هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
10952
نام: می بی رنگی
شهر: سوئد
تاریخ: 8/25/2005 5:39:55 PM
کاربر مهمان
  تو خورشيد بودي و بعد از غروبت
براي تو تا صبحدم گريه كردم
ولي صبح، وقتي كه از در درآمد
به همراه او باز هم گريه كردم

تو مهتاب بودي و شب از نگاهت
چراغان شبي بود، با نقره كاري
به ياد تو تا صبح هر شب، ستاره
به پا مي‌كند مجلس سوگواري

دو چشم من و ماه و چشم ستاره
چنان چشمه، ديشب به ياد تو تر بود
سحر ديدم از روزن زخم فردا
كه داغ دل او، زما بيشتر بود

شاعر:علي‌اصغر نصرتي
10951
نام: رضا
شهر: سوئد
تاریخ: 8/25/2005 5:32:03 PM
کاربر مهمان
  عنوان اثر:قنوت عارفانه

تو را در ارتفاع عشق ديدم
دو دستت در قنوتي عارفانه
لبانت گرم گلبانگ مناجات
به وصل يار مي‌رفتي شبانه

تو را ديدم، به نرمي چون كبوتر
به بام عشق و خون پر مي‌كشيدي
سوار باره معراج بودي
شراب نور را سر مي‌كشيدي

تو را ديدم، تو را در هياتي سرخ
درون هودجي از نور بودي
ملائك همركابان تو بودند
ولي افسوس، از من دور بودي

تو را ديدم، تو را اي گرد عاشق
كه با شمع سحر، همراز بودي
نگاهت راوي فتح و ظفر بود
به اوج عشق در پرواز بودي

تو را ديدم، تو را اي مهربان يار
كه روزي خوار خوان عشق بودي
به دوشت رايت سرخ «شهادت»
سرود عاشقي را مي‌سرودي

تو را ديدم، تو را اي «ناصر» اي دوست
سوار مركب خورشيد بودي
دلت روشن ز انوار يقيت بود
بشير دولت جاويد بودي

تو را ديدم، كه خوش هجرت گزيدي
ولي من مانده‌ام با داغ «رفتن»
شهادت، اي شهادت، چهره بگشاي
رهايم كن ازين بيغوله تن

شاعر:رضا اسماعيلي



10950
نام: مریم
شهر: تهران
تاریخ: 8/25/2005 5:00:00 PM
کاربر مهمان
  tars az ayande_badbakhti_omed nadashtan be ayande
10949
نام: مریم
شهر: تهران
تاریخ: 8/25/2005 4:59:55 PM
کاربر مهمان
  tars az ayande_badbakhti_omed nadashtan be ayande
10948
نام: من
شهر: طظزرذدئو
تاریخ: 8/25/2005 2:52:24 PM
کاربر مهمان
  حالا كه هيچ كس آدم نيست من ميروم خداحافظ خدا حافظ
10947
نام: مهستي
شهر: لس آنجلس
تاریخ: 8/25/2005 2:24:43 PM
کاربر مهمان
  سلام اكرم جان شعرت را خواندم احسنت به اين همه استعداد من از تو دعوت ميكنم به ديدن من بياي من سالها پيش خواب تو را ديده بودم
10946
نام: فلاني
شهر: هرت آباد
تاریخ: 8/25/2005 2:19:42 PM
کاربر مهمان
  عخهقصخفالصتئدندرت خهقصخش ق عهغشحثش تخح ع عخثشحه قخ ثخه خ هلتشادتذشتاتلنثشتلخهع ثعفتهتعخهخبعي
هر كس اين را بخواند با هوش ترين شخص دنيا شناخته ميشود
10945
نام: محسن
شهر: کرج
تاریخ: 8/25/2005 1:38:43 PM
کاربر مهمان
  دوست دارم الهام جان
10944
نام: اكرم
شهر: همدان
تاریخ: 8/25/2005 1:12:46 PM
کاربر مهمان
  عجب آدمهاي بي ذوقي يعني اينجا كسي پيدا نمي شود راجع به شعر من نظر بدهد اما من باز شعرم را مينو يسم به اميد آن روز كه كسي از شعرم انتقاد كند چون من اين شعرم را خيلي دوست دارم
باز يكي با غصه هاش داره آواز مي خونه
وقتي غم تو دل باشه ديگه مردن آسونه
قامتش خم شده از كوله سياه غم
چي مي خواد تو روزگار جز خداكي ميدونه
كيه اين مرد غريب مثل من پريشونه
مي دونه همين شب و توي دنيا زندونه
10943
نام: ع.
شهر: یزد
تاریخ: 8/25/2005 12:44:12 PM
کاربر مهمان
  شاید فردا روز وصل باشد
درغیراینصورت امان از عصر فردا


جمعه
<<ابتدا <قبلی 1101 1100 1099 1098 1097 1096 1095 1094 1093 1092 1091 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=1096&mode=print