هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
105132
نام: نرگس
شهر: قزوین
تاریخ: 2/16/2013 5:27:28 PM
کاربر مهمان
  بسم الله
آقا شهاب سلام وعرض ادب لطفابرای من یک جزء ثبت بفرمائید ممنون و التماس دعا
105131
نام: جان و جوانیم فدای رهبرم
شهر: شهرخدا
تاریخ: 2/16/2013 5:20:34 PM
کاربر مهمان
  دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود؛ فریب می‌فروخت. مردم دورش جمع شده‌ بودند،‌ هیاهو می‌کردند و هول می‌زدند و بیشتر می‌خواستند. توی بساطش همه چیز بود: غرور، حرص،‌دروغ و خیانت،‌ جاه‌طلبی و ... هر کس چیزی می‌خرید و در ازایش چیزی می‌داد. بعضی‌ها تکه‌ای از قلبشان را می‌دادند و بعضی‌ پاره‌ای از روحشان را. بعضی‌ها ایمانشان را می‌دادند و بعضی آزادگیشان را. شیطان می‌خندید و دهانش بوی گند جهنم می‌داد. حالم را به هم می‌زد. دلم می‌خواست همه نفرتم را توی صورتش تف کنم.
انگار ذهنم را خواند. موذیانه خندید و گفت: من کاری با کسی ندارم،‌فقط گوشه‌ای بساطم را پهن کرده‌ام و آرام نجوا می‌کنم. نه قیل و قال می‌کنم و نه کسی را مجبور می‌کنم چیزی از من بخرد. می‌بینی! آدم‌ها خودشان دور من جمع شده‌اند. جوابش را ندادم. آن وقت سرش را نزدیک‌تر آورد و گفت‌: البته تو با اینها فرق می‌کنی.تو زیرکی و مومن. زیرکی و ایمان، آدم را نجات می‌دهد. اینها ساده‌اند و گرسنه. به جای هر چیزی فریب می‌خورند. از شیطان بدم می‌آمد. حرف‌هایش اما شیرین بود. گذاشتم که حرف بزند و او هی گفت و گفت و گفت. ساعت‌ها کنار بساطش نشستم تا این که چشمم به جعبه‌ای عبادت افتاد که لا به لای چیز‌های دیگر بود. دور از چشم شیطان آن را برداشتم و توی جیبم گذاشتم.
با خودم گفتم: بگذار یک بار هم شده کسی، چیزی از شیطان بدزدد. بگذار یک بار هم او فریب بخورد. به خانه آمدم و در کوچک جعبه عبادت را باز کردم. توی آن اما جز غرور چیزی نبود. جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توی اتاق ریخت. فریب خورده بودم، فریب. دستم را روی قلبم گذاشتم،‌نبود! فهمیدم که آن را کنار بساط شیطان جا گذاشته‌ام. تمام راه را دویدم. تمام راه لعنتش کردم. تمام راه خدا خدا کردم. می‌خواستم یقه نامردش را بگیرم. عبادت دروغی‌اش را توی سرش بکوبم و قلبم را پس بگیرم. به میدان رسیدم، شیطان اما نبود. آن وقت نشستم و های های گریه کردم. اشک‌هایم که تمام شد،‌بلند شدم. بلند شدم تا بی‌دلی‌ام را با خود ببرم که صدایی شنیدم، صدای قلبم را. و همان‌جا بی‌اختیار به سجده افتادم و زمین را بوسیدم. به شکرانه قلبی که پیدا شده بود
105130
نام: جان و جوانیم فدای رهبرم
شهر: شهرخدا
تاریخ: 2/16/2013 5:17:56 PM
کاربر مهمان
  سلام
لنعت خدا بر دل سیاه شیطان

شنیدم آدمی را که می گفت لعنت خدا بر شیطان.
اندکی تامل کردم و دلیلش را نیافتم.
دیدم حقیری دست به گریبان حقیری دیگر شد.
باز شنیدم لعنت خدا بر شیطان.
اندکی تامل کردم و دلیلش را نیافتم.
دیدم فردی را که می خواست به دوستش نارو بزند اما گفت ...
لعنت خدا بر شیطان.
اندکی تامل کردم و دلیلش را نیافتم.
دیدم دو دوست را که چگونه همدیگر را نابود می کردند اما فردی گفت...
لعنت خدا بر شیطان.
اندکی تامل کردم و دلیلش را نیافتم.
هر کجا قدم می نهادم می شنیدم...
لعنت خدا بر شیطان.
اندکی تامل می کردم و دلیلش را نمی یافتم.
با خود فکر کردم که شیطان کجاست؟
چه کرده است؟
چرا همه و همه کس می گویند لعنت بر او؟
پس باید بسیار پلید و حقیر باشد.
پس چرا گذرم به هر کجا که می افتاد شیطان را نمی دیدم؟
آیا شیطان آن آدمیان ناچیز بودند؟
اگر شیطان آنگونه باشد پس همه ما آدمیان نیز شیطانیم.
همه یک شکل و از یک نوعیم.
اما نه. می دانم که ما آدمی هستیم و شیطان نیستیم.
پس شیطان کیست؟
آدمی به من گفت: فرزندم, شیطان موجودیست که سبب این همه ناهنجاریست.او بسیار پلید است.همه را گمراه می کند.
اندکی تامل کردم و سپس بدو گفتم:
پس لعنت بر تو.
با تعجب خواستار دلیلش شد.
- چون تو به وظایفی که داری و خدا بر تو نهاده عمل می کنی.
-چرا نمی گویی لعنت بر ازراییل؟
او که جانی را می گیرد و همگان را در حسرت عزیزی می گزارد که دوستش دارند!!!
اگر شیطان گمراهی می کند, وظیفه اش این است.
وظیفه ای که خداوند بر عهده او گذاشته.
اگر من دوست داشته باشم که حقی را ناحق کنم , ضعیفی را بکشم , یعنی شیطان کرده است؟
اعمال خود را بر گردن شیطان اندازم؟
پس همگان به بهشت ملکوت خواهیم رفت؟
چون شیطان همه آن کارها را کرده است و ما نکردیم؟
جهنم از آن کیست؟
اندکی فکر کرد و سپس با صدایی رسا گفت....
لعنت بر نفس پلید آدمی.
105129
نام: گل یاس
شهر: غریب
تاریخ: 2/16/2013 5:10:36 PM
کاربر مهمان
  سلام لطف کنید ۱۴ دسته صلوات برام بنویسیدتشکر
بجه ها برام خیلی دعا کنید خیلی محتاجم خواهش میکنم یادتو نره منم سر نمازم خیلی براتو دعا میکنم همیشه بجه های حرف دل تونظرم هستند
105128
نام: شهاب
شهر: اُمید به رحمت خدا
تاریخ: 2/16/2013 4:40:27 PM
کاربر مهمان
 


.:: یَارَبَّ العَالَمین ::.



لعنت بر شیطان ملعون.



اَللًّهُـ‗__‗ـمَّ صَـ‗__‗ـلِ عَـ‗__‗ـلَى مُحَمَّـ‗__‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗__‗ـَد و عَجِّـ‗__‗ـلّ فَّرَجَهُـ‗__‗ـم
105127
نام: کیوان رونما
شهر: منوجان
تاریخ: 2/16/2013 4:40:02 PM
کاربر مهمان
  یا رب این نو دولتان را بر خر خودشان نشان/کاین همه ناز از غلام ترک و استر می کنند
105126
نام: جان و جوانیم فدای رهبرم
شهر: شهرخدا
تاریخ: 2/16/2013 4:36:13 PM
کاربر مهمان
  سلام به همه دوستان حرف دلی
دوستان خوبم ممنون که منو مورد لطف خودتون قرار دادید و برام پیام گذاشتید
بله حق با شماست اینجا جای دعوا نیست
همونطور که جای فساد و تباهی نیست!!!!!!!!!!!!!!!!

من سلامی دوباره میگم به همه دوستان

ببخشید اگه باعث ناراحتی کسی شدم
105125
نام: کیوان رونما
شهر: منوجان
تاریخ: 2/16/2013 4:25:23 PM
کاربر مهمان
  ساجده از انتظار به این زودی رفتید بشکن این عهدی که با خویشتن بستی/بیا و خوشدل خوشدل نما ما را
....
جان و جوانیم رهبر مسله دلتنگی نیست مسئله اینه که جای شما کسی نمی تونه با این حجم اطلاعات بیاد حضور شما واجبه آقا شهاب هم که با شما نبود شاید بد برداشت کردید ‏
.....
مارال از فراموش شده ها سلام
105124
نام: کیوان رونما
شهر: منوجان
تاریخ: 2/16/2013 4:15:16 PM
کاربر مهمان
  سلام آقا شهاب آقا جعفر من هم با نظرات شما کاملا موافقم من از لحاظ خط فکری شاید با همه شما فرق داشته باشم از شعرای که میفرستم پیداست اما شاهد بودم این چند وقت بسیار به جعفر حمله شد تا چیزی میشه ما۰را مخالف قلمداد میکنن بسیاری از شعرای من ثبت نمیشن
أقا شهاب شما همچنان با توکل به خدا به کارتون ادامه بدید إقا جعفر همه شما و بچه های دیگه یه خانواده هستید بگذر و بیا
105123
نام: سمیرا
شهر: شیراز
تاریخ: 2/16/2013 4:07:44 PM
کاربر مهمان
  سلام اقاشهاب خدا قوت بزرگوار شما این مطلب و دیده بودید من ندیده بودم.وقتی دیدم هم خندم گرفت وهم شرمنده شدم که چرا بی دقتی کردم
دوستان وقتی ازمن اشتباهی سر میزنه اگه متوجه نبودم اطلاع بدید تا اصلاح بشه.یاحق
<<ابتدا <قبلی 10519 10518 10517 10516 10515 10514 10513 10512 10511 10510 10509 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=10514&mode=print