامش بست..... سکوتی در عرش طنین انداز شد....... همه ی فرشتگان سر به زیر انداختند.
خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود و تو خواب بودی. به باد گفتم تا لانه ات را وازگون سازد.آنگاه تو از کمین مار پر گشودی
گنجشک ، خیره در خدایی خدا مانده بود.
خدا گفت : و چه بسیار بلا ها که به واسطه ی محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی....!
اشکی در دیدگان گنجشک نشسته بود.ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های های گریه اش ملکوت خدا را پر کرد......
|
|