اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
111402 |
نام:
امیدوار به رحمت خدا
شهر:
همدان
تاریخ:
5/25/2013 2:55:13 PM
کاربر مهمان
|
به نام خدا سلام بر محتاج دعا از تهران عزیز دل پیامتون رو خوندم این ادرسی که می دم با عنایت قران مشکل رو حل میکنه واقعا ازتون می خوام صبورانه به این سایت برید و به قران پناه ببرید مطمئنم نتیجه می گیرید در این سایت خانمی اومد و برای برادرش ذکر قرانی گرفت و حاجت روا شد همون در مورد اعتیاد بود راجع به خیلی مسایل راهه حل میده مطمئنم جواب میگیری برو در قسمت راهنمایی از قران پیامت رو بزار البته استاد تقریبا چند روز بعد جواب می دهند ولی باز هم خوبه البته به خیلی ها اول ۱۴۰۰۰تا صلوات و استغفار میدهند برا باز شدن راه قرانی برا اون فرد ،شما هم می تونید برا برادرتون از الان شروع کنید و برای استاد بنویسید که شروع به صلوات و استغفار کردید http://didebina.com/?p=1585 اللهم عجل لولیک الفرج
|
|
111401 |
نام:
زينب
شهر:
اصفهان
تاریخ:
5/25/2013 2:52:31 PM
کاربر مهمان
|
ريشه اصل گناهان كجاس؟
براستي عامل اصل گناهان ما چيس؟ از كجا نشعت مي گيرد؟ قبل از هر چيز من 40 گناه كبيره كه منبع ان تحرير الوسیله حضرت امام(ره) مي باشد بيان مي شود و قصد دارم درباره دو سوال بالا صحبت شود
1)) مأيوس شدن از رحمت خدا بطور واضح يعني بگوييم دگر خدا ما را نمي بخشد
2)) ايمن شدن از مكر خدا [برعكس جمله بالا يعني بگوييم حتما خدا ما را مي بخشد ]
3)) دروغ بستن بخدا و رسول خدا و اوصياي پيغمبر عليهم اسلام يعني حديثي دروغي نقل كنيم
4)) كشتن نفس كه خدا ان را حرام كرده بخز ان كه به حق باشد
5)) عاق والدين
6)) خوردن مال يتيم
7)) نسبت ناروا به زن شوهردار دادن
8)) فرار از جنگ
9)) قطع رحم
10)) سحر
11)) زنا
12)) لواط
13)) دزدي
14)) قسم دروغ
15)) كتمان شهادت
16)) شهادت باطل
17)) شكستن عهد
18)) شرب خمر [شرب خمر به استغمال مشروبات الكلي يا سكر اور را گويند ]
19)( خوردن ربا
20)) خوردن مال باطل 21)) قمار
22)) خوردن ميته و خون و گوشت خوك و گوشت هر چيزي كه براي غير خدا كشته شده است بدون انكه ضرورتي باشد
|
|
111400 |
نام:
زينب
شهر:
اصفهان
تاریخ:
5/25/2013 2:07:02 PM
کاربر مهمان
|
ياستار العيوب و يا غفار الذنوب خدايا همه ما را راه راست هدايت كن
سلام به بدبخت روزگار چرا؟ چرا؟ چرا؟ اينكار كردي بنظرت اگه اون واقعا تو رو ميخواست از راه گناه وارد ميشد؟ نه اگه اون واقعا دوست داشت و تصميمش ازدواج بود هيچ وقت اين در خواست ازت نميكرد چرا قبول كردي چرا خودت در اختيارش گذاشتي ميدوني ما زنا در برابر خودمون مسئول هستيم در برابر خيلي چيزا اگه همه اينا بخوام برات بگم كلي ميشه از جمله عفاف حجاب حياء در برابر نامحرم يه محدوديت داريم كه بايد رعايت بشه درست مثل اب خوردن و غذا خوردن و نفس كشيدن تا حالا امتحان كردي اگه غذا و اب نميخوري غير ممكنه پس حياء كردن هم مث اينا حالا خودكشي از سرت بيرون كن و اين قتل نفس حساب ميشه و گناهان كبيره شما كه باز نميخواي گناه كني بخدا نزديك شو ازش بخواه توبت قبول كنه و قول بده ديگه مرتكب هميچين كاري نشي قران بخون نماز بخون از حضرت زهرا(ع) بخواه كمك كنه
|
|
111399 |
نام:
هادی
شهر:
کانال کمیل
تاریخ:
5/25/2013 1:11:16 PM
کاربر مهمان
|
نیمه شب طلبه جوانی به نام محمد باقردر اتاق خود در حوزه علمیه مشغول مطالعه بود به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باش.
دختر گفت : شام چه داری ؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر در گوشه ای از اتاق نشست و محمد به مطالعه خود ادامه داد. از آن طرف چون این دختر شاهزاده بود و بخاطر اختلاف با زنان دیگر از حرمسرا خارج شده بود لذا شاه دستور داده بود تا افرادش شهر را بگردند ولی هر چه گشتند پیدایش نکردند .
صبح که دختر از اتاق خارج شد ماموران شاهزاده خانم را همراه محمد باقر به نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی و .... محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه ؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و ... لذا علت را پرسید طلبه گفت : هنگامی که آن دختر وارد حجله من شد با خودنمایی وافسونگریهای پی در پی خود می کوشید تا توجه مرا به سوی خویش معطوف سازد. نفس اماره نیز مرا مدام وسوسه می نمود اما هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان خود را بر روی شعله سوزان شمع می گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمان و شخصیتم را بسوزاند.
شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدار اشاره نمود ... نفس اماره یکی از عواملی است که انسان را به ارتکاب گناه وسوسه می کند .
قران کریم می فرماید : نفس اماره به سوی بدیها امر می کند مگر در مواردی که پروردگار رحم کند ( سوره یوسف آیه 53) انسانهایی که در چنین مواردی به خدا پناه می برند خداوند متعال آنها را از گزند نفس اماره حفظ می کند و به جایگاه ارزشمندی می رساند .
|
|
111398 |
نام:
شهر:
تاریخ:
5/25/2013 1:04:53 PM
کاربر مهمان
|
الو! هندِ جگرخوار...
نوشته شده توسط شهاب مرادي
وقتی صحبت از ازدواج و سختی ها و آسانی های آن می شود تقریبا یک مسئله در اظهارات اقشار مختلف مردم مشترک است همگی از افزایش چشم گیر و روز افزونِ تجملات و سنگینی مخارج عروسی و بَرج های این سبک زندگی جدید اظهار نارضایتی و نگرانی می کنند اما شگفت آور این است که این اظهارات هیچ تاثیری در تصحیح این بخش نوظهور در سبک زندگی امروزه ایرانیان ندارد و این فرهنگ اسراف و تجمل گرایی روز به روز، رو به گسترش است و دامنه ی تاثیرش از پایتخت تا دورترین دهِ کوچک، همه را در برگرفته است.
اغلب مردم برای تن دادن به این رسم های جاهلانه، خودشان را مجبور می بینند تا جایی که حتی برای انجام این نوع خرج و برج های غیر ضروری، پس انداز ۳۰-۲۰ ساله خود را برای عروسی یک فرزند خرج می کنند و حتی از دیگران قرض می گیرند و یا حتی صدقه! و این یک فاجعه اخلاقی است و یک خطای واضح، آن هم برای ازدواج هایی که متاسفانه طبق آمار، احتمال شکست آن و منجر شدنش به طلاق، حدود ۲۰درصد است! و در صورت تداوم، احتمال دلخوشی و صلح و صفا در آن ناچیز!
به جای فهرست کردن رسوم نادرست و رفتارهای خطای دوخانواده ی دختر و پسر در یک عروسی -از خواستگاری تا پاتختی- و نقد تک تک موارد، یک پیشنهاد ساده عرض می کنم؛ پیشنهادی که نه خرجی لازم دارد و نه بودجه ای، پیشنهادی که منافع مادی هیچ کسی را هم به خطر نمی اندازد، اما در صورت پذیرش شما و ترویج آن، ریشه ی آداب رسوم جاهلانه ای را می خشکاند که دل بسیاری از دخترکان نازنین کشورم را شکسته و مادران و پدران بسیاری را خحالت زده کرده. ان شاءالله این پیشنهاد بازار تفاخرهای احمقانه را کساد می کند؛ خیلی ساده و عملیاتی است:
از شرکت در مراسم بازدید و رویت جهیزیه خودداری کنید و از اساس این نوع دعوت ها را توهین به شخصیت خودتان تلقی کنید.
اصلا برایتان فرق نکند جهیزیه مربوط به چه عروس خانمی است؛ هر عروس خانمی! حتی از نزدیک ترین اقوام و عزیزترین دوستان تان.
دقت بفرمایید دوست و فامیل و آشنای شما و همان در و همسایه ی معروف، فقط برای چهار نفر مثل من و شما خودش و خانواده اش به سختی اقتصادی انداخته است تا پس از رویت تمام جزییات جهیزیه مورد تشویق شما و سایرین قرار بگیرد. همین! و اگر خواستگارهای متعددی بی دلیل رد می شوند به دلیل خجالت از همین بازدید کنندگان دو فامیل از جهیزیه محقر -بخوانید شرافتمندانه- است.
بگذارید این نوع مجالس را همان انسان هایی شرکت کنند که شبیه برخی زنان حقیر مکه ی قبل از بعثت هستند و مهم ترین صفت جاهلیت عربی یعنی تفاخر را در خود به وفور دارند همان هایی که وقیحانه ضعف های اقتصادی دیگران را به روی آنها می آورند و مدت ها در مورد نقائص مالی و معیشتی فقرای فامیل و آشنایان شان صحبت می کنند و در مقابلِ متمکنین و ثروتمندانِ مسرف و مترَف، غرق در حسرتی جانسوز و حسدی بی انتها لب به تملق باز می کنند. این نوع مجالس احمقانه را به آنها بسپارید. و شما که خردمند و فرهیخته هستید در چنین برنامه هایی که اساسش چیزی جز تفاخر و چشم و هم چشمی نیست، شرکت نکنید. تا مبادا این بازار عکاظ و این بورسِ تجمل و اسراف، مکارم اخلاق شما را خراب کند.
...وای تصورش هم تحقیرآمیز است. مانند مراسم دیدن سیسمونی! یعنی سان دیدن از پوشک بچه! چقدر سخیف است چنین رسم هایی.
|
|
111397 |
نام:
یا عباس
شهر:
تاریخ:
5/25/2013 12:27:39 PM
کاربر مهمان
|
سلام بر همه ..یا عباس
وقتی بچه بودم انگشت کوچیک پدر به اندازه تمام دست من بود ومن محکم اونو میگرفتم .به خیالم میگفتم چقدر دست پدرم بزرگه؟ مداد را با زور از دست چپم میگرفت ومیگفت با راست بنویس..فکر میکرد هر کی چپ دسته پرونده اعمالش رو روز قیامت به دست چپش میدن وغصه میخورد که این بچه چرا چپ دسته؟ اما من نمیتونستم با دست راستم کارکنم ..شاید قیامت پرونده اعمال من را به دست راستم بدهند.. اما من قاطی میکنم با چپ میگیرم .....پدرم بعد نماز دستاشو میگیره به سینه وبلند میگه .السلام علیک با اباعبدالله وبعد به سمتای دیگه یک سلام دیگه وهر وقت من گوشه اتاق نشسته باشم وروش به من باشه به شوخی میگم وسلام علیک یا شیخ ومیخندم..ولی اون خیلی جدی وبی تفاوت ادامه میده.. میگم از این جا سلام رو با بی حوصله گی میگیرن. خود برو زیارت... اما هر بار به من نگاه میکنه وهیچی نمیگه وبعد میگه حسین سلام را از همه جا میگیره....یا حسین دیگه اقا برات کربلا نمیخوام جواب سلام ما را از دور بگیر... السلام علیک یا ابا عبدالله ..حسین دوای درد من است ...حسین شفای قلب من است... یا حسین
|
|
111396 |
نام:
هادی
شهر:
کانال کمیل
تاریخ:
5/25/2013 12:00:23 PM
کاربر مهمان
|
دفترچه یادداشت شهید 16 ساله ای که گناهای هر روزش رو می نوشته ...
گناهان یک هفته ی او به قرار زیر است: شنبه: بدون وضو خوابیدم!
یکشنبه: خنده بلند در جمع!
دوشنبه: وقتی در بازی گل زدم، احساس غرور کردم!
سه شنبه: نماز شب را سریع خواندم!
چهارشنبه: فرمانده در سلام ازمن پیشی گرفت!
پنج شنبه: ذکر روز رافراموش کردم!
جمعه: تکمیل نکردن 1000 صلوات و بسنده کردن به 700صلوات ... !!
|
|
111395 |
نام:
هادی
شهر:
کانال کمیل
تاریخ:
5/25/2013 11:26:34 AM
کاربر مهمان
|
آهنگری بود که پس از گذران جوانی پر شر و شور،تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند. سالها با علاقه کار کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگیش چیزی درست به نظر نمی آمد، حتی مشکلاتش مدام بیشتر می شد!
روزی دوستی به دیدنش آمده بود پس از اطلاع از وضعیت دشوارش به او گفت:
“واقعا عجیب است! درست بعد از اینکه تصمیم گرفتی مرد خدا ترسی بشوی، زندگیت بدتر شده. نمی خواهم ایمانت را تضعیف کنم اما با وجود تمام تلاشهایت در مسیر روحانی، هیچ چیز بهتر نشده!”
آهنگر بلافاصله پاسخ نداد. او هم بارها همین فکر را کرده بودو نمی فهمید چه بر سر زندگیش آمده است!
اما نمی خواست سؤال دوستش را بدون پاسخ بگذارد، کمی فکر کرد و ناگهان پاسخی را که می خواست یافت.
این پاسخ آهنگر بود:
در این کارگاه، فولاد خام برایم می آورند که باید از آن شمشیر بسازم. میدانی چه طور این کار را میکنم؟ اول فولاد را به اندازه جهنم حرارت میدهم تا سرخ شود. بعد با بی رحمی، سنگین ترین پتک را بر میدارم و پشت سر هم به آن ضربه میزنم تا اینکه فولاد شکلی را بگیرد که میخواهم. بعد آن را در ظرف آب سرد فرو میکنم، بطوریکه تمام این کارگاه را بخار فرا می گیرد. فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله میکند و رنج می برد. یک بار کافی نیست، باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست بیابم…
آهنگر لحظه ای سکوت کرد. سپس ادامه داد:
گاهی فولاد نمی تواند تاب این عملیات را بیاورد. حرارت، ضربات پتک و آب سرد باعث ترک خوردنش میشود. میدانم که از این فولاد هرگز شمشیر مناسبی در نخواهد آمد لذا آن را کنار می گذارم.
آهنگر باز مکث کرد و بعد ادامه داد:
می دانم که خدا دارد مرا در آتش رنج فرو می برد. ضربات پتکی را که بر زندگی من وارد کرده پذیرفته ام و گاهی به شدت احساس سرما میکنم، انگار فولادی باشم که از آب دیده شدن رنج می برد. اما تنها چیزی که می خواهم این است:
“خدای من، از کارت دست نکش، تا شکلی که تو میخواهی، به خود بگیرم… با هر روشی که می پسندی، ادامه بده،هر مدت که لازم است، ادامه بده…اما هرگز مرا به میان فولادهای بی فایده پرتاب نکن!”
|
|
111394 |
نام:
غریب
شهر:
تنهایی
تاریخ:
5/25/2013 11:23:12 AM
کاربر مهمان
|
سلام به همه دوستان عیدتون مبارک
ممنونم از دوستانی که راهنماییم کردن رفتم ثبت نام کردم برای دریافت اهداعضو
|
|
111393 |
نام:
صبر
شهر:
هفت شهر عشق
تاریخ:
5/25/2013 11:02:33 AM
کاربر مهمان
|
ای یار من ای یار من ای یار بیزنهار من
ای دلبر و دلدار من ای محرم و غمخوار من
ای در زمین ما را قمر ای نیم شب ما را سحر
ای در خطر ما را سپر ای ابر شکربار من
خوش می روی در جان من خوش می کنی درمان من
ای دین و ای ایمان من ای بحر گوهردار من
ای شب روان را مشعله ای بیدلان را سلسله
ای قبله هر قافله ای قافله سالار من
هم رهزنی هم ره بری هم ماهی و هم مشتری
هم این سری هم آن سری هم گنج و استظهار من
چون یوسف پیغامبری آیی که خواهم مشتری
تا آتشی اندرزنی در مصر و در بازار من
هم موسیی بر طور من عیسی هر رنجور من
هم نور نور نور من هم احمد مختار من
هم مونس زندان من هم دولت خندان من
والله که صد چندان من بگذشته از بسیار من
گویی مرا برجه بگو گویم چه گویم پیش تو
گویی بیا حجت مجو ای بنده طرار من
گویم که گنجی شایگان گوید بلی نی رایگان
جان خواهم وانگه چه جان گویم سبک کن بار من
گر گنج خواهی سر بنه ور عشق خواهی جان بده
در صف درآ واپس مجه ای حیدر کرار من
حضرت مولاتا غزلیات شمس تبریزی ///اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
|
|