هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
103082
نام: سیف الدوله
شهر: قدس
تاریخ: 1/24/2013 10:54:30 AM
کاربر مهمان
  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ


عرض سلام و ادب خدمت همه خواهران و برادران گرامی.

از همه شما بزرگان بخاطر عدم حضور و غیبت خود عذرخواهی می کنم.برای بنده حقیر مشکلی پیش آمده که باعث سلب توفیق و سعادت حضور در جمع خوبان شده.


امیدوارم مرا نیز از دعاهای خیر خود محروم نفرمایید.

انشاالله تا چند روز آینده به یاری و لطف خداوند و بعد از رفع مشکلم ،مجددا در خدمت شما خواهم بود.

ملتمس دعای خیر شما خوبان می باشم.

اللهم احفظ قاعدنا و امامنا خامنه ای...



سلامتي و تعجيل در امر فرج آقا امام زمان(عج) صلوات


اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

103081
نام: جا مانده از راه خدا
شهر: تهران
تاریخ: 1/24/2013 10:40:00 AM
کاربر مهمان
  به نام خداوند یکتا و بخشنده مهربان

سلام به تک تک دوستان خوبم




یک روز کارمند پستی که به نامه هایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می کرد متوجه نامه ای شد که روی آن با خطی لرزان نوشته شده بود :

نامه ای به خدا .

با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند .

در نامه این طورنوشته شده بود :

خدای عزیزم !!

بیوه زنی پنجاه ساله هستم که زندگی ام با حقوق ناچیز بازنشستگی می گذرد .

دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید .

این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج می کردم.

یکشنبه هفته دیگرعید است و من دونفر از دوستانم را برای شام دعوت کرده ام ، اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم.

هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم.

تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی، به من کمک کن .

کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد .

نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هرکدام چند دلاری روی میز گذاشتند .

در پایان نود و شش دلارجمع شد که آن را در پاکتی گذاشته و برای پیرزن فرستادند .

همه کارمندان از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند .

عید به پایان رسید و چند روزی از آن ماجرا گذشت، تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسید که روی آن نوشته شده بود :

نامه ای به خدا.

همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند .

مضمون نامه چنین بود :

خدای عزیزم !!

چگونه می توانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم .

با لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا کرده و روزخوبی را با هم بگذرانیم.

من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی .

البته چهار دلار آن کم بود .

که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته اند !!



در پناه خدا باشید .

یا حق

103080
نام: جا مانده از راه خدا
شهر: تهران
تاریخ: 1/24/2013 10:38:42 AM
کاربر مهمان
  به نام خداوند یکتا و بخشنده مهربان

اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمد رسول الله اشهد ان علی ولی الله

صدای بال و پر جبرئیل می آید
شب است و ماه به آغوش ایل می آید
لب کویر پس از این ترک نخواهد خورد
که ساقی از طرف سلسبیل می آید
لباس خاطره را از حریر عشق بدوز
حلیمه !! نزد تو فردی اصیل می آید
نگاه آمنه از این به بعد می خندد
چرا که معجزه ای بی بدیل می آید


آغاز هفته وحدت و میلاد باسعادت پیامبر ( ص ) رحمت ، تاج آفرینش بر را به تمامی دوستان و محبان آل رسول الله ، تبریک می گویم .



** قسمت اول
به دنیا نیامده بود که پدرش مُرد .
هنوز شش سالش تمام نشده بود که مادر هم رفت پیش پدر .
تا عبدالمطلب و ابوطالب بودند ، اوضاع تحمل‌کردنی بود .
بعد از آن‌ها هم دیگر برای خودش مردی شده بود ، اما تنها .
خودش می‌گفت : در کودکی درد یتیمی داشتم و در بزرگی رنج غریبی .

** قسمت دوم
گفته بود : همه پیامبران ، قبل از نبوت چوپانی کرده‌اند .
گفته بودند : خودتان چطور؟؟
گفته بود : من هم گوسفندان مردم مکه را توی سرزمین قراریط چوپانی کردم .
حق هم داشت .
برای سر و کله زدن با آدم‌هایی مثل ابوجهل و ابولهب ، آدم باید هم قبلش با بز و گوسفند سر و کله زده باشد .

** قسمت سوم
آن زمانی که عرب از دختردار شدن روسیاه می‌شد و آن‌ها را زنده به گور می ‌کرد .
محمد جلوی دخترش بلند می‌شد ، تمام قد .

** قسمت چهارم
عرب بیابان‌گرد ، آوازه محمد را شنیده بود .
آمده بود پیشش که چیزی بگوید یا چیزی بپرسد .
او را که دید ، زبانش لکنت گرفت .
محمد ناراحت شد ، جلو آمد .
او را در آغوش گرفت، گفت : راحت باش .
من پادشاه که نیستم ، من پسر زنی هستم که با دست خودش شیر بز را می ‌دوشید .
مثل برادر تو هستم ، راحت باش .
زبان بیابان‌گرد باز شد .

** قسمت پنجم
کفش و لباسش را خودش وصله می‌زد .
با غلام‌ها و کنیزها غذا می‌خورد .
اگر با کسی دست می‌داد ، دستش را نمی‌کشید تا این ‌که طرف مقابل بکشد .
اگر کسی با او حرف می‌زد ، آن قدر صبر می‌کرد تا حرفش تمام شود .
اگر اطرافیانش به چیزی می‌خندیدند ، می‌ خندید .
اگر از چیزی تعجب می‌کردند ، تعجب می‌ کرد .
همیشه هم می‌گفت : بهترین شما ، خوش‌اخلاق ‌ترین شماست .
الحق این بهترین ، خودش بود .



در پناه خدا باشید .


یا حق



103079
نام: جان و جوانیم فدای رهبرم
شهر: شهر خدا
تاریخ: 1/24/2013 10:32:59 AM
کاربر مهمان
  هیزم شکن صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده.

شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد برای همین تمام روز او را زیر نظر گرفت.

متوجه شد همسایه اش در دزدی مهارت دارد مثل یک دزد راه می رود مثل دزدی که می خواهد چیزی را پنهان کند پچ پچ میکند.


آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد لباسش را عوض کند و نزد قاضی برود.

اما همین که وارد خانه شد تبرش را پیدا کرد.

زنش آن را جابه جا کرده بود.

مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه را زیر نظر گرفت: و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود حرف می زند و رفتار می کند


103078
نام: جان و جوانیم فدای رهبرم
شهر: شهرخدا
تاریخ: 1/24/2013 10:01:17 AM
کاربر مهمان
  آن روزها در دوران پیشدادیان که رستم در آن میزیست میگفتند:

چو ایران مباشد تن من مباد


در دوران مشروطه و ستارخان و باقرخان میگفتند:


از خون جوانان وطن لاله دمیده



در دوران انقلاب میگفتند:

ایران ایران ایران خون و مرگ و عصیان



در دوران جنگ میگفتند:


هر که دارد هوس کرب بلا بسم الله



امروزه با تیریپ رپ میگویند:

تمام آرزوهام واسه تو خاطره بود....!!!



و فردا میگویند:


اصلا به نظر شما فردا و اهالیش حرفی برای گفتن خواهند داشت؟
103077
نام: سمیرا
شهر: عاشقان
تاریخ: 1/24/2013 9:58:49 AM
کاربر مهمان
  سلام ملتمس دعاچه جوری این همه پیام پشت سر هم میدی من هر کاری میکنم میگه شما تازه پیام دادین بعد اقدام کنید .............................................
حمزه علوی
سلام خوش اومدی
التماس دعا
103076
نام: جان و جوانیم فدای رهبرم
شهر: شهر خدا
تاریخ: 1/24/2013 9:58:49 AM
کاربر مهمان
  نتیجه اخلاقی ازدواج برای آقایان:

(آقایون محترم به دل نگیرید. صرفا جهت سرگرمی عرض میکنم)

قبل از ازدواج : خوردن بهترین غذاها بی منت
بعد از ازدواج : خوردن غذا های سوخته با منت
نتیجه اخلاقی : تقویت معده


قبل از ازدواج : استراحت مطلق بی جر و بحث
بعد از ازدواج : کار کردن در شرایط سخت
نتیجه اخلاقی : ورزیده شدن


قبل از ازدواج : دید و بازدید از اماکن تفریحی
بعد از ازدواج : سر زدن به فامیل خانم
نتیجه اخلاقی : صله رحم


قبل از ازدواج : آموزش گیتار و سنتور و غیره
بعد از ازدواج : آموزش بچه داری و شستن ظرف
نتیجه اخلاقی : همدردی با مردها


قبل از ازدواج : گرفتن پول تو جیبی از پاپا
بعد از ازدواج : دادن کل حقوق به خانم
نتیجه اخلاقی : مستقل شدن


قبل از ازدواج : ایستادن در صف سینما و استخر
بعد از ازدواج : ایستادن در صف شیر و گوشت
نتیجه اخلاقی : آموزش ایستادگی


قبل از ازدواج : رفتن به سفرهای هفتگی
بعد از ازدواج : در حسرت رفتن به پارک سر کوچه
نتیجه اخلاقی : امنیت کامل
103075
نام: جان و جوانیم فدای رهبرم
شهر: شهرخدا
تاریخ: 1/24/2013 9:27:02 AM
کاربر مهمان
  مادری را دیدم!

که تنش را می فروخت...

تا سیر کند کودک کوچکش را!



و مردانی را دیدم!

که حق کودکانشان را

برای سیری هوسشان خرج میکردند...

103074
نام: مجتبي
شهر: ...
تاریخ: 1/24/2013 9:23:53 AM
کاربر مهمان
  خدايا مگه نگفتي كه بخشنده ترين بخشندگاني؟
مگه نگفتي كه درياي رحمتي؟
مگه نگفتي كه بخوانيد مرا تا استجابت كنم شما را؟
خدايا ميگن اونقدر كريم و بخشنده اي كه وقتي بندت مياد در خونت شرمت مياد بزاري دست خالي برگرده.
پس واسه چي هرچي دعا ميكنم قبول نميكني الآن 2 ساله.بار اول گفتي نه گفتم باشه ولي اينبار ديگه نه نگو خودت ميدوني واسه چي.
اينبار دست خالي برنگردونم.
درست روسياهم ولي باز بندت هستم ، ميدوني با همه روسياهيم هنوز دوست دارم.
خدايا صدام رو ميشنوي؟
خدا تو كه قادر به هر كاري هستي ، خودت درستش كن.
نزار ار رحمتت نا اميد بشم.
103073
نام: جان و جوانیم فدای رهبرم
شهر: شهر خدا
تاریخ: 1/24/2013 9:18:21 AM
کاربر مهمان
  به نادان از هر طرف که بنگری نادان است...

به گرگ از هر طرف که بنگری گرگ است...

به درد از هر طرف که بنگری درد است...

و چه دردناک است درد نادانی گرگ صفتانی که جامه آدمی پوشیده اند و توبه آنها فقط مرگ است...

واز این تلخ تر که : (( درمان را اگر واژگونه بنگری جز نامرد چیزی نمی یابی؟))

تحمل این همه جز به خنده میسر نیست پس بخند!!!
<<ابتدا <قبلی 10314 10313 10312 10311 10310 10309 10308 10307 10306 10305 10304 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=10309&mode=print