اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
111532 |
نام:
غریب
شهر:
تنهایی
تاریخ:
5/27/2013 12:16:31 PM
کاربر مهمان
|
خدایا ناشکری نمیکنم ولی چرا همش من باید اینطور باشم خدااشکامو میبینی که جلو چشمامو گرفتنو نمیزارن بنویسم ای خدا دیگه خستم هنوز برای عملم زنگ نزدن بعد دوسال هنوز نوبتم نشده که عمل کنم باز این مریضی چی بود ای خدا باز درد خودم باشه خوبه میدونم برم خونه انقدر زخم زبون از برادرام گوش کنم که خودت میدونی
دوستان واسم دعا کنید که رفتم خونه بهم زخم زبون نزنند منو بزارن با دردای خودم بمیرم
==========================
زینب وعباس کجا میخواهید برید ای بابا میدونید بعد از خدا دلخوشی من شما دوستانید که اینجاموندگار باشیدقول بدید که زود زود برمیگردید خداپشتو پناهتون ====================== مجنون مهدی عج خوشبحالت که رفتی سر مزار سید هر وقت رفتی سلام منو به همه شهدای اونجا برسون
از شهدای که همه میشناسیم میشه بگید کیا اونجا هستند ممنون
======================= سلام ایه خوبی دختر کوچولوت خوبه .
راستی زیارت هم میری هر وقت رفتی سلام منو هم برسون
انقدر داغونم چندروزه که اسم امام زاده یزد رو که عید رفتم یادم رفته میشه بگی .ممنون
دوستان التماس دعا
|
|
111531 |
نام:
خدايا هرچه تو بنامي...
شهر:
ملكوت...
تاریخ:
5/27/2013 12:16:00 PM
کاربر مهمان
|
*2*اصلا نميدونم با هر دلي كه اومدن پيشتون واسه شفاعت... شفاعت دل *ياحضرت عباس* و كه هميشه ورد زبونش يا حسين و يا عباس و ميخواد تو وكالت قبول بشه و زود برگرده با همون پرچم زيبا و سبز *يا حضرت عباس* شفاعت دل *صبر* مادر صبور حرف دلو كه دلش تنگه شفاعت دل *مرغ باغ ملكوت* كه ميدونم خيلي دوسش دارين، خواهرم ببخشيد و حلالم كنيد اگه با نوشته هام ناراحتتون كردم شفاعت دل *راتا *كه زود خوب بشه و برگرده حرف دل، اهل دل راتا جونم خواهر گلم سلام،ميدونم كه ميشنوي،نميخوايي سلام هرروزمو عليك بگي،ميدوني تا حالا چن تا سلام شده،يه عالمه،آخه بي انصاف نميدوني چقدر دلم واسه سلام دادنت تنگ شده؟؟؟سلامايي كه صداي شاديا و غصه هات توشون بود،نميخوايي پاشي و گل سرخارو ازم بگيري؟؟؟همونايي كه واسه تو چيدمشون،نميخوايي بيايي و بگي مامان صبرخودم، ببخشيد،شرمنده، به قول راستين التماس دعا،نميخوايي؟؟؟راتا خواهري زود برگرد، باشه خواهري؟؟؟زود برگردد تا بدهيت به حرف دل، اهل دل زياد نشده آخه ميدوني چندتا بايد سلام و عليك بگي خيلي ها خيلي،اصلا ميدوني خودم اونقدر بهت سلام ميدم تا سلامت باشي و برگردي؟؟؟راتاجونم الهه جود و بخشش،زود برگرد باشه منتظرت ميمنونم،منتظرم نذار باشه خواهري؟؟؟خدايا ... شفاعت دل *سايه زيرسايه الهي* بااون قلب مهربون و بيمار و بيتابش.شفاعت دل * بزرگوار مهربون خانم محمدي*شفاعت دل *منتظر ظهور منجي بزرگوار*شفاعت دل *شاكر و صبور زينب جان*شفاعت دل *شيداي خدايي* كه اينروزا قبوليشو ميخواد،راستي مبينيد چقدر شيداي خداشده،يواشكي تو كوشش ميگه دوست دارم،ببينم از طرف بچه هام گفتي كه دوسش دارن؟؟؟شفاعت دل * سوگند امان از جدايي* كه اينروزا خيلي شرمندش شدم و نگرانشم. شفاعت دل *دل آروم نه آشوب* كه پرسيده بود شربت ميدن تو اتوبوس شما؟؟؟من كه كاري نيستم پس شما خودتون بهش بگيد. شفاعت دل *ملتمس دعا و دلنوشته هاي نابش* شفاعت دل*اول خط عاشقي* شفاعت دل*هدي* شفاعت دل *راستين* شفاعت دل *آيه خدايي و دختر نازشون* شفاعت دل *گداعلي* شفاعت دل *مارال از مسير سبزخدايي*شفاعت دل *محتاج دعا* اصلا شفاعت دل تك تك بچه هاي حرف دل، اهل دل كه ميدونم حتما اسمشون تو ليستتون هست، مگه نه؟؟؟ مادر گلم صبرجان ميشه شمام شافي دل شرمنده من پيش آقا سيد و خاك پاك پاي مولا باشيد تا اسم منم تو ليستشون بنويسند،ميشه؟؟؟ مادر گلم صبرجان ببخشيد و حلالم كنيد اگه ناراحتتون كردم،هم شما هم همه بچه هاي آويني، باشه حلالم ميكنيد؟؟؟ صبرجان مامان صبر خواهرم راتا،فكرم كارنمكنه،دارم ديونه ميشم،چيكاركنم؟؟؟راتا ،راتا ، راتا .... اللهم صل علي محمّد(ص) و آل محمْد و عجل فرجهم ... التماس دعاي فرج، ياحق
|
|
111530 |
نام:
راستین
شهر:
حرف دل
تاریخ:
5/27/2013 12:05:59 PM
کاربر مهمان
|
سلام.آیه جان خیلی خوشحال شدم که نامه ی دیوان به نفع تو شد و خوشحالتر اینکه حالت بهتر شده درسته داغ همسرت همیشه تو دلت هست اما به هرحال زندگی ادامه داره و باید با بالا پایین هاش بسازیم الانم که اینجام دلم هواشو کرده تو این شرایط احتیاج به حرفای امیدوارکننده ش دارم.دلم واسه صداش تنگ شده اما...بیخیال همین که میام اینجا وخوشحالی دوستامو میبینم برام به دنیا می ارزه.*راتا جونم نبینم کسالتتو غصه نخور انشاا... زود خوب میشی.*صبر عزیز ممنونم منتظر اجابت دعام میمونم.*محتاج دعا حرفات عجب امیدی به آدم میده.حاجتت روا میشه...
|
|
111529 |
نام:
زينب
شهر:
اصفهان
تاریخ:
5/27/2013 11:52:14 AM
کاربر مهمان
|
سلام و عرض ادب به بوي سيب از مطلع الفجر زيارت قبول انشاالله همه ساله بري من خيلي دوست داشتم برم ولي مث اينكه لياقت نداشتم مسجد كنار ما فقط مردا ميرن ولي بدجور ناراحت شدم مسجد درست نزديك منزل ماست و وقت اذان صداش بگوشم ميرسه غروب بود شب جمعه كه شب اول اعتكافه داشتم به صداي اذان گوش ميدادم و گريم گرفته كه چرا نرفتم يهو دوستم پيامك داد ازم حلاليت خواست چون راهي اعتكاف هس بعد بش گفتم من ادم بدي هستم اگه ادم بدي نبودم ميرفتم خيلي ناراحت شدم دوستم چون متوجه حالم شد بم زنگزد و گفت ناراحت نشو نگارانت ميشم تو اين چند روز ازت بي خبر مي مونم و مطمئنم امشب تو هم اونجايي خلاصه وقت خواب 100 صلوات فرستادم كه اين عادت هميشگيم قبل از خوابه و بخداي خودم گفتم دوس دارم نشانم بدي من چطور ادمي هستم حتي اگه بدم بايد بدونم بعد خواب ديدم يه مرد لباس سربازي تنش بود ولي ان ادم خيلي نورانی بود از شدت نورش احساس كردم دارم ميسوزم و ازش ترسيدم خواستم فرار كنم كه بم گفت مگه نخواستي امشب دعوتت كنم پس چرا ميري بش گفتم كي هستي گفت من يه شهيد بعد بم گفت گريه نكن به اسمون نگاه كن يه ستاره هست به اسمت گذاشتم فقط مال توس و چفيش از گردنش در اورد بم داد بش گفتم كي هستي گفت مهم نيس چيزي كه مهمه من سالها مراقبت هستم و با گريه ها گريه ميكنم و با شاديهات شاد چون تو خيلي خوبي و پاكي ممنونم ميشم اگه يكي تعبيرش بگه (دوستان حتما ميگيد اينكه برگشت من امروز تا غروب فقط سايت ميام بعد ميرم سفر شايد گاهي سر بزنم)
|
|
111528 |
نام:
مجنون مهدي(عج)
شهر:
كوفه...
تاریخ:
5/27/2013 11:46:17 AM
کاربر مهمان
|
سلام وعلي آل ياسين... صبرصبور...يا عباس...سوگند...دل آشوب...خدايا هرچه توبنامي...محمدي....همه دوستان حرف دل!
ــــــــ
مهدي جان!دوری تو که طاقت ما را طاق کرده. میدانم، دوباره شروع کردم. میدانم که هنوز مهیا برای پذیرایی و استقبال از تو نیستم...که بتوانم درکت کنم....می دانم زیاد می خواهم....
ماکه خالصانه برایت کاری نکردیم آقا می دانم...شرمنده ایم وزبانمان قاصر....نه طاق نصرتی، نه چراغانی، نه فرشی، حتی دریغ از یک میوه و شیرینی، هیچ کار برایت نکردیم... باور کن که اینقدر از اصل خود دور شده ایم، که اگر هم بیایی گمان نکنم که دیگر بشناسیمت.... چه کنیم که با اینکه حال پختگان را نمیدانیم ولی باز دیوانه دیدارت هستیم. دیگر سایه طوبی و دل جویی حور و لب حوض هم به ما افاغه نمیکند و الف قامتت بد جور بر این لوح سیاه حک شده است.
پس بگذار از سوز دلم وسوزدل حرف دليها برایت بنویسم واشکهایم که برپلکهایم سنگینی می کندجاری کنم وشکوه هایم را ازسربگیرم....
((برسد به دست مهدي فاطمه(س))) سلام مــهــدی جان، حال همه ما خوب است ولی تو بشنو و باور مکن چون دلها همه خون است. دلها ی عاشقانت...دلهای مشتاقانت همه خون است....چقدردوری وانتظار...چقدرمولا...؟!!...امان ازجدايي... می دانی چندروزاست که آفتاب رویت ازدیده ما که لیاقت شمارانداریم حجاب است...ما هیچ آقا بخاطریاران خوبت یک نظری هم به این جمع به اين عاشقانت کن....؟ امروز 41۶۱۵۷روز می شود که درغيبت هستي....دیگربس نیست؟طاقتمان سرآمده....عظم البلاها زيادشده برح الخفاها آشكار....!! یادم هست که همیشه پا برهنه و بدون کفش راه میرفتی. میگفتی تو این وادی بدون خارو خس که کسی کفش نمیخواهد. تازه این راه را با پای دل میروند نه با پای جسم؛ ولی باز برات بگویم که من هنوز کفشهایم را دو دستی چسبیده ام، حتی تازگیها یک جفت اضافه هم خریدم که مبادا کفشهای قدیمی سوراخ شده و خاری پای راه نرفته مرا بگزد... چرا اینقدر تعجیل برای رفتن داشتی؟ چرا دفعه ی قبل که آمدی زود از پیش ما رفتی؟ نمیدانم چرا همیشه کوله بارت آمده رفتن بود؟ مـــــهــــدی جان، ما که قدم رفتن نداریم لااقل تو کمی بیشتر پیش ما میماندی.... میدانم، خواستهام بی جاست. من باید پا به راه شوم، ولی چه کنم که هنوز دست و دلم یکی نیست، پی کار نمیرود... راستی شنیدم که ماه تا قمر روی تو را نبیند افطار نمیکند... میگن هر شب از دیدن تو هلهله راه میاندازد. با دیدن تو افطار را سحر کرده و جایش را به تو میدهد... يادمسجد كوفــه ویاد نمازی که شما دراین محراب خواندیددردلم دوباره طوفان به پا می کند...کم کم به وقت ملكوتي نزدیک می شویم، نان و پنیر و خرما و یک کاسه تگری عاشقی. فرصتی نیست، دمی مانده به صبح، به طلوع معراج، به عروج خورشید....آه که چقدرسخت است تنفس دراین ساعات...خداوند چه بغضی سنگین درگلویم مانده.... وقت کم داریم و اعمال بسیار، ملتمس دعا ایم....دعای فرج رازمزمه می کنیم... از شوق دیدن تو بشقابی به سر سفر گذاشتیم که اگر به ناگاه از در در آمدی فی البداهه بگوییم بسم الله.... مهدی جان، یادم هست که وقتي روزه دار بودي؛ همه چیز مهدی روزه دار بود: قالبش، قلبش، روحش، نفسش. کاش میتوانستم برایت بگویم که این دل نا شکیب چقدر برایت بی قراری میکند. آه، که حتی فکر کردن به آن نیز قلبم رامیلرزاند...ما کجا وشما کجا...آره، درست حدس زدی، هنوز قلبم لرزان است. ما که مثل تو نیستیم که قلبمان از قالبمان بزرگتر باشد. ما که مثل تو نیستیم ک
|
|
111527 |
نام:
خدايا هرچه تو بنامي...
شهر:
ملكوت...
تاریخ:
5/27/2013 11:40:05 AM
کاربر مهمان
|
ياالله*ياالله*ياالله*ياالله*ياالله*ياالله*ياالله*ياالله*ياالله*ياالله*ياالله*ياالله*ياالله*ياالله* *يا حسين*يازينب*ياعباس*يا حسين*يازينب*ياعباس*يا حسين*يازينب*ياعباس* سلام عليكم خوبان حرف دل،اهل دل *1*خواهرم،مادرم،معلمم،عزيز خانه دلم*صبرجان* مادرگلم صبرجان بذارين درمورد ادامه مسافرت و *كاروان راهيان نور،منتظران ظهور* يه چيزي رو صادقانه بهتون بگم ميدونيد نميدونم تو خواب بود يا بيداري كه فكرننوشتنش به ذهنم رسيد و از اول كه با ب بسم الله شروع كردم به نوشتن تصميم داشتم با هم بريم بهشت آسموني فكه و برگرديم ولي من نادون به اين فكر نكرده بودم كه من چيكاره ام وقتي مدرسه و اتوبوس و كاروان دست خود آقا سيده ومتولي همشون خودخودخودشه،آره مادرگلم صبرجان ميدونيد نميدونم چرا از اول نوشتم دوتا اتوبوس ننوشتم يكي، شايدم به خاطر اين بود كه يكيشو خود آقا سيد هدايت ميكرد و اون يكي رو به قول شما خاك پاك پاي مولا، مادر گلم صبرجان چرا فكر كردين تنهايين،تنها من بودم كه حالم بد شد واز اون بهشت آسموني برگشتم،خوش به سعادت شما و همه بچه ها كه موندين تو بهشت آسموني فكه ودارين آسموني ميشين،ميشه شفاعت منم بكنيد؟؟؟مادرگلم صبرجان چشاتونو ببندين،دارين ميبينشون هم آقا سيدو باهمون چهره خندون و عينك خوشگلش وهم خاك پاك پاي مولارو توي اون بهشت آسموني،توي اون باغ پراز شقايق، تكيه دادن به اون درخت، ميبيني همون درخت كه زيرپاش چشمه آب لال و گورارا جاريه، ميبينيد دارن بچه هارو نگاه ميكنن و خوشحالن و وقتيم ميبينن يكي غمگينه ناراحت ميشن، ميبينيد يكي يكي حرف دلاي بچه هارو ميخونن و مينويسن تو ليستشون واسه شفاعت و حاجت روا شده بچه ها، ديدين آيه خدايي نوشته حكم به نفعش صادر شده و خيلي از بچه ها كه حاجت روا شدن و خيلياي ديگه كه هنوز جواب نگرفتن ميشه بهشون بگين صبركنن حتما اسمشون تو ليست آقاسيدو خاك پاك پاي مولا هست،مگه نه؟؟؟مادر گلم صبرجان ميبنيد بازم اين اشكا دارن رسوام ميكنن،آخه دلم خيلي پُره،ميخوام بيام و سرمو بزارم رو پاتونو گريه كنم،آخه خيلي ناراحتم، خيلي نگرانم،نگران دل شما كه گرفته و يه سنگ صبور ميخواد،اصلا دوس دارين و ميخوانين منم بشم سنگ صبور شما؟؟؟ نگران راتا خواهري مهربون وگلم خوندين كه حالش بده، اصلا ميدونيد بيايين يه كاري بكنيم ميشه شما كه خوبين از آقاسيد و خاك پاك پاي مولا بخواين اسمم راتارو بنويسن اول ليستشون تا حالش زود زود زود خوب بشه آخه بچه ها خيلي دوسش دارن،مادر گلم صبرجان حالام ميخوام اگه آقاسيد و خاك پاك پاي مولا اجازه بدن بيام واسه طلب بخشش، بيام و تو اون بهشت آسموني فكه پيش شما و بچه ها سرمو از شرم بندازم پايين و با چشاي گريون بهشون بگم ببخشيد اگه نادوني كردم و فكر كردم كاري هستم كه ميدونم نيستم، حالام ادامه سفر *كاروان نوراني راهيان نور منتظران ظهور * با خودخودخودتون همونطور كه از اولش به دست خودتون بود،آقاسيد، خاك پاك پاي مولا ميدونم كه ميدونيد ولي چيكاركنم منو اين ... ميخوام ازتون بخوام واسه بچه ها خيلي دعاكنيد، شفاعتشونو پيش خدا و اونايي كه پنجشنبه ها پاي منبرشون ميشنيد،شفاعت دل همه بچه ها رو، شفاعت دل دلشكسته ها،غصه دارا،گرفتارا،باخدا يكم قهركرده ها،يكم نااميدا،يكم ...
|
|
111526 |
نام:
حسین (پسر سیف الدوله)
شهر:
قصه ها
تاریخ:
5/27/2013 11:35:30 AM
کاربر مهمان
|
سلام
دعا کنید امام رضا علیه السلام ما رو بطلبه بریم پابوسی ایشان!
برا رهبر عزیزم دعا کنم!
وقتی به آنجا رسیدیم به پدرم بگویم ؛که پدر جان چیزهای خوشمزه
مثل عسل یا پیتزا برام بگیره!
حسین پسر سیف الدوله
|
|
111525 |
نام:
خادم الرضا
شهر:
غریب
تاریخ:
5/27/2013 11:19:14 AM
کاربر مهمان
|
یا صاحب الزمان یا قائم ال محمد(ص)یا یوسف زهرا کجایی ؟ بیا آقا جان آیا امروز مرا دیدی ؟ حال امروز مرا تو خودت فهمیدی تو خودت میدانی که چقدر دلتنگم دنبال کسی یا گمشده ای میگردم خیالم این بود زمینی است این دلتنگی من ندانستم که زمینی ندارد یکرنگی کجایی محبوب من که میدانم که میبینی هر آنچه این سیه رو میکند تو میخوانی
|
|
111524 |
نام:
هدی
شهر:
اصحاب کهف
تاریخ:
5/27/2013 11:10:46 AM
کاربر مهمان
|
بنام خدای مهربونم......************سایه خواهرخوبم خیلی ناراحت شدم.ببخش خواهرم نمیتونم جلواحساساتموبگیرم.ای وای اخه چرا اینجورشد.خواهرم سایه تروخدا بگوآیافقط درحدکسالته یانه؟نکنه بخاطرنگرانی ماچیزی نمیگی؟الان چطوره؟دکترش چی میگه؟خدااااااااااااااااا چرا من اومدم همش خبرای بدمیشنوم.چی شده. خدامنکه خیلی سفارش حرف دل روبهت کردم.چقدربی لیاقتم من.چرا این خبرا رومیشنوم.؟خدابهم یاد دادی نا امیدنباشم.بهم یاد دادی بهت تکیه کنم.بهم یاد دادی بهت اعتماد داشته باشم.خدا دلم شکست رفتم درخونه باب الحوائج خبرسلامتی امیررضاروبهم دادی.خدا دیدی چقدگریه کردم.خودت دیدی چقدخوشحال شدم.چقدشرمنده کردی منو.خدا من راتا برام خیلی عزیزه.عین خواهرمه.سلامتیشوازخودت میخوام.میدونم که میاد.ولی میخوام زودترخوبش کنی.خدا میدونی که چه کسایی رومیارم درخونت.من دستم خیلی خالیه.ولی اهل بیت رودارم.میدونم که اهل بیت روخیلی دوست داری .منکه خودم خیلی روسیاهم جز اهل بیت سرمایه ای ندارم خدا.به حق محمدوال محمدتمام مریض هاروشفابده.آمین.خدامنتظر حضورهرچه زودترش هستم******.غریب ازتنهایی به خداوندتوکل کن.نگران نباش.خداهرغیرممکنی روممکن میکنه.بابت دوستتم بنظرمن حقیر شماپیش قدم شو وثوابش هم ازآن خودت باشه.ولی یادت باشه بگوخدایا فقط بخاطرتو.اینجوری که یگی حال خوشی بهت دست میده.ان شاء الله سلامتی کامل روبدست بیاری.شرمندتم.باورکن خیلی براتون دعاکردم.چه کنم که روسیاهم.
|
|
111523 |
نام:
هادی
شهر:
کانال کمیل
تاریخ:
5/27/2013 11:09:15 AM
کاربر مهمان
|
اگه یه روز فرشته ها بگن چی می خوای از خدا لبامو وا میکنم و میگم به خواهش ودعا....شهادت شهادت همه آرزومه شهادت شهادت رویای ناتمومه... سلام اول خط عاشقی من 22سالمه مجردم اگه خداهمین الان بگه بیا آماده ام ولی اگه گناهام مانع از رفتنم نشن فقط یه کوچولو تعلقات دنیایی دارم واونم به خاطر خودم نیست به فکر مادرم هستم آخه مادرم داغ جوون18ساله دیده دیگه روحیه یه داغ دیگه رو نداره خیلی باهاش حرف میزنم درمورد شهادت ...دوست ندارم اذیت بشه آخه مرگ برادرم اونو از پا انداخته فقط مادرایی که داغ دیدن درکش میتونن بکنن شبا تاصبح خواب نداره الان 6ساله...مادرم میگه دوست دارم عروسیتونوببینم دوستان هم دارن یه فکرایی برام میکنم نمیدونم باید چیکار کنم؟اگه هم قرارباشه بایه نفر ازدواج کنم اونم باید تواین دنیا نباشه باید به فکر شهادت باشه باید درد دین داشته باشه نمیتونم بایه آدم معمولی ازدواج کنم؟....خب شرطتونو بگین هرچی باشه قبول میکنم...البته بگم درسته به فکر مادرم هستم ولی پیش خودم میگم ایشاالله خدابهش صبر میده خداهواشوداره...من سرا پا گوشم ...
|
|