اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
102522 |
نام:
کیوان رونما
شهر:
منوجان
تاریخ:
1/19/2013 8:26:39 PM
کاربر مهمان
|
یا صاحب الزمان: برا ای صبح روشندل خدا را/که بس تاریک می بینم شب هجر
|
|
102521 |
نام:
ملتمس دعا
شهر:
آشوب
تاریخ:
1/19/2013 8:23:38 PM
کاربر مهمان
|
ﺩﻟﻢ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫد "ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ " ﺭﺍ ﻳﻪ ﺑﻐﻞ، ﺳﻴﺮ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﻴﺮﻡ ﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﻔﺸﺎﺭﻣﺶ ﺗﺎ ﺑِﺘﺮﮐﺪ ﻭ ﻫﺮ ﺗﮑﻪ ﺍﺵ ﺳﻬﻢ ﮐﺴﻲ ﺷﻮﺩ
ملتمس دعا رو از دعاهاتون محروم نکنین. التماس دعا یاعلی
|
|
102520 |
نام:
ملتمس دعا
شهر:
آشوب
تاریخ:
1/19/2013 8:21:26 PM
کاربر مهمان
|
هر چه کمتر به زندگی وابسته شویم زنده تر خواهیم بود . ریمان ---------------------------------------------- زندگان، مردگانی هستند که در تعطیلات به سر می برند. موریس مترلینگ ---------------------------------------------- هیچکس بدبخت تراز کسی نیست که همیشه خوشبخت است . ضرب المثل هلندی ---------------------------------------------- پیروزی آن نیست که هرگز زمین نخوری، آنست که بعد از هر زمین خوردنی برخیزی. مهاتما گاندی ---------------------------------------------- اگر زندگی با تو سر ناسازگاری دارد تو با او سازش کن. اسپارت ---------------------------------------------- چنانچه نیک اندیش باشید، خیر و خوشی به دنبالش خواهد آمد. ژوزف مورفی --------------------------------------------- رحمت خداوند ممکن است تاخیر داشته باشد اما حتمی است. انتونی رابینز ----------------------------------------------- کسی که تا به حال عمل اشتباهی انجام نداده، هیچ کار تازه ای انجام نداده است .آلبرت انیشتن ----------------------------------------------- و .... پرستوئي که به فکر مهاجرت هست، از ويراني آشيانه نمي هراسد (شهيد آويني)
|
|
102519 |
نام:
ملتمس دعا
شهر:
آشوب
تاریخ:
1/19/2013 8:14:05 PM
کاربر مهمان
|
دکتر علی شریعتی
تمام بدبختی های آدم مال این دو کلمه است :
یکی داشتن و... یکی خواستن
|
|
102518 |
نام:
دلشکسته
شهر:
غریب
تاریخ:
1/19/2013 8:13:09 PM
کاربر مهمان
|
فضايل معنوي و اخلاقي امام حسن عسكري(ع) به گونهاي بود كه حتي زندانبانهاي ايشان را متأثر ميكرد.
امام عسكري، يازدهمين پيشواي شيعيان، در سال 232 ه. ق چشم به جهان گشود.
پدرش امام دهم، حضرت هادي -عليه السلام- و مادرش بانوي پارسا و شايسته، «حديثه» ، است كه برخي، از او بنام «سوسن» ياد كردهاند.
اين بانوي گرامي، از زنان نيكوكار و داراي بينش اسلامي بود و در فضيلت او همين بس كه پس از شهادت امام حسن عسكري-عليه السلام-پناهگاه و نقطه اتكاي شيعيان در آن مقطع زماني بسيار بحراني و پر اضطراب بود.
از آنجا كه پيشواي يازدهم به دستور خليفه عباسي در «سامراء»، در محله «عسكر» سكونت (اجباري) داشت، به همين جهت «عسكري» ناميده ميشود.
از مشهورترين القاب ديگر حضرت، «نقي» و «زكي» و كينهاش «ابو محمد» است.
ايشان 22 ساله بود كه پدر ارجمندش به شهادت رسيد.
مدت امامتش 6 سال و عمر شريفش 28 سال بود، در سال 260 ه.ق به شهادت رسيد و در خانه خود در سامراء در كنار مرقد پدرش به خاك سپرده شد.
***
شيخ مفيد روايت كرده است كه بنيعباس داخل شدند بر صالح بن وصيف در زماني كه حضرت امام حسن عسگري عليهالسلام را حبس كرده بود و به او گفتند كه بر ايشان تنگ گير و بر وي وسعت مده.
صالح گفت: چه توانم با او نمود؟! و حال آن كه سپردهام او را به دستِ دو نفر كه بدترين اشخاصي هستند كه تا به حال شناختهام...
و اينك آن دو نفر اهل نماز و روزه گشتهاند و در عبادت به مقامي عظيم رسيدهاند.
پس امر كرد آن دو نفر را آوردند. پس ايشان را عِتاب كرد و گفت: واي بر شما، چيست شأن شما با اين شخص؟
گفتند: چه بگوييم در حقِّ مردي كه روزها را روزه ميگيرد و شبها را تا به صبح به عبادت مشغول است. تكلّم نميكند با كسي و مشغول نميشود به غير از عبادت و هر وقت نظر به ما ميافكند، بدن ما ميلرزد و چنان ميشويم كه مالك نفسِ خود نيستيم و خودداري نميتوانيم بكنيم.
آل عباس چون اين را شنيدند، در كمالِ ذلّت به بدترين حالي از نزد صالِح برگشتند.
مؤلف گويد: از روايات ظاهر ميشود كه آن حضرت بيشتر اوقات محبوس و ممنوع از معاشرت بود و پيوسته مشغول بود به عبادت و مسعودي روايت كرده كه حضرت امام علي النقي پنهان ميكرد خود را از بسياري از شيعيان خود مگر از عدد قليلي از خواصِ خود و چون امر منتهي شد به حضرت امام حسن عسگري از پشتِ پرده با خواص و غير خواص تكلم ميفرمود... و اين عمل از آن جناب و از پدر بزرگوارشان پيش از او مقدّم بود براي غيبت حضرت صاحبالزمان كه شيعيان مألوف شوند و از غيبت وحشت نكنند و عادت جاري شود در احتجاب و اختفاء
|
|
102517 |
نام:
ملتمس دعا
شهر:
آشوب
تاریخ:
1/19/2013 8:12:10 PM
کاربر مهمان
|
فقط و فقط زمانی برای کسی معجزه رخ می ده که ... به معجزه اعتقاد داشته باشه... نه وقتی که بهش نیاز داشته باشه
|
|
102516 |
نام:
ملتمس دعا
شهر:
آشوب
تاریخ:
1/19/2013 8:10:15 PM
کاربر مهمان
|
تاريك ترين ساعت شب ... نزديكترين زمان به... طلوع خورشيده
|
|
102515 |
نام:
دلشکسته
شهر:
غریب
تاریخ:
1/19/2013 8:09:25 PM
کاربر مهمان
|
ماجرای مرد گناهکار و اميد به رحمت خدا
نوبت مرد شد وقتی حسابرسی شد مأمور حسابرسی گفت در نامه ی اعمالت کارهای بد تو خیلی بیشتر از کارهای خوب توست یعنی تو هیچ کار خیری نداری پس تو از جهنمیانی راهی جهنم شو …. مامورین جهنم که از قبل خود را آماده کرده بودند او را تا نزدیک در جهنم بردند هنگامی که می خواستند او را وارد جهنم کنند و از در ورودی وارد جهنم شوند مرد یک لحظه برگشت و خدا را از ته دل صدا زد و خدا را نگاه کرد… همان لحظه خداوند فرمودند دست نگه دارید او از هم اکنون بهشتی است… همه تعجب کردند و گفتند چگونه است که افراد با گناه کمتر از او راهی جهنم شدند اما او با اینهمه گناه بهشتی است؟ گفتند به چه علتی او را مورد رحمت خود قرار دادی؟ خداوند فرمودند: ١ - من در آنجا حضور داشتم و مشتاق بازگشت بندگانم به نزد خود بودم ، لحظه ای که آن مرد می خواست وارد جهنم شود یک لحظه برگشت و فقط از من یاری خواست و فقط مرا صدا زد، اما جهنمیان دیگر غیر مرا صدا زدند من تا لحظه ی آخر منتظر بودم مرا صدا کنند اما هیچ یک مرا در قلب خود نیافت و مرا صدا نزد. ٢ - من همیشه در کنارآنان بودند اما آنان لحظه ای مرا ندیدند من در آنجا حضور داشتم اما جهنمیان مرا ندیدند و برای کمک یافتن دیدگانشان فقط بندگان بی چیز و بی قدرت مرا می دید،اما آن مرد وقت رفتن درلحظه ی آخر فقط مرا صدا کرد و نگاهش فقط به من بود،من درچشمان اوچیزی دیدم که اگرآن رادرچشم گناهکارتر از او و در چشمان هر بنده ای ببینم هرگزاورابه حال خودش رها نمی کنم و خواسته اش را اجابت می کنم. من در لحظه ی آخر در چشمان او نور امید را دیدم او در لحظه ی آخر به رحمت و بخشایش من امید داشت و با نور امید مرا از ته دل صدا کرد اما هیچ کدام از بندگان حاضر در اینجا به من امید نداشتند وامیدشان به بندگانی بود که خود محتاج به رحمت من هستند… بدانید که تنها راه نجات بندگان امید به رحمت و مهربانی من است باور و امید او به من نجات دهنده ی او بود چون تنها نجات دهنده من هستم ، پس به نزد من بیایید و فقط مرا صدا بزنید و فقط به من امید داشته باشید ، بیایید چون همیشه منتظر شما هستم ، اگر بندگان می دانستند که چقدر مشتاق آنان هستم حتی یک لحظه برای صدا زدن من درنگ نمی کردند.
|
|
102514 |
نام:
ملتمس دعا
شهر:
آشوب
تاریخ:
1/19/2013 8:09:01 PM
کاربر مهمان
|
يادت باشه دنيا گرده, هر وقت احساس كردي به آخر رسيدي شايد در نقطه شروع باشي!!!
|
|
102513 |
نام:
ملتمس دعا
شهر:
آشوب
تاریخ:
1/19/2013 8:06:46 PM
کاربر مهمان
|
روزگارا: تو اگر سخت به من میگیری، با خبر باش که پژمردن من آسان نیست، گرچه دلگیرتر از دیروزم، گر چه فردای غم انگیز، مرا میخواند لیک باور دارم، دلخوشیها کم نیست زندگی باید کرد...!
|
|