اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
112492 |
نام:
اول خط عاشقی
شهر:
........
تاریخ:
6/13/2013 7:22:51 AM
کاربر مهمان
|
/////سامان: سلام بر شما، یه چیز میگم نمیخوام ناراحتت کنم فقط روش فکر کن... یه کم معکوس کننده اسمتی آقا!!!!!!! سامان!!!!!!!!!!!!! یادتون باشه دل شکستن هنر نیست.......سامان!!!!
راستی جناب سیف الدوله صرفا به بنده تذکر داده بودند...اصلا لازم به نمک پاشی شما نبود!!!!! نکنه پزشک دهکده ای و به حرف دل اومدی تا ثابت کنی در کارت توانایی لازم رو داری؟؟؟؟؟؟ از دوست هر چه آید خوش آید.... سلامتی یا آنفولانزا.... از من به اون یا اون به من..فرقی نداره.....
///سلام جناب سیف الدوله. سلام راتا.سلام صبر.سلام سوگند.سلام خدایا هر چه تو بنامی. سلام هادی. سلام یاعباس. سلام مارال. سلام شیدا. سلام فدای اقا و.........سلام بر همگی. التماس دعا. یازهراس
|
|
112491 |
نام:
معصوم
شهر:
تاریخ:
6/13/2013 12:04:06 AM
کاربر مهمان
|
کاش امشب حرم بودیم ماهم میلاد اقامونه حسین . ابوالفضل . مهدی جان این روزها رو بهت تبریک میگم مارو هم دعا کنید بهم عیدی بدین شما از دلم خبردارین
|
|
112490 |
نام:
فاطمه
شهر:
تهران
تاریخ:
6/12/2013 11:49:04 PM
کاربر مهمان
|
سلام... تا حالا شده خیلی حرف داشته باشین اما سکوت ... سکوت از بلعیدن واژه هایم لذت میبرد... خیلی وقته که گریه نکردم از بس که قورتشون دادم... ماهی خوشبخته چون هیچکس اشکش رو نمی بینه... << ناله >> اگه << نا >> نداشته باشه << له >> میشه مثل من...! بعضی وقتا در برابر بعضی حرفا فقط نگاه میکنم نمیدونم از نگاهم میتونن حرفامو بفهمن یا نه ... خیلی خسته ام .... دوست دارم یه تحول بزرگ تو زندگیم ایجاد بشه.... راهی که تو زندگیم انتخاب کردم تو زندگیم درسته اما خسته ام دلم نمیخواد این خستگی منو از راهم جدا کنه... برام دعا کنین...
|
|
112489 |
نام:
هادی
شهر:
کانال کمیل
تاریخ:
6/12/2013 10:43:32 PM
کاربر مهمان
|
ای خدا خبرداری از دلی که من دارم من تواین دنیا فقط یه امام حسین دارم...ارباب جان حاشابه کرمت .....ارباب جان یه نگاه به ته دیگها بکنی بدنیست....حسین حسین حسین...
|
|
112488 |
نام:
دخترافسرده
شهر:
کرمانشاه
تاریخ:
6/12/2013 10:21:20 PM
کاربر مهمان
|
ای خداهمیشه مهربون مهربون بودی الانم مهربون باش توروجون هرکی دوست داری زودزود2حاجتم بده مثل چیزای دیگه که بهم دادی
|
|
112487 |
نام:
یه منتظر
شهر:
ایران زمین
تاریخ:
6/12/2013 9:26:01 PM
کاربر مهمان
|
سلام فهمیدم کسی که صلوات خاصه امام رضا روبالحن قشنگش میخونددرگذشته خیلی ناراحت شدم یا امام رضا بطلب امسال بیام پابوست... یا علی بن موسی الرضا....
|
|
112486 |
نام:
وجود
شهر:
خورموج
تاریخ:
6/12/2013 9:15:49 PM
کاربر مهمان
|
سلام جناب سیف الدوله بهتون تسلیت میگم خداصبرتون بده
|
|
112485 |
نام:
صبر
شهر:
هفت شهرعشق
تاریخ:
6/12/2013 9:09:38 PM
کاربر مهمان
|
چون احتمال میدم همه شعر نرسه به دستتون دو قسمت کردم
ايثار و پايمردي و اوج وفا و صبر تنها بيان مختصري از کمال توست
در محضر امام تو تسليم محضي و والاترين خصائل تو امتثال توست
فردا همه به منزلتت غبطه مي خورند فردا تمام عرش خدا زير بال توست
باب الحوائجي و اجابت به دست تو تنها بخواه، عالم هستي مجال توست
اي آفتاب علقمه: روحي لک الفدا اي آرزوي فاطمه: روحي لک الفدا
اي آفتاب روشن شبهاي علقمه سرو رشيد خوش قد و بالاي علقمه
داده ست مشک تشنة تو آب را بها اي آبروي آب، مسيحاي عقلمه
وقتي که چند موج عليل شريعه را کرده ست خاک پاي تو درياي علقمه
لب تشنة زيارت لبهات مانده است آري نگفته اي به تمناي علقمه
امروز دستهاي تو افتاد روي خاک تا پا بگيرد از دل صحراي علقمه
با وعده هاي مادرت آسوده خاطريم چشم اميد ماست به فرداي علقمه
اين عطر ياس حضرت زهراست مي وزد از سمت کربلاي تو ، سقاي علقمه
شبهاي جمعه نالة محزون مادري مي آيد از حوالي درياي علقمه
ام البنين و فاطمه با قامتي کمان اينجا نشسته اند و شده آب روضه خوان
فرصت نداد تا که لبي تر کند گلو دارد به دست، ماه حرم، مشک آرزو
مي آيد از کنار شريعه شهاب وار بسته ست راه را به حرم لشکر عدو
طوفان تير مي وزد از بين نخلها حالا شنيدني شده با مشک گفتگو:
« بسته ست جان طفل صغيري به جان تو تو مشک آب نه که تويي جام آبرو
اي مشک جان من به فداي سر حسين اما تو آب را برسان تا خيام او »
اما شکست ساغر و ساقي ز دست رفت جاري ست خون ز بادة چشمش سبو سبو
با مشک پاره پاره به سوي حرم نرفت تا با امام خود نشود باز رو برو
تنها پناه اهل حرم بر نگشته است مي بارد از نگاه سکينه : عمو عمو
در خيمه اوج بي کسي احساس مي شود خورشيد نيزه ها سر عباس مي شود
**یوسف رحیمی **///نام:!/از:!/سلام آرزو میکنم از تنهایی در بیایید این شعر را برای شما انتخاب کردم اگه عقیده هم ندارید طوری نیست به جوانمردیها و خوبیهاو دل آوریهای شعر فکر کنید/// اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
|
|
112484 |
نام:
شيدا
شهر:
مشهد
تاریخ:
6/12/2013 9:05:17 PM
کاربر مهمان
|
خداياهرچه توبنامي سلام خواهرواقعني خودم ميدونيدچراميگم واقعني چون حس خوبي بهتون دارم از ابياتتون ازاخلاق و رفتارتون خوشم مياد و دوستتون دارم واقعن خيلي گل هستيد خواهرگلم من تمام دل نوشته هاتون روخوندم ازدل وجان تمام نوشته هاروميخوندم حرفاتون روشنيدم تقريباجواب كامنتارو ميدادم_خداپشت وپناه شما درپناه حق
|
|
112483 |
نام:
صبر
شهر:
هفت شهرعشق
تاریخ:
6/12/2013 9:00:28 PM
کاربر مهمان
|
السلام علیک یااباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک
بايد حسين دم بزند از فضائلت وقتي حسيني است تمام خصائلت
تعبيرهاي ما همه محدود و نارساست در شرح بيکراني اوصاف کاملت
بي شک در آن به غير جمال حسين نيست آئينه اي اگر بگذاري مقابلت
اي کاشف الکروب عزيزان فاطمه غم مي بري ز قلب همه با شمائلت
در آستانة تو گدايي بهانه است دلتنگ ديدن تو شده باز سائلت
با زورق شکستة دل سال هاي سال پهلو گرفته ايم حوالي ساحلت
بي شک خدا سرشته تو را از گل حسين سقاي با فضيلت و دريا دل حسين
تو آمدي و روشني روز و شب شدي از جنس نور بودي و زهرا نسب شدي
در قامتت اگرچه قيامت ظهور داشت الگوي بندگي و وقار و ادب شدي
هم چشمهاي روشنت آئينة رجاست هم صاحب جلال و شکوه و غضب شدي
بايد که ذوالفقار حمايل کني فقط وقتي که تو به شير خدا منتسب شدي
در هيبت و رشادت و جنگاوري و رزم تو اسوة زهير و حبيب و وَهب شدي
در دست تو تلاطم شمشير ديدني ست فرزند لافتايي و شير عرب شدي
فرماندة سپاهي و آب آور حسين اي نافذ البصيره ترين ياور حسين
بي شک تو صبح روشن شبهاي تيره اي خورشيدي و به ظلمت اين شام چيره اي
تسخير کرده جذبة چشم تو ماه را بيخود که نيست تو قمر اين عشيره اي
عصمت دخيل تار عباي تو از ازل جز بندگي نديده کسي از تو سيره اي
قدر تو را کسي نشناسد در اين مقام وقتي براي امر شفاعت ذخيره اي
ما را بس است وقت عبور از پل صراط از تار و پود بيرق تو دستگيره اي
چشم اميد عالم و آدم به دست توست باب الحسين هستي و پرچم به دست توست
فردوس دل هميشه اسير خيال توست حتي نگاه آينه محو جمال توست
تو ساقي کرامت و لطف و اجابتي اين آب نيست زمزمه هاي زلال توست
ايثار و پايمردي و اوج وفا و صبر تنها بيان مختصري از کمال توست
در محضر امام تو تسليم محضي و والاترين خصائل تو امتثال توست
فردا همه به منزلتت غبطه مي خورند فردا تمام عرش خدا زير بال توست
باب الحوائجي و اجابت به دست تو تنها بخواه، عالم هستي مجال توست
اي آفتاب علقمه: روحي لک الفدا اي آرزوي فاطمه: روحي لک الفدا
اي آفتاب روشن شبهاي علقمه سرو رشيد خوش قد و بالاي علقمه
داده ست مشک تشنة تو آب را بها اي آبروي آب، مسيحاي عقلمه
وقتي که چند موج عليل شريعه را کرده ست خاک پاي تو درياي علقمه
لب تشنة زيارت لبهات مانده است آري نگفته اي به تمناي علقمه
امروز دستهاي تو افتاد روي خاک تا پا بگيرد از دل صحراي علقمه
با وعده هاي مادرت آسوده خاطريم چشم اميد ماست به فرداي علقمه
اين عطر ياس حضرت زهراست مي وزد از سمت کربلاي تو ، سقاي علقمه
شبهاي جمعه نالة محزون مادري مي آيد از حوالي درياي علقمه
ام البنين و فاطمه با قامتي کمان اينجا نشسته اند و شده آب روضه خوان
فرصت نداد تا که لبي تر کند گلو دارد به دست، ماه حرم، مشک آرزو
مي آيد از کنار شريعه شهاب وار بسته ست راه را به حرم لشکر عدو
طوفان تير مي وزد از بين نخلها حالا شنيدني شده با مشک گفتگو:
« بسته ست جان طفل صغيري به جان تو تو مشک آب نه که تويي جام آبرو
اي مشک جان من به فداي سر حسين اما تو آب را برسان تا خيام او »
اما شکست ساغر و ساقي ز دست رفت جاري ست خون ز بادة چشمش سبو سبو
با مشک پاره پاره به سوي حرم نرفت تا با امام خود نشود باز رو برو
تنها پناه اهل حرم بر نگشته است مي بارد از نگاه سکينه : عمو عمو
در خيمه اوج بي کسي احساس مي شود خورشيد نيزه ها سر عباس مي شود
**یوسف رحی
|
|