هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
104792
نام: جان و جوانیم فدای رهبرم
شهر: شهر خدا
تاریخ: 2/12/2013 11:47:49 AM
کاربر مهمان
  بنده ای به خدا گفت:

اگر سرنوشت مرا نوشته ای چرا دعا کنم؟

" خدا گفت شاید نوشته باشم هر چه دعا کند "
104791
نام: جان و جوانیم فدای رهبرم
شهر: شهر خدا
تاریخ: 2/12/2013 11:32:02 AM
کاربر مهمان
  تا با غم عشق تو مرا کار افتاد

بیچاره دلم در غم بسیار افتاد

بسیار فتاده بود، هم در غم عشق

اما نه چنین زار که این بار افتاد

هر روز دلم در غم تو زارتر است

و ز من، دل بی رحم تو بیزارتر است

بگذاشتی ام،غم تو نگذاشت مرا

حقا که غمت از تو وفادارتر است

مولوی
104790
نام: عطیه
شهر: کربلا
تاریخ: 2/12/2013 11:27:47 AM
کاربر مهمان
  مــــا و شمــــا
.
.
گلشیفته برای شما، ننه علی برای ما
امریکا برای شما روستای بشاگرد برای ما
... اصغر برای شما همان دهنمکی برای ما
اسکار برای شما جشنواره عمار هم برای ما
مدهای روز برای شما. چادر زهرا(س) هم برای ما
ادکلن دیویدف برای شما عطر حرم برای ما
تبریک وزارت امورخارجه آمریکا برای شما، فقط و فقط لبخند رهبری برای ما
http://sorooshdel.blogfa.com
دوستان به روزم

ازدوستان عزیز میخواهم اگر مطلب مفیدی دارند ارائه کنند تا با نام خودشون دروبلاگم به ثبت به رسونم
التماس دعا دارم
یاعلی
104789
نام: زم زم
شهر: منتظر قاِئم
تاریخ: 2/12/2013 11:14:01 AM
کاربر مهمان
  دامن عــــلقمه و باغ گل یاس یکیست
قمر هاشمیان بین همه ناس یکیست
سیر کردم عدد ابجد و دیدم به حساب
نام زیبای ابــاصالح و عبـــاس یکیست

****
در کلاس عاشقی عباس غوغا می کند
در دل هر عاشقی عباس ماوا می کند
هر کس خواهد رود در مکتب عشق حسین
ثبت نامش را فقط عباس امضا می کند

یاعلی
التماس دعا
104788
نام: فرزانه
شهر: تبریز
تاریخ: 2/12/2013 11:02:44 AM
کاربر مهمان
  خدایا به ما قدرت ترک گناه و حفظ پاکی تن عنایت فرما
104787
نام: دلشکسته
شهر: غریب
تاریخ: 2/12/2013 10:48:45 AM
کاربر مهمان
  آقا جان یا امام رضا خستم ۰۰دلشکستم ۰۰ دلهره داره خستم میکنه ۰۰خواب ندارم ۰۰یا امام رضا شما واسطه باش
خدایا بازم نگو که این دروغه ۰۰ دیگه تحملشو ندارم ۰۰ تحمل نیش و کنایه مردم ندارم
خدایا ایندفه نه ۰۰
دلم آشوبه یا امام رضا
آقاجان۰۰
درد دلمو به کی بگم ۰۰۰
درد عشقی کشیده ام که مپـرس
زهـر هجری چشیده ام که مپــرس
آخر این درد منو میکشه
104786
نام: مریم
شهر: ایران
تاریخ: 2/12/2013 10:31:35 AM
کاربر مهمان
  سلام حاج آقای سیف الدوله...
یه زحمتی براتون داشتم...
من خواب دیدم تو مراسم عزاداری امام حسین هستم همه دارن گریه میکنن منم همینطور من به فاصله یک متر در کنار آقای خامنه ای نشسته بودم وقتی خواستم برم رفتم بهشون گفتم برای خوشبختی من دعا کنید و بعد با گریه اونجارو ترک کردم...
اگه لطف کنید تعبیر کنید ممنون میشم ...
104785
نام: یکی مثل خواهرای یه ارزو به دل
شهر: خدا میداند
تاریخ: 2/12/2013 10:14:04 AM
کاربر مهمان
  سلام یه ارزو به دل کجایید چند روزی خبری ازتون نیست امیدوارم حالت خوب باشه
104784
نام: ساجده
شهر: انتظار
تاریخ: 2/12/2013 10:10:48 AM
کاربر مهمان
  آدمهاي کنارم مثل جمعه مي‌مانند ....

معلوم نمی شود

"فــــــرد" هستند يا " زوج " ...

پر از ابهامند ... !!!
104783
نام: ساجده
شهر: انتظار
تاریخ: 2/12/2013 10:02:54 AM
کاربر مهمان
  شعر زیبای گذر عمر
نمیدانم ; این عمر تو دانی به چه سانی طی شد؟
پوچ و بس تند چنان باد دمان !
همه تقصیر من است ...
اینکه خود میدانم که نکردم فکری
که تامل ننمودم روزی
ساعتی یا آنکه چه سان میگذرد عمر گران
کودکی رفت به بازی
به فراغت به نشاط
فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات
همه گفتند کنون تا بچه است بگذارید بخندد شادمان
که پس از این دگرش فرصت خندیدن نیست !
من نپرسیدم هیچ ، که پس از این ز چه رو نتوان خندیدن
نتوان فارغ و دلرسته ز غم همه شادی دیدن
هر زمان بال گشادن سر هر بام که شد خوابیدن
من نپرسیدم هیچ ، هیچکس نیز هیچ نگفت
نوجوانی سپری گشت به بازی ، به فراغت ، به نشاط
فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات
همه گفتند کنون جوان است هنوز
بگذارید جوانی بکند
بهره از عمر برد ، کامرانی بکند
بگذارید که خوش باشد و مست
بعد از این باز مرا عمری هست ؟
یک نفر بانگ بر آورد که او اکنون باید فکر فردا بکند
دیگری آوا داد که چو فردا بشود فکر فردا بکند
سومی گفت همان گونه که دیروزش رفت ، بگذرد امروزش ، همچنین فردایش
بعد از این باز نفهمیدم من ، به چه سان این بگذشت
آن همه قدرت و نیروی عظیم به چه ها مصرف گشت
نه تفکر نه تعمق و نه اندیشه دمی
عمر بگذشت با بی حاصلی و بی معنی
چه توانی که ز کف دادم مفت
من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت
مدت عهد شباب میتوانست مرا تا بع خدا پیش برد
لیک بیهوده تلف گشت جوانی هیهات
آن کسانی که نمیدانستند جوانی یعنی چه ،... راهنمایم بودند
که دائم فکر خوردن باشم
فکر گشتن باشم
فکر تامین معاش ، فکر یک زندگی بی جنجال ، فکر همسر باشم
کس مرا هیچ نگفت
زندگی خوردن نیست
زندگی ثروت نیست
زندگی داشتن همسر نیست
زندگی فکر خود بودن و غافل ز جهان بودن نیست
حال فهمیدم هدف زیستن این است رفیق :
من شدم خلق که با عزمی جزم
پای بند هواها گسلم
پای در راه حقایق بنهم
با دلی آسوده
فارغ از شهوت و آز و حسد و کینه و بخل
مملو از عشق و جوانمردی و زهد
در ره کشف حقایق کوشم
شربت جرات و امید و شهامت نوشم
زره جنگ برای بد و ناحق پوشم
شمع راه دیگران گردم و با شعله خویش
ره نمایم به همه گرچه سرا پا سوزم
من شدم خلق که مثمر باشم
نه چنین زاید و بی جوش و خروش
عمر بر باد و به حسرت خاموش
ای صد افسوس که چون عمر بگذشت
معنی اش فهمیدم
که این سه روز از عمر به چه ترتیب گذشت :
کودکی بی حــــــــــاصل
نوجوانی بـــــــــــــــاطل
وقت پیری غــــــــــــافل
به عبارتی دیگر :
کودکی در غفــــــــــــلت
نوجوانی شهـــــــــــــوت
در کهولت حســــــــــرت
<<ابتدا <قبلی 10485 10484 10483 10482 10481 10480 10479 10478 10477 10476 10475 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=10480&mode=print