هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
111872
نام: فاطمه
شهر: عاشق بابا
تاریخ: 6/1/2013 2:38:28 PM
کاربر مهمان
  سلام ازهمتون ممنونم که برام نوشتیدمیترسم اسمهاروبگم یک نفرروز ازقلم بندازم وبی ادبی بشه برای همین ازهمه تشکرمیکنم.
خانم صبرچه اسم جالبی داریدقشنگه،مارال خانم،زینب خانم ،نردبانی سوی خدا،خانم محمدی،منتظرظهورمنجی ،هدی خانم،وهمه
مامان من قبلا هاهم اینطوری بودن اما نه به این شدت ،همه تون راست میگید بخدا من هم دوستشون دارم مامان هم من رو دوست داره آخه هروقت اشکم رو درمیاره وقتی میرم بیرون میام مبینم قرمه سبزی درست کرده که باهش آشتی کنم. من هم اصلا به روی خودم نمیارم که اتفاقی افتاده.من نمیگم جواب مامانم رو نمیدم چرا اما بخدا همیشه فقط بهشون میگم مــامان ناشکری نکنید،مامان نباید جلوی عمه این رومیگفتید خب میرنجن،مامان اگه میخواید به یک نفرچیزی بگید درخفا بگید نه جلوی جمع آبروشو ببریدو...بابای من پزشک هستن تا حالا هزاربار شوهرخاله ام که روانشناس هستن وقتی چشمهای پراز اشک من رودیدن با مامان صحبت کردن اما مامان جلوی اونها یک جوردیگه حرف میزنه بهشون اطلاعات غلط میده ،حاضرنیستن دکتربرن حتی اگه برن هم قرصهاشون رونمیخورن ،بخدا قسم اطلاعات غلط میدن.میدونید مامان من اینقدر محبت میکنه میکنه یه هو فاتحه همشو میخونه. همه فکرمیکنندمن خوشبخت ترین دختر دنیام اما نیستم،بچه های دانشگاه میگفتن فاطمه خوش بحالت بابات برات اس ام اس زده دخترم بعدکلاس میام دنبالت دوستت دارم. بابای ما دنبالمون نمیاد چه برسه به اینکه بگه دوستمون داره،من عاشق بابام وخداروهزاربارشکرمیکنم. مامانم روهم دوست دارم اما بابام روبیشتر .مامان من مخالف حجاب منه میگه مثل گداها لباس میپوشم میگن تو نوه قاضی معروف هستی ونبایداینجوری لباس بپوشی باعث آبروریزی آخه آقاجون مامان قاضی بودن.من نمیخوام عروسک باشم ،میخوام اونی باشم که خودم میخوام ،میخوام به انتخاب خودم لباس بپوشم،میخوام مثل دخترهای دیگه بتونم با مامانم درددل کنم ،خرید برم،شوخی کنم اما مامان من بخاطربرداشت غلط همیشه ناراحته هیچ وقت راضی نیست .این توقع زیادیه؟من اشتباه میکنم به مامانم میگم شکرنعمت کنند؟میگم فردای قیامتی هم هست؟میگن دل نشکنید؟خدااااااااااااااااخودت بهم صبربده. چشم با صدای مشاور تماس میگیرم،چشم زینب خانم ممنون از لطفتون. ببخشید برام دعا کنید خیلی خسته ام.
111871
نام: هدی
شهر: اصحاب کهف
تاریخ: 6/1/2013 2:34:23 PM
کاربر مهمان
  بنام خدای مهربونم.....*******علی ازبیچارگی سلام وعرض ادب.دعادرحق دیگران باعث میشه دعای خودفردزودتربه اجابت برسه.منکه کسی نیستم ولی چشم حتمادعاگوت هستم برادرم.نا امیدنشو.ان شاء الله بحق محمدوال محمدص هرچه زودترحاجت روابشی.بلطف خداوندهمیشه سعی کردم اول برادیگران دعاکنم بعدبرای خودم.مستحباتی هم اگرانجام میدم برای حاجت همه انجام میدم.بلکه گره گشای مشکلات خودم هم باشه.برابراورده شدن حاجتتون یس وزیارت عاشوراخواهم خوند.*****زینب خواهرخوبم خوشحال شدم ازحضورت.موفق وسلامت باشی خواهرم.التماس دعا******غریب ازتنهایی خواهرخوبم نیازی به تشکرنیس.وظیفمه.قسمتش اونجابود.کوچکترین وکمترین کاریه که میشه درحق شماکرد.ان شاء الله حاجت روابشی.******فاطمه ازدهنوآران بدجوری بابتت ناراحتم.دلم میگیره وقتی هرروزبا امیدی میای وصلوات میفرستی.احسنت برتوخواهرخوبم.بازهم امیدوارباش.من حقیر یه یس وزیارت عاشورابه نیت براورده شدن حاجتت حتمامی خونم.امیدوارم تاجشن میلاد حاجتتوبگیری.اگراینطورنشه واقعا ناراحت میشم.حس عجیبی بهت دارم.خداوندا تنها تو میتونی.خودت گفتی وقتی میگی موجودباش موجودمیشود.امیدهیچکسی رونا امیدنکن.حاجت فاطمه خواهرم روهرچه زودترعطاکن.آمین*****مادرخوب ومهربونم محمدی از زیباییها سلام وعرض ادب:چرابایدناراحت بشم.این حرفاچیه مادرم؟شرمندم نکنین.پیش دکتربردمش گفتن انرژیش زیاده.ازش کاربکشین تاخسته بشه.والاموندم باهاش چه کنم.تموم سعیمودارم میکنم.دوست ندارم اذیتش کنم.عذاب میکشم وقتی ازکوره درمیرم وسرش دادمیزنم.اگربدونین چه شیطنتهایی میکنه.ظرف نیم ساعت تموم خونه انگارمنفجرمیشه.اخرشب هلاکم ازدست کارای این بچه.ممنونم مادرمهربونم....التماس دعا*********مادرم صبرچشم مادرخوبم.راهکارهای شماروبگوش میگیرم بلکه بهتربشه.برام دعاکنین مادرم.بهتون که گفتم جلوبچم زودازکوره درمیرم.میخوام صبورترازاین حرفاباشم.باحوصله ترباشم.بتونم ثابت قدم باشم.اراده ی محکمی داشته باشم.میدونم بایدخیلی مواظبش باشم.بایدخیلی وقتموصرفش کنم.آینده ی این بچه بستگی بمن داره.باخودم بیشترمشکل دارم تابابچم.اینکه حوصله ندارم وزودعصبی میشم ازارم میده ونمیتونم وظایف مادریموبخوبی انجام بدم.تروخدابرام دعاکنین مادرخوبم.ممنونم......التماس دعا
111870
نام: قاسم
شهر: البرز
تاریخ: 6/1/2013 2:19:05 PM
کاربر مهمان
  با سلام تشکر از مطالب عالیتون.
جوانی ۲۷ ساله هستم که اسفند ۹۰ رفتم خواستگاری.دوماه بعد قبل از اینکه مغازه فرهنگی مذهبی رو افتتاح کنم چون چندتومن بول دستم بود گفتم شش قلم جنس شیر بهارو بگیرم و زودتر ازدواج کنم بهتره.پدرو مادرمو فرستادم خونه خانم.پدرو مادر خانم موافقت نکردن و چون اونیکی دخترشونو تازه شوهر داده بودن گفتن بعد از عید نوروز ۹۲.منم مغازمو با وامو قسطو قرض افتتاح کردم بعده چند ماه پدرو مادرم گفتن بیا اروم آروم یه قسمت از خونه رو درست کن تا زمستون نیومده منم چن میدونستم بابام دستو بالش خالیه و از طرفی چون من از ناحیه ÷ا دچار وعلولیت جسمی و حرکتیم به هیچ وجه نمیخوان از کنارشون برم با اینکه تا خرخره تو قرضو قسط بودم شروع کردم فقط به خاطره اینکه دلشون نشکنه آروم آروم به کار خونه مثل درست کردن کف و دیوار و آشپزخونه و...درست تو حین انجام کار خونه .خانم زنگ زد وبا ناراختی گفت بابام میگه بیاین جهاز ببرین .نمیدونم چی شده بود فقط مونده بوده به هر حال به بابام گفتم ایشون هم خیلی نارحت شدو گفت ما باید بگیم کی جهاز میاریم کی عروسی میگیریم کی فلان به هر حال ما بستگان ریش سفید ..... داریم آداب و رسوم داریم کما اینکه اونا گفتن یکسال دیگه بعده عید الا چه جاهازی. بعدشم تو هنوز جنسای شیربهارو نگرفتی و خونه گردو خاکه و ناقص و هزار تا ناراحتی دیگه . اما از اونجایی که عروسشو خیلی خیلی دوست داشت زنگ زد بابای خانومو باباشم گفت دارین میاین یه ماشینم با خودتون بیارین بابامم قط به خاطره عروسش سرخ سرخ بود اما ماشین گرفتو رفت خونشون و بار زدنو آورد و جمع کردن یه گوشه خونه ای داشتم آماده اسکان میکردم.دو روز بعدم خانوم اومد خونه ما و پیش خواهر من شبو موند و فرداشم دیدم چند نفری دارن به من تبریک میگن که مبارک باشه خانومتو آوری.بعدش چون پدرم خیلی مردمی و ریش سفیدو سن وسالی گذشته از طرفیم فقط پونصد ششصدتومن حقوق بازنشستگی میگیرهو از طرفی ناراحتی قلبیم داشت و از طرفی چون عروسی خوارمم نزدیک میشد و گرفتار دادن جهاز اون بودن مجبور شدم برای حفظ آبروی خونوادم رفتم جنسای شیر بهارو گرفتم و چون وضع اقتصادی مملکتم افتضاح بود چکای نهایت با التماس یک ماهه و دوماهه کشیدمو رفتم تو باتلاق .خیلی زود وقت چکام رسید و نداشتم مجبور شدم چکو با چک گر کنم که روش نامردا سود میکشیدن .حالام بعده چهار ماه موندم با بدهی های مغازه و خونه ناقصو شیر بها و از طرفی با حد اقل وسایل زندگی. حدود بیستو هفت ملیون بدهکارم و خیر سرم با اینکه بچه مسلمونو و بچه هیتیو تو خونواده مذهبیم بزرگ شدم زیر بار پول بهره ایم با کلی قسطای معوقه.تازه یکسالی که اون خونواده از ما وقت خواسته بودن شده اما بدون اینکه یه زنگ به من یا خونوادم بزنن بدون اینکه موقعیت منوخونوادمو درک کنن مثل ما که اونارو درک کردیم منو به اینروز انداختن. حالام وضعیتمو فقط خدا میدونه.....خواهش میکنم هرکمکی میتونین از هر لحاظ بهم دریغ نکنین .ممنون وقت گذاشین برام
111869
نام: تنهای...
شهر: مرکزی
تاریخ: 6/1/2013 2:06:01 PM
کاربر مهمان
  هرچی خواستم بگم نشد.هیچی تنهایی آدماروکم نمیکنه حتی گفتن حرف دل به دیگران....
111868
نام: زحل
شهر: قائمشهر
تاریخ: 6/1/2013 2:03:29 PM
کاربر مهمان
  سلام محمدی عزیز ازشهرزیبای خیلی ممنون که دعامیکنیدمحتاجم به دعاهای همه



خستم کاش توجای این بودی هرروزباعث عذابمه ازش بدم میادکاش بمیرم خستم خسته
111867
نام: سعید خادمی پور
شهر: سلطان آباد ارزوِییه کرمان
تاریخ: 6/1/2013 1:30:05 PM
کاربر مهمان
  میخواست همینجا از حاج اقا مجتبی کرم بابایی تشکر فراوان کنم . به خاطر دو سال زحمت پیاپی و متوالی. و حاج اقا این رو بدونن که من یعنی سعید ایشون رو خیلی دوست دارم.
111866
نام: تنها
شهر: تنهایی
تاریخ: 6/1/2013 1:29:18 PM
کاربر مهمان
  سلام بد جور گیر کردم تعداد زیادی دوست دارم موندم برم سمت کدومشون خدایا کمکم کن چون دوستان مهمترین عامل توی زندگی هستند.
من باید زود ازدواج کنم تا بیشتر از این به گناه آلوده نشم شما بگید چیکار کنم....
یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی
111865
نام:
شهر:
تاریخ: 6/1/2013 1:06:56 PM
کاربر مهمان
  بچه ها چطوری این عکسهای گل وغیره را کنار نوشته هاتون می گذارید
111864
نام: نردبانی سوی خدا
شهر: شهر خدا
تاریخ: 6/1/2013 12:56:56 PM
کاربر مهمان
  التماس دعا التماس دعا
که مشروط نشم خواهش می کنم دعا کنید
خدایا خودت کمکم کن خودت آبرومو بخر
111863
نام: نردبانی سوی خدا
شهر: شهر خدا
تاریخ: 6/1/2013 12:56:30 PM
کاربر مهمان
 
**اَعوُذُ بِالله ِمِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ **
**** بِسمِ الله ِالرَّحمنِ الرَّحیمِ ****
.................................
اللهم اغفر للمومنین و المومنات و المسلمین و المسلمات الاحیاء منهم و الاموات
.................................
عَنْ اَبِى عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: الْقُرْآنُ عَهْدُ اللَّهِ إِلَى خَلْقِهِ فَقَدْ يَنْبَغِى لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ أَنْ يَنْظُرَ فِى عَهْدِهِ وَ أَنْ يَقْرَأَ مِنْهُ فِى كُلِّ يَوْمٍ خَمْسِينَ آيَةً

حضرت صادق عليه السلام فرمود: قرآن عهد خداوند و فرمان او است بر خلقش پس سزاوار است براى شخص مسلمان كه در اين عهد و فرمان خدا نظر افكند و روزى پنجاه آيه از آن بخواند.
❀ ❀ ❀ ❀ ❀ ❀❀ ❀ ❀ ❀ ❀ ❀❀ ❀ ❀ ❀ ❀ ❀❀ ❀ * خـتـــم قـــرآن کـــریم حــرف دل ؛ نوبت ...* ❀ ❀ ❀ ❀ ❀❀ ❀ ❀ ❀ ❀ ❀❀ ❀ ❀❀ ❀ **********
☁ جزء1 : خواهره نردبانی سوی خدا از شهرخدا
☁ جزء2: مارال عزیز از مسیر سبز

******************************
نکته:
ثواب اين نوبت به نیت دعا در حق مومنین ومسلمین
وشفای همه ی بیماران به خصوص بیماران حرف دل وسلامتی اقا امام زمان عج میباشد
<<ابتدا <قبلی 11193 11192 11191 11190 11189 11188 11187 11186 11185 11184 11183 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=11188&mode=print