هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
113592
نام: شیدا
شهر: مشهد
تاریخ: 6/30/2013 12:31:12 PM
کاربر مهمان
  نردبانی سوی خدا


سلام .........
ببخش منو
ببخش منو
ببخش منو
ببخش منو
............
قصدی نداشتم نمیدونم چراناراحت شدی شرمنده
113591
نام: شهید امیر کبیر
شهر: وطن
تاریخ: 6/30/2013 12:17:56 PM
کاربر مهمان
  خدایا
از عالم و عالمیان می گریزم و به سوی تو می آیم ‏....
مرا در جوار رحمت خویش سکنی ده....
‏(دکتر چمران‏)‏
113590
نام: محمدی
شهر: شهر زیبایی ها
تاریخ: 6/30/2013 12:15:20 PM
کاربر مهمان
  http://medadkochooloo.blogfa.com/
سلام دوستان ، این آدرس وبلاگ پسرمه که فقط 13 سال داره ، امیدوارم خوشتون بیادوتشویقی باشه برای ایشون تا بیشتر بنویسه ، آخه نوشته های خودشه و شعرهاش هم از نوشته های بندست .به امیدتشویق همه نوجوون هابه کارهای خلاقانه و تفریحات مثبت و پرنشاط.
113589
نام: یکی به نام هیچ کس
شهر:
تاریخ: 6/30/2013 12:12:27 PM
کاربر مهمان
  من ی بسیجی هستم، یعنی بودم، انقد تهمت و افترا بهم زدن که از بسیج فراری شد، من یک دخترم و جانشین خواهر بسیج دانشجویی بودم وقتی بهم تهمت می زنن که با فرمانده در ارتباط بودم و بهش ابراز علاقه کردم در حالی که فرمانده از من چهار سال کوچکتر بود، اگه شما جای من بودید چکار می کردید؟ از بسیج و این حرفا زده نمی شدید؟ من عاشق و شیفته شهدا هستم همیشه هم برای سفرهای راهیان نور بودم ولی این طرز برخورد در شأن یک دانشجو هست؟ شما جواب بدید... من باید الان چجوری از زیر بار این تهمت ها نجات پیدا کنم در حالی که زندگی و آینده منو تحت تأثیر قرار داده و باعث شده نامزدم از من برنجه و حتی قطع رابطه کنه. الان تکلیف من با این به اصطلاح بسیجی نما ها چیه؟ چجوری این بسیج می تونه آبروی رفته منو برگردونه؟یکی بهم بگه جرمم چیه؟؟؟حقم هست نفرین کنم یا نه؟؟؟ به حق آبروی زهرا هیچ وقت نمی بخشم که آبروی منو بردن...
113588
نام: محتاج دعا
شهر: تهران
تاریخ: 6/30/2013 12:07:49 PM
کاربر مهمان
  سلام به همه بچه های خوب حرف دل !
ضمن سلام و عرض ادب به ادمین محترم میخواستم خواهش کنم این پیام بنده رو بدون حذف هیچیک از جملاتم درج بفرمائید. خیلی ممنون میشم.
راستش من اینقدر غمگین و درگیر و گرفتار و مستأصلم که یادم نمیاد آخرین بار کی از ته دلم خندیده باشم...ولی یه چیزی که هست بحث نشاط عمومی مخصوصاً تو جامعه جوونه...نمیخوام بحث فلسفی و یا سیاسی و اجتماعی بکنم، فقط عقل و منطق حکم میکنه توی محیطی که هیچکس مخاطبش رو با مشخصات و ویژگیهای فردیش نمیشناسه و نمی بینه و اصلا نمیدونه که واقعاً کی زنه و کی مرد؟! گفتگو و گپ خودمانی و همراه با طنز و شوخی زیاد جای اشکال اونم از منظر دینی نداشته باشه...!!! نمیدونم اهالی محترم حرف دل و یا ادمین محترم یادشون هست که یکی از این کاربرا توی یه دوره همه بچه های اینجارو سرکار گذاشته بود و مدعی بود که یه خانمه که شوهرش به کار خلاف و ناروا مجبورش میکنه و خانوادش فلان و کتک میخوره و...و باعث ناراحتی ، غم ، نگرانی و استرس اکثریت بچه های این محفل شده بود...!و بعد کاشف بعمل اومد که یه پسر بوده که قصد آزار بچه مذهبی ها رو تو این سایت داشته...!!! پس بنظر میرسه اگر شما محیط رو اینقدر خشک و بی روح و فقط با جنبه تعصبات بیش از حد و خارج از عرف نکنید قطعاً کسی به خودش اجازه اینطور سوءاستفاده ای رو نخواهد داد... اینکه مثلاً من با برادر یا خواهری؟! که با اسم مستعار در این سایت هستش شوخی کلامی و نوشتاری بکنم فکر نکنم هیچیک از اصول و ارکان دین زیر سؤال بره؟! و یا اینکه اینجا جای شوخی نباشه...!
بخدا قسم میخورم که من توی محیط کارم به قدری جدی و غیرقابل انعطاف از نظر ارتباط با غیرهم نوعم هستم که اکثر آقایون جرأت نمیکنن وارد اتاق من بشن و با هر مردی که همکار یا رابطه کاری داشته باشم یاتوی مأموریتها و حتی پیاده روی که صبحها میرم اینقدر جدی و خشن صحبت میکنم که... و هر مرد نامحرمی یک کلمه اضافه تر از حرف مرتبط با بحث کاری با من داشته باشه خیلی قاطع و محکم میگم این موضوع ارتباطی به این محفل نداره و خدانگهدار...! پس اگر به خودم اجازه میدم با برادرها و خواهرهای خوب این محفل مجازی شوخی کنم برای جذب بیشتر مخاطب و یا جوونهای مستعد به این جمع مذهبیه! و به نظرم حذف دو جمله شوخی بنده با جناب هادی از کانال کمیل کمی جای تأمل داره؟!
و اما برادر حاجی کربلائی هادی! از همین سختگیری و تعصب مذهبی و دینی ربطی به خوب و بدی نداره! معیار خوبی توی اخلاق و خارج از اعتقادات با پاکی ، ایمان ، نجابت ، مهربانی ، غیرت ، خانواده دوستی ، احترام به بزرگتر ، احترام به بشریت و هم نوع و... سنجیده میشه و تعصبات دینی و مذهبی و اعتقادی افراد معیار خوب و بد بودنشون نیست! شما پسر خیلی خوبی هستی و این جمله هیچ تناقضی با سختگیر و متعصب بودن تون توی استنباطات و عقاید دینی و مذهبی شما نداره! همین جمله اخیر شما در مورد اینکه حتی این مکان مجازی هم جای شوخی و بگو و بخند نیست!!! خودش نشونه سختگیری شماست...و ارتباط این فرمایش پیامبر اکرم(ص) با گفت و شنود خوشایند در محیط مجازی باعث تعجبه!!! در ضمن من تسلیم تسلیم تسلیم! من چون اصلا از جر و بحث و اصرار به القاء نظراتم به دیگران خوشم نمیاد و دلیل عمده ننوشتن مطلب توی حرف دل هم همینه! من تسلیمم ببخشید اشتباه کردم شما اصلاً خشن و متعصب و سختگیر نیستید یعنی برداشت من اشتباه بوده و من معذرت معذرت معذرت میخوام... شما بزرگوارید التماس دعا
خانم جود از آل عبا ببخشید من اشتباها فکر کردم شما آقا هستید! بهتون تسلیت میگم انشاءالله که خداوند به شما ص
113587
نام: بوی سیب
شهر: مطلع الفجر
تاریخ: 6/30/2013 12:01:03 PM
کاربر مهمان
  نکات زیبایی برگرفته از کتاب " شهر خدا "

تشنگی و گرسنگی بر زیبایی نگاه پر تمنّای دوستان خدا افزوده است .
حالت عاشقی و دلدادگی ، در دست به سوی سفره نان دراز نکردن مهمانان،و ضعف و بی رمقی بدن هایشان دیدنی است .

انگار همه عاشقند که آب در اختیار دارند ولی لب تر نمیکنند و دیوانه اند که خوردنی در اختیار دارند ولی به روی خود نمی آورند .
همه از حال هم خبر دارند ، ولی در حالی که به هم عشق می ورزند و غمخوار یکدیگرند،روزها بر گرسنگی هم صبر میکنند.اما شب ها برای اطعام یکدیگر سبقت میجویند....

در شهر خدا به میهمان ها وعده داده شده است که اگر تا شام لب به آب و نان نزنند و جسم خود را از طعام و شراب خالی نگه دارند ، خداوند جان آنان را از جام خود سیراب میکند و از جانب خود سیرشان میگرداند .

ایشان هم ،" حاضرند از گرسنگی و تشنگی بمیرند "، اما جای خوان خدا را در جانشان خالی نگاه دارند، تا هنگامه تحقّق وعده الهی را در اوج ضعف جسمانی روزه داری خود تجربه نمایند.

گویا از نور نیرو میگیرند و از سیر به سوی او سیراب میگردند ....
113586
نام: شهید امیر کبیر
شهر: وطن
تاریخ: 6/30/2013 11:35:30 AM
کاربر مهمان
  عندلیبی که به هر غنچه دلش میلرزد/بهتر آنست که در صحن گلستان نرود‏)‏
113585
نام: نادیا
شهر: بیله سوار
تاریخ: 6/30/2013 11:33:50 AM
کاربر مهمان
  سلام. یه حاجتی دارم از شما عزیزان خواهش میکنم دعا کنید. خیلی حرف دارم نمیشه همشو به زبون آورد فقط برام دعا کنید. ممنون.
113584
نام: ناهید
شهر: کاشمر
تاریخ: 6/30/2013 11:32:36 AM
کاربر مهمان
  خدایا من خیلی پدرو مادرم را اذیت کردم گاهی اوقات کارهایی کردم که واقعاً در شان یک دختر نبوده بخاط همین تر به یگانگی قسم میدم که منو ببخش و سایه پدرو مادر را روسرم نگه دار و منو باعث افتخارشون قرار بده. دوستت دارم خداجون
113583
نام: مجنون مهدي(عج)
شهر: كوفه
تاریخ: 6/30/2013 11:28:47 AM
کاربر مهمان
  سلام وعلي ال ياسين....


سلام ودرود بر همراهان وبزرگواران حرف دل!

سلام ودرود بر ملكوت اعلي بزرگوار/محتاج دعااز تهران بزرگوار/سوگندگرامي/! خروش بزرگوار كه باعلامت ! مي ايند.../فاطمه از بيت الاحزان/ راستين دلسوز/صبر رئوف/مرغ باغ ملوكت محبوب/نردباني سوي خدا گرامي/راتا خواهر كوچك جميع حرف دلي/دلشكسته.../فاطمه ازتويسركان بزرگوار/بوی سیب از مطلع الفجر نجيب/هدي از ابادان/

خواهر گرامي گمنام كاشكي كربلا....امان از كرب وبلا...امان ازدل زينب/يا عباس كربلايي...يا همان حاجي هودپيرمرد/هادي ازكانال كميل...اميدوارم خداوند بحق شهدايي كه خادمشان هستيد به مادرتان طول عمر باعزت وبابركت عنايت فرمايد/دل آشوب عزيز/اميركبير مرد تاريخ وفراموش نشدني زمان ممنون بزرگوار/رها ازكرج/خواهر گرامي اكرم ازاصفهان...درود خدا بر شهدا وپدرشهيدتان/خواهر وجود گرامي از ال عبا خداوند درگذشتگانتان رامورد رحمت ومغفرت قرار دهد/
حاجيه خانم محمدي گرامي ازشهر زيبايي ها/

گلاب گرامي از تهران/وباقي دوستان حرف دل سلام ودرود...


وسلام برمديرت محترم حرف دل!!بزرگوار اين قسمت حرف دل يك نوا كم دارد...يك نواي آسماني...




غيرنام خوش دلربايت كي شود ديده دردفترمن!

عاقبت دربيابان عشقت غرقه خون بنگري پيكرمن!


ياد مرحوم آقاسيدجواد ذاكرهم بخير و روحش شاد.




التماس دعاي فرج
<<ابتدا <قبلی 11365 11364 11363 11362 11361 11360 11359 11358 11357 11356 11355 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=11360&mode=print