اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
104312 |
نام:
ملتمس دعا
شهر:
آشوب
تاریخ:
2/5/2013 10:02:41 PM
کاربر مهمان
|
و آنگاه كه خداوند براى پيامبرش خانه انبياء و آرامگاه اصفياء را برگزيد، علائم نفاق در شما ظاهر گشت، و جامه دين كهنه، و سكوت گمراهان شكسته، و پست رتبهگان با قدر و منزلت گرديده، و شتر نازپرورده اهل باطل به صدا درآمد، و در خانههايتان بيامد، و شيطان سر خويش را از مخفىگاه خود بيرون آورد، و شما را فراخواند، مشاهده كرد پاسخگوى دعوت او هستيد، و براى فريب خوردن آمادهايد، آنگاه از شما خواست كه قيام كنيد، و مشاهده كرد كه به آسانى اين كار را انجام مىدهيد، شما را به غضب واداشت، و ديد غضبناك هستيد، پس بر شتران ديگران نشان زديد، و بر آبى كه سهم شما نبود وارد شديد. اين در حالى بود كه زمانى نگذشته بود، و موضع شكاف زخم هنوز وسيع بود، و جراحت التيام نيافته، و پيامبر به قبر سپرده نشده بود، بهانه آورديد كه از فتنه مىهراسيد، آگاه باشيد كه در فتنه قرار گرفتهايد، و براستى جهنم كافران را احاطه نموده است. .... ..... اى مسلمانان آيا سزاوار است كه ارث پدرم را از من بگيرند، اى پسر ابىقحافه،آيا در كتاب خداست كه تو از پدرت ارث ببرى و از ارث پدرم محروم باشم امر تازه و زشتى آوردى، آيا آگاهانه كتاب خدا را ترك كرده و پشت سر مىاندازيد، آيا قرآن نمىگويد «سليمان از داود ارث برد»، و در مورد خبر زكريا آنگاه كه گفت: «پروردگار مرا فرزندى عنايت فرما تا از من و خاندان يعقوب ارث برد»، و فرمود: «و خويشاوندان رحمى به يكديگر سزاوارتر از ديگرانند»، و فرموده: «خداى تعالى به شما درباره فرزندان سفارش مىكند كه بهره پسر دو برابر دختر است»، و مىفرمايد: «هنگامى كه مرگ يكى از شما فرارسد بر شما نوشته شده كه براى پدران و مادران و نزديكان وصيت كنيد، و اين حكم حقّى است براى پرهيزگاران». و شما گمان مىبريد كه مرا بهرهاى نبوده و سهمى از ارث پدرم ندارم، آيا خداوند آيهاى به شما نازل كرده كه پدرم را از آن خارج ساخته؟ يا مىگوئيد: اهل دو دين از يكديگر ارث نمىبرند؟ آيا من و پدرم را از اهل يك دين نمىدانيد؟ و يا شما به عام و خاص قرآن از پدر و پسرعمويم آگاهتريد؟ اينك اين تو و اين شتر، شترى مهارزده و رحل نهاده شده، برگير و ببر، با تو در روز رستاخيز ملاقات خواهد كرد. ....
|
|
104311 |
نام:
ملتمس دعا
شهر:
آشوب
تاریخ:
2/5/2013 10:01:57 PM
کاربر مهمان
|
پس از درگيري حضرت زهرا با دستگاه نفاق حضرت زهرا بار ديگر به مسجد ميآيند. از اينجا به بعد راه براي مطرح كردن موضوع عليبنابيطالب و بيان انحراف ابوبكر از مسير مهيا ميشود. حضرت خطبهاي طولاني ايراد مي كنند و در آن از توحيد آغاز ميكنند، بسياري احكام اسلامي را با اشاره به فلسفه اجمالي تبيين مي كنند و از مردم به دليل كوتاهي در امر ولايت و حقوق علي عليه السلام گلايه مي كنند. بخشهايي از اين خطبه را در اينجا نقل مي كنيم : ........... اى مردم! بدانيد كه من فاطمه و پدرم محمد است، آنچه ابتدا گويم در پايان نيز مىگويم، گفتارم غلط نبوده و ظلمى در آن نيست، پيامبرى از ميان شما برانگيخته شد كه رنجهاى شما بر او گران آمده و دلسوز بر شما بود، و بر مؤمنان مهربان و عطوف بود. ......... ...... شما بر كناره پرتگاهى از آتش قرار داشته، و مانند جرعهاى آب بوده و در معرض طمع طمّاعان قرار داشتيد، همچون آتشزنهاى بوديد كه بلافاصله خاموش مىگرديد، لگدكوب روندگان بوديد، از آبى مىنوشيديد كه شتران آن را آلوده كرده بودند و از پوست درختان به عنوان غذا استفاده مىكرديد، خوار و مطرود بوديد، مىترسيدند كه مردمانى كه در اطراف شما بودند شما را بربايند، تا خداى تعالى بعد از چنين حالاتى شما را بدست آن حضرت نجات داد، بعد از آنكه از دست قدرتمندان و گرگهاى عرب و سركشان اهل كتاب ناراحتيها كشيديد. هرگاه آتش جنگ برافروختند خداوند خاموشش نموده، يا هر هنگام كه شيطان سر برآورد يا اژدهائى از مشركين دهان بازكرد، پيامبر برادرش را در كام آن افكند، و او تا زمانى كه سرآنان را به زمين نمىكوفت و آتش آنها را به آب شمشيرش خاموش نمىكرد، باز نمىگشت، فرسوده از تلاش در راه خدا، كوشيده در امر او، نزديك به پيامبر خدا، سرورى از اولياء الهى، دامن به كمر بسته، نصيحتگر، تلاشگر، و كوششكننده بود، و در راه خدا از ملامت ملامتكننده نمىهراسيد. و اين در هنگامهاى بود كه شما در آسايش زندگى مىكرديد، در مهد امن متنعّم بوديد، و در انتظار بسر مىبرديد تا ناراحتىها ما را در بر گيرد، و گوش به زنگ اخبار بوديد، و هنگام كارزار عقبگرد مىكرديد، و به هنگام نبرد فرار مىنموديد .
|
|
104310 |
نام:
ملتمس دعا
شهر:
آشوب
تاریخ:
2/5/2013 10:01:00 PM
کاربر مهمان
|
تنها ام ايمن و حضرت علي و حسنين عليهم السلام براي شهادت حاضر شدند. ام ايمن پيش از آنكه شهادت خويش را بيان كند، خطاب به ابوبكر گفت : من تو را شاهد ميگيرم آيا اين سخن را از پيامبر شنيده اي كه ام ايمن از زنان بهشتي است ؟ ابوبكر سخن او را تأييد كرد. ام ايمن پس از گرفتن اين اقرار از او شهادت داد كه پيامبر فدك را به حضرت زهرا بخشيده بود . اميرالمومنين علي عليه السلام هم به مانند او شهادت داد[5]. اينجا ابوبكر مجبور به نوشتن ورقه اي مبني بر مالكيت حضرت زهرا بر فدك شد و آن را به حضرت زهرا داد. ولي عمر نوشته را گرفته و آن را پاره كرد و گفت، فدك سهم مسلمين است. عايشه و حفصه را هم به عنوان شاهد آورد كه پيامبر فرموده است ما ارث نميگذاريم . افزون بر اين شهادت آن دو قبول نيست. علي همسر او است و به سمت خود ميكشد، ام ايمن هم زن است و شهادتش به تنهايي كافي نيست .[6] شهادت حسنين را هم به دليل سن كم آنها رد كرد. اميرالمومنين علي عليه السلام به مسجد آمد و فرمود : ابوبكر آيا بر ما به خلاف حكم خدا در ميان مسلمين حكم ميكني؟ او پاسخ داد نه. علي عليه السلام فرمود اگر در دست مسلمين چيزي باشد ، سپس من آن چيز را ادعا كنم ، از چه كسي شاهد ميخواهي؟ ابوبكر گفت از تو. امام فرمود پس چرا از فاطمه درباره چيزي كه در دستش بود و پيامبر در حياتش به ملك او درآورده بود ، دليل خواستي ؟ تو كه ادعا مي كني اين مال از آن او نيست بايد دليل بياوري . عمر گفت اين مال مسلمين است كه در دست فاطمه بود، علي عليه السلام فرمود بگوييد آيه «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[7] درباره ما نازل شد يا درباره شما؟ آنها گفتند درباره شما. حضرت ادامه دادند : حال اگر شهودي بيايند و به دزدي فاطمه شهادت دهند، شما آنها را تصديق مي كنيد؟ عمر گفت آري و حد را بر او جاري ميكنيم همان گونه كه بر زنان مسلمين حد ميزنيم. اميرالمومنين فرمود در اين صورت تو بر دين محمد نيستي و از كافران خواهي بود ؛ چرا كه شهادت خداوند بر طهارت او را نپذيرفته اي و شهادت غير او را پذيرفتي .
|
|
104309 |
نام:
ملتمس دعا
شهر:
آشوب
تاریخ:
2/5/2013 10:00:13 PM
کاربر مهمان
|
ايشان فرمود : اي پسر ابوقحافه، آيا در كتاب خدا نوشته شده كه تو از پدرت ارث ببري و من نبرم؟ چيز شگفتي آوردي، آيا بر ستون محكمي تكيه كرده ايد كه كتاب خدا را رها كرده، پشت سرتان انداختيد. ابوبكر پس از بيان مقدمه اي در ارادتش به پيامبر و حضرت زهرا گفت : فدك از اموال رسول الله بوده و من از پيامبر شنديم كه فرمود: «ما پيامبران ارثي از خود نمي گذاريم و هر چه كه بعد از ما بماند صدقه خواهد بود» حضرت زهرا فرمود قرآن ميگويد : سليمان از داوود ارث برد[3] ، زكريا از خداوند فرزندي طلب كرد كه از او و آل يعقوب ارث ببرد[4] ، در قرآن توصيه اكيد به وصيت شده است .(سوره نساء آيه 11) آيا پيامبر خلاف قرآن حرف مي زند يا اينكه تو خلاف قرآن حرف مي زني ؟ اين سخن را از كجا آورده اي ؟ ابوبكر تأكيد كرد كه اين سخن را خودش از پيامبر شنيده و عايشه و حفصه و اوس بن حدثان آمده و شهادت دادند كه آنها نيز اين سخن را از پيامبر شنيده اند. علت اينكه حضرت زهرا در ابتدا ، موضوع ارث از پيامبر را مطرح كرد و پس از جعل آن حديث از سوي ابوبكر، مسير بحث را تغيير داد و مالكيت بر فدك را مطرح نمود، اين بود كه پيامبر اموال بسياري در خيبر و طائف و نواحي ديگر داشت كه طبق قانون ارث، هفت هشتم آن به حضرت زهرا ميرسيد و ايشان با طرح قانون ارث در ابتداي كلام ، افزون بر فدك، آن اموال را نيز مطالبه كرد، كه البته آنها با استناد به آن حديث جعلي، دست فاطمه را از تمام آن املاك كوتاه كردند. ولي از آنجا كه فدك هديهاي بود كه پيامبر در زمان زندگي خويش به فاطمه سلام الله عليها بخشيده بود، از جمله ميراث او محسوب نميشد و آنها نميتوانستند با تمسك به آن حديث جعلي، غصب آن را توجيه كنند؛ بنابراين حضرت زهرا اين مطلب را در مرحله بعد طرح كرد و فرمود: فدك را پيامبر اكرم در زمان زندگي اش به من بخشيد؛ هنگامي كه در برابر چشم مسلمانان در مسجد، مرا خواست و گفت: من اين را به تو ميبخشم. شما عامل من بر فدك را از آنجا رانديد. وقتي كلام به اينجا رسيد ، ابوبكر گفت : آيا شاهدي هم داري؟ حضرت زهرا فرمود : پيامبر در برابر چشم مسلمانان اين كار را كرد. سپس منتظر شهادت مسلمانان شد ، اما سكوت پاسخي بود كه دريافت نمود. هيچ كس حاضر به شهادت نشد.
|
|
104308 |
نام:
ملتمس دعا
شهر:
آشوب
تاریخ:
2/5/2013 9:58:08 PM
کاربر مهمان
|
پيامبر پس از جنگ خيبر ، فدك را به حضرت زهرا بخشيده بود. رسول گرامي اسلام ، كه از برآوردن درخواست حضرت زهرا در اعطاي يك كنيز براي كمك در كار منزل ، استنكاف كرده و به جاي آن ، ذكر تسبيحات را به او آموخته است، از سوي خداوند به هنگام نزول آيهي : و آت ذا القربي حقه[1] مأمور شد فدك را به حضرت فاطمه سلام الله عليها ببخشد. پيامبر در مسجد ، حضرت زهرا را فرا خواند و فدك را به او تقديم كرد[2] . ايشان همانند پدر ، دنيا گرايي در وجود مباركش راه ندارد و اگر چون فقرا زندگي مي كند از فقر نيست بلكه اگر غني هم شود تغيير در زندگي او رخ نخواهد داد ، طبيعي است كه درآمد فدك را در تمام اين سالها (از سال هفتم تا يازدهم) در اختيار پيامبر قرار مي دادند تا صرف مسلمانان شود . يعني در عين حال كه فدك ملك فاطمه بود، اما از درآمدهاي ثابت حكومت پيامبر محسوب ميشد و يكي از مؤلفههاي مخارج مدينه در حكومت حضرت رسول بود . وقتي ابوبكر قدرت را به دست گرفت، در نخستين اقدام، فدك را مصادره كرد. اين عمل براي تثبيت قدرت آنها بسيار لازم و اساسي بود. زيرا آنان نياز بسياري به پول داشتند. به رغم بيعت عامه مردم مدينه با ابوبكر، ساكت نگه داشتن سران قبايل و اشراف آنها بدون پول ممكن نيست . از سوي ديگر، قبايل دوردست كه خبر غدير و معرفي اميرالمومنين به جانشيني پيامبر را شنيده اند، در مقابل انتخاب ابوبكر مقاومت كرده، او را به رسميت نمي شناسند و از فرستادن زكات به مدينه، كه مخارج حكومت از آن تأمين مي شد، خودداري ميكنند . افزون بر اين، باقي ماندن فدك در ملكيت حضرت زهرا براي آنها بسيار مخاطره آميز است. زيرا همانند اموال حضرت خديجه كه در اختيار پيامبر اكرم قرار گرفت و سبب رشد اسلام در مكه گرديد، فدك نيز ميتواند علي را ياري كند . ابوبكر با اخراج عامل حضرت زهرا بر فدك و تعيين نفر از سوي خويش براي اداره آن زمينه حركت فاطمه را فراهم كرد. حضرت زهرا در اعتراض به مصادره فدك به مسجد آمد .
|
|
104307 |
نام:
وحید
شهر:
کاشان
تاریخ:
2/5/2013 9:26:04 PM
کاربر مهمان
|
سلام خسته نباشید ، دفعه اوله سایتتون رو می بینم ، خیلی جالب و عالی بود ، ممنون
|
|
104306 |
نام:
دوست
شهر:
م
تاریخ:
2/5/2013 8:29:27 PM
کاربر مهمان
|
مقداد ازاهواز جالب اينجاست كتاب معتبراهل سنت بخاري كه مثال آوردين براهمه همش حديثه _ شما بهتره بيشترتحقيق كني باكتاب نه نت _ ايمان واقعي روكسي داره كه خودش تحقيق كنه بنظرم شماهم با سرچ اينترنت كفايت نكن _بهتره بيشتربحث نكنيم چون اينجاحرف دله نه جاي بحث_ اگه بحثي داري بروبه كتابامون سري بزن نه اينكه توهين كني
|
|
104305 |
نام:
زهرا
شهر:
ايلام
تاریخ:
2/5/2013 7:54:21 PM
کاربر مهمان
|
خدايا! همه از تو ميخواهند "ببخشي" اما من از تو ميخواهم "بگيري" خستگي،دلتنگي و غصه ها را از لحظه لحظه ي روزگار همه ي آنهايي ک دوستشان دارم... ب اميد روزي ک تک تک بچه هاي حرف دل بياين و خبر موفقيت و شاديشونو ب بقيه بدن.آرزومند آرزوهايتان هستم.
|
|
104304 |
نام:
صاعقه
شهر:
دل
تاریخ:
2/5/2013 7:53:29 PM
کاربر مهمان
|
✜ ✜ ✜
✔دارم بـــ ه اجـــزاے تشکیـــل دهنـــده ام تجزیـــ ه میشـــوم (!)
【آب】
【بـــاد】
【خـــاک】
و ایـــטּ
【آتـــش】
کـــ ه تــ[♥]ــو بـــ ه جانـ✘ــم انداختـــ ه اے✿≈✿
✜ ✜ ✜
˙·٠•●♥ح س ے טּ♥●•٠·˙
❤الــتــماســ دعــا...یــامــهــدے❤
سلام و درود
وای چقد دلم برای اینجا تنگ شده بود. التماس دعا...یامهدی*
|
|
104303 |
نام:
دلشکسته
شهر:
غریب
تاریخ:
2/5/2013 7:50:55 PM
کاربر مهمان
|
سلام هستی جان منم خیلی دوست دارم مراقب خودتو کوچولوت باش
من بچه مازندران هستم عزیز دلم اصفهان یا بار اومدم موفق باشی
|
|