هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
108672
نام: فاطمه.س
شهر: اصفهان
تاریخ: 4/17/2013 10:24:07 AM
کاربر مهمان
  خدایا به اندازه ی یک چشم برهم زدن من رابه خودم واگذار نکن.خدایا محبت دنیا را از دل من بیرون کن.
خدایا بندگی ات را به من بفهمان واز گناه ومعصیت دورم کن.خدایالذت مناجات را به من عنایت کن.
108671
نام: عاشق شهدا
شهر: شهدا
تاریخ: 4/17/2013 10:18:53 AM
کاربر مهمان
  یا رب

در پی دانه مرو همچو کبوتر ، که تو را

عاقبت بهر یکی دانه ، به دام اندازند

صید کن شیر صفت ، نیم بخور ، نیم ببخش

تا به هرجا که روی ، بر تو سلام اندازند . . .




سلام به همه دوستان امیدوارم که همگی حالتون خوب باشه

108670
نام: آرزو
شهر: تهران
تاریخ: 4/17/2013 9:55:47 AM
کاربر مهمان
  سلام ای مرد خدا
وقتی دیگه جنگ تموم شده بود من به دنیا اومدم یعنی سال ۶۸ پس اونطور که باید شماونسل شما رو نمیشناسم اما یه چیزیو خوب میدونم این که مردونه وبا نیت خالص از هرچی که در توانتون بود مایه گذاشتین که امروز همین نیت خالصه دیگه تو هیچ کس پیدا نمیشه .
اما من امروز اومدم فقط یه چیزی بگم :اومدم بگم که تو رو به همون کسی که خالصانه در راهش قدم گذاشتین کمکم کنین چون دارم گم میشم تو این زمونه تو خودم دیگه واقعا خسته شدمو به انتها رسیدم.
یا حق
108669
نام: مسافر کوچولو ( آرمان)
شهر: مشهد الرضا
تاریخ: 4/17/2013 9:48:29 AM
کاربر مهمان
  بسمه تعالی
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند . .
پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: "باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت آسیب دیدگی یا شکستگی نداشته باشه "
پیرمرد غمگین شد، گفت خیلی عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست .
پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند :
او گفت : همسرم در خانه سالمندان است. هر روز صبح من به آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم. امروز به حد كافی دیر شده نمی خواهم تاخیر من بیشتر شود !
یكی از پرستاران به او گفت : خودمان به او خبر می دهیم تا منتظرت نماند .
پیرمرد با اندوه ! گفت : خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد ! او حتی مرا هم نمی شناسد !
پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟
پیرمرد با صدایی گرفته ، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی
108668
نام: زهرا ثریایی
شهر: همدان- لالجین
تاریخ: 4/17/2013 9:44:14 AM
کاربر مهمان
  هیچی از خدا نمی خوام فقط شهادت به شهدا برسم - شهدا این رسم عاشقی نیست مارو عاشق کنند
108667
نام: درمانده
شهر: شهر خدا
تاریخ: 4/17/2013 9:40:24 AM
کاربر مهمان
  s.R از شهر؟
خوش اومدي عزيزم
108666
نام: اشتی با خدا
شهر: فانی
تاریخ: 4/17/2013 9:30:28 AM
کاربر مهمان
  سلام به همگی.خوب هستید؟هر چی گشتم پیامی ندیدم که واسه من باشه.اما خب امیدوارم هنوز که منو توی جمعتون بپذیرید.التماس دعا
108665
نام: زينب
شهر: اصفهان
تاریخ: 4/17/2013 9:27:56 AM
کاربر مهمان
  سلام به همه حرف دلي ها
خانم صبر از هفت شهر عشق به تك تكتون سلام رسوندن و دلتنگه همتون هست و گفتن هواي همديگه داشته باشيد كسي هس از شماها بچه ها يا مدير سايت ايميل از فداي اقا از ساري داره ميخواد حالشون بپرسه نگرانشونه اگه داريد بفرستيد
108664
نام: جبار سینگ
شهر: کرمانشاه
تاریخ: 4/17/2013 9:27:38 AM
کاربر مهمان
  اصلا خوشم نیامد
108663
نام: راستین
شهر: حرف دل
تاریخ: 4/17/2013 9:07:17 AM
کاربر مهمان
  سلام به دوستان عزیز;جناب ‏S.R‏ از شهر؟ و آقا امین از تبریز خیلی خوش اومدین.اینجا ما نباید کسی رو قبول بکنیم سید مرتضی باید قبول کنن که قبول هم کردن آخه صاحبخونه ایشون هستن و ما مهمونشون هستیم اما به هرحال خوش اومدید...
<<ابتدا <قبلی 10873 10872 10871 10870 10869 10868 10867 10866 10865 10864 10863 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=10868&mode=print