هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
107792
نام: محمدجواد
شهر: ملکشاهی
تاریخ: 4/5/2013 4:31:48 PM
کاربر مهمان
  درد عشقی کشیده ام که مپرس/ سوز حجری کشیده ام که مپرس/ گشته ام آخر کار و دلبری برگزیده ام که مپرس / سوی من لب چه می گزی که مگوی/ لب لعلی گزیده ام که مپرس
107791
نام: سیده
شهر: همه جای ایران سرای من است
تاریخ: 4/5/2013 3:59:34 PM
کاربر مهمان
  سلام اقای سیف الدوله میشه ازتون خواهش کنم یه استخاره واسم بگیرید
اجرتون با حضرت زهرا(س)
107790
نام: جزیره ی مجنون
شهر: نا کجا آباد
تاریخ: 4/5/2013 3:52:31 PM
کاربر مهمان
  بسم رب الشهداء والصدیقین


الهی اگر جز سوختگان را به ضیافت عنداللهی نمی خوانی
، ما را بسوز آنچنان که هیچ کس را آنگونه نسوخته باشی .....



علی یارتون

107789
نام: گنـــــاهکار
شهر: آبــــــادان
تاریخ: 4/5/2013 3:17:20 PM
کاربر مهمان
  وقتی کسی رو دوست داری ...

وقتی میگی فداش میشی ...

وقتی که میبینی داره عذاب میکشه ...

بهتره اونو از خودت دور کنی ...

تا حالا میخواستم اونو هر جوری شده برای خودم نگهدارم ...

اما اون بالاتر و پاک تر و مهربونتر از اونی که من آلوده به گناه بخوام اونو برای خودم نگهدارم ...

بهتره راه رو براش باز کنم تا پر بزنه وبره ...

برو مهربونم برووووووو سفر بسلامت ....

برو به آسمونا دور باش از من آلوده به گناه ...

برو اوج بگیر تا آسمونا ...

تا گرد و غبار آلوده به گناه من زمینی نرسه با بال های قشنگت ....

بروووووووووووووووو خدا بهمراهت ...

شمارو به خدا اینبار برای قدرت هر بیشتر پروازش و دور شدنش از من دعا کنید
107788
نام: شيدا
شهر: مشهد
تاریخ: 4/5/2013 2:54:26 PM
کاربر مهمان
  عقاب
ازشهرتيزاب
سلام وعرض ادب
تيزاب كجاست؟

مجنون ازكويرانديشه اگه مايليدبراي شما5 دسته صلوات ثبت كنم ويه جزقرآن
درخوندنش كوتاهي نشه درضمن همه حرف دلي هارودعاكنيد
107787
نام: دل آشوب
شهر: تبریز
تاریخ: 4/5/2013 2:46:12 PM
کاربر مهمان
  تا علی ماهش به سوی قبر برد
ماه، رخ از شرم، پشت ابر برد
آرزوها را علی در خاک کرد
خاک هم گویی گریبان چاک کرد
زد صدا، ای خاک، جانانم بگیر
تن نمانده هیچ از او، جانم بگیر
ناگهان بر یاری دست خدا
دستی آمد، همچو دست مصطفی
گوهرش را از صدف، دریا گرفت
احمد از داماد خود، زهرا گرفت
از من این آزرده جانت را بگیر
بازگرداندم، امانت را بگیر



التماس دعا
107786
نام: دل آشوب
شهر: تبریز
تاریخ: 4/5/2013 2:39:38 PM
کاربر مهمان
  [ کم و بیش ]
از مادر
هر چـه بگوییم کم است،
اما از در...!


[ پیشگیری ]
مـن رفتنی ام
این تو و این زهرا،
فقط
«علی جان،
این میخ ِ در...


[ درمان ]
خاک می تکانم
از چادر مادر
لا اقل
زنده بماند پدر!


[ کبود ]
از قدیم گفته اند:
« ماه
همیشه پشت ابر
نخواهد ماند»
بی چاره شوهرت!


[ وصیت ]
مـن نیستم
آن وقت کـه می روی سفر
مواظب ِ خودت باش
پسر ِ کوچکم،
خواهرت را هم ببر...


[ بغض ]
آمد نشست پشت ِ خیمه
رو بـه خواهر گفت:
یاد آن روزی کـه ما
در خانه مادر داشتیم!


[ ارمغان ]
درست است کـه خنده
بر هر درد بی درمان دواست
اما اینجا
وقتی تابوت می بینند
می گریند!


[ محراب ِ کوچه ]
علی
در «کوچه» ضربت خورد،
نه در «کوفه»!


[ شش گوشه ]
از یک طرف سیلی
از یک طرف دیوار
از یک طرف در
از یک طرف مسمار
از یک طرف پهلو
از هر طرف آتش!


[ قحطی ]
این همه واژه،
چرا در
با مادر
هم قافیه شود!؟


[ بیننده و شنونده ]
حسیـن شنید
زینب شنید
بابا هم شنید،
اما
«شنیدن،
کی بُود مانند ِ دیدن»؟!


[ یادگاری ]
این پیراهـن هم
برای ِ تو
ببخش اگر کهنه است!


[ خانواده شهید ]
خودش
شوهرش
و 3 پسرش
و نوه هایش!


[ تسلّی ]
بعد از مادر
چـه کسی جرأت دارد
بـه زینب بگوید:
غم ِ آخرت باشد؟!

« سیّد محمّد رضي زاده »
بهار ۱۳۹۰
107785
نام:
شهر:
تاریخ: 4/5/2013 2:10:33 PM
کاربر مهمان
  رقيه
ازشهربدبختي
سلام عزيزم من شمارو يادم نيس
اماخاستم بگم آياواقعا خاستي كه باخداباشي وخداباشمانبودآياهمين آه وگريه شبانه تون براي خدابوده يابراي جدايي /مااظهارميكنيم كه باخداييم فقط يه اظهاره_ من روزايي بوده كه ازخداخاستم باهام باشه خاستم تا فراموشش كنم اما فقط خاستم عمل واقعيم ضعيف بودميخاستم تنهايي هاموباخداباشم اما عملم غيراين بود فكرم رفتارام چيزديگري بود
دوستي باپسرفقط بازي گرفتن احساساته حتي اونايي كه حرف عشق ميزنن بخداعشق نيس عشق زميني فقط هوسه من فقط عشق به خداروقبول دارم
107784
نام: رقیه
شهر: بدبختی
تاریخ: 4/5/2013 1:38:53 PM
کاربر مهمان
  سلام
نمیدونم منو یادتون میاد یا نه اونایی که قدیمی هستن .آره رقیه رقیه ای که تازه از یارش جدا شده بود از غم وحشتناک تنهایی که داشت اینجا پیام میذاشت خیلیا سرزنشم میکردن به خاطر اعتقادایی که در مورد عشق و دوست داشتن داشتم،وقتی از شدت تنهایی خواستم با پسر دیگه ای دوست بشم اما بازم همینجا نصیحتم کردن منم رضایت دادم به تنهایی گفتم باشه خداااااااا هست پس من تنها نیستم هر روز اشک میریزم هرروز ازش میخوام اما کو خدایی که به دادم برسه کجاست خدایی که تووو اوووج تنهاییو بیکسیم بدادم برسه مگه همین شما بچهای حرف دلی نبودید که میگفتید از خدا کمک بخوااه ...من دیگه نمیتونم بخدا سخته بعداز 2 سال تنهایی هرشب اشک و آه دیگه بسسسسسسسسه
خدایا همین بس که تو را در دلم دیدم ... ولی تو مرا در زمینت ندیدی...
107783
نام: شیدا
شهر: مشهد
تاریخ: 4/5/2013 1:30:51 PM
کاربر مهمان
  مجنون ازکویراندیشه
سلام عزیزم
من خنگم متوجه نشدم شما میخای تویه ثبت کمکم کنی یا برای شما قرآن یا صلوات ثبت کنم؟؟؟؟؟
خیلی خلاصه ومفید کامنت میذاری امامن خنگم

شهید امیرکبیر
سلام خداقوت حرف دلی ها هم بیاد شماهستن

سامان
سلام
سال نوشما هم مبارک

سمیرای عزیزم
خوش اومدی عزیزکم
<<ابتدا <قبلی 10785 10784 10783 10782 10781 10780 10779 10778 10777 10776 10775 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=10780&mode=print