هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
101702
نام: سعید
شهر: ninaj
تاریخ: 1/10/2013 2:32:24 PM
کاربر مهمان
  چراه مردم رابا یک سایت اسان رانمای نمی کنید
101701
نام: زينب سلامات
شهر: اصفهان
تاریخ: 1/10/2013 2:06:02 PM
کاربر مهمان
  سلام خدمت خاك پاي مولا از شهر بوستان مهدي از ته دلم و با همه وجودم برات دعا ميكنم خوب بشي و اينجا جات خالي نباشي نميدونم ديگه چي بت بگم ولي خيلي ناراحت شدم
101700
نام: رضا
شهر: مشهد
تاریخ: 1/10/2013 2:00:05 PM
کاربر مهمان
  ای دنیای حرام از ن دور شو من طالب تو نیستم
تو خیلی کوتاه تر از آنی که به تو دل ببندم
101699
نام: اکبر
شهر: کازرون
تاریخ: 1/10/2013 1:58:04 PM
کاربر مهمان
  جان امانتی است که باید به جانان رساند
اگر خود ندهی خواهند ستاند
فاصله بین مرگ تا شهادت
همین خیانت در امانت است
101698
نام: نرگس
شهر: قزوین
تاریخ: 1/10/2013 1:41:31 PM
کاربر مهمان
  یاستارالعیوب
سلام
سمیرا خانم گرامی اقاشهاب محترم اجرتون باخدا برای من هم دوتا دسته گل صلوات کنار بذارید.
التماس دعا در این شبهای عزیز
101697
نام: فرشته
شهر: ازیاد رفتگان
تاریخ: 1/10/2013 1:35:52 PM
کاربر مهمان
  عشق یعنی کربلای ایران عشق یعنی شهادت یعنی میشه ماهم شهیدازدنیابریم بخداخستم ازدنیاازآدماگاهی دلم میخوادبمیرم ازاین که باکارامون دل شهدارومی سوزونیم شهداشرمنده ایم
101696
نام: دلتنگ از روزگار
شهر: دنیای فانی
تاریخ: 1/10/2013 1:30:17 PM
کاربر مهمان
  دوستان حرف دلی با عرض سلام و تسلیت ایام شهادت حضرت محمد(ص) و امام حسن (ع) و امام رضا(ع)امیدوارم که در عزاداری هایتان مرا فراموش نکنید.
دلم خیلی گرفته خانواده خودم چه برادر و چه خواهر مرا تحریم عاطفی نموده اند حتی تلفنی حال پدر و مادرم را می پرسم چون اگر خانه اشان بروم جلوی زن و بچه ام کم محلی می نمایند و پدر و مادرم هم حتی می ترسند مرا دعوت نمایند بخدا هیچ تقصیری ندارم ولی یک بار توسط ایشان بابت ضمانت بانکی داغ شدم دیگر ضامنشان نشدم به این دلیل بی محلی می نمایند. مشکل افسردگی و اعصاب گرفته ام با کوچکترین انتقاد همسرم پرخاشگری می نمایم و نه خودم از زندگی لذت می برم و نه این بیچاره ها البته خانمم خیلی وقتها بیخودی باعث اعصاب خردی می شود ولی چه کنم دست خودم نیست امروز دعوا می کنم فردا پشیمان می شوم شما را به خدا دعا کنید اخلاقم خوب شود و بتوانم در کنار همسر و فرزندم زندگی با لذت داشته باشم همچنین دعا کنید خانواده ام باب رفت و آمد و دوستی باز شود شما را بخدا دعا کنید در پست شغلی مورد علاقه ام قرار بگیرم با امکانات رفاهی خوب.
101695
نام: دلشکسته
شهر: غریب
تاریخ: 1/10/2013 1:20:45 PM
کاربر مهمان
 
سلام به راستین از غریبم عزیز دلم ۰تا حدی میدونی که اگه انسان توقصر بزرگ باهمسرش زندگی کنه اماقلب همسرش برا اون نباشه اون زندگی جهنمه برا آدم یا تو کلبه زندگی کنن اما جسم و روح و قلب دوطرف برا هم باشه اون زندگی بهشته البته این نظر منه ۰۰توکه هدفت دل شکستن نیست واقعا هم دلت نمیخواد همین حرفها رو با مقدمه چینی باروی خوش یا اینه بگو شمابرادرمی نمیتونم به چشم همسر نگاه کنم خیلی براتون احترام قائلم و چه میدونم ازاین حرفها ۰فقط بیشتر از این به نظرم کشش نده تا بهت وابسته بشه ۰۰یا بیشتر دلش بشکنه ۰۰ ببخشید اگه دیر جواب دادم ۰۰این دل شکستن نیست برو خیلی قشنگ و آروم وبا احترام حرفتو بزن توکلت بر خدا۰۰انشاءالله در تمامی مراحل زندگیت موفق باشی ۰التماس دعا ۰۰
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
پ گرامی از تهران سخنرانی حاج آقا قرائتی که بهتون گفتم

انواع كيفرهاي الهي در دنيا و آخرت


مي‌گويند: شما آخوندها مي‌گوييد: اگر زكات ندهيد باران نمي‌آيد. كشور كانادا اصلاً مسلمان نيست اصلاً زكات هم نمي‌دهند، صبح تا شب هم باران مي‌آيد. يا اگر ظلم كني، سيلي مي‌خوري. فلاني كارش ظلم كردن است و تا حالا هم هيچ سيلي نخورده است. اينها را چه كنيم؟ به دختر و پسر چه بگوييم؟ يا سر كلاس و دانشگاه، يا در حوزه و جامعه و منبر. مثلي كه من دارم اين است. مي‌گويم: شما كه چاي مي‌خوري، اگر وسط چاي خوردن عطسه كني. دستت تكان مي‌خورد، از اين نعلبكي و استكان چاي سه قطره سه جا مي‌چكد. يكي به عينك مي‌چكد. يكي به لباست مي‌چكد، يكي به فرش مي‌چكد. خود شما سه برخورد مي‌كني. اگر به عينكت چكيد، سريعاً دستمال كاغذي درمي‌آوري پاك مي‌كني. چون عينك شيشه است زود پاك مي‌كني. اگر به لباس چكيد مي‌گويي: مي‌رويم خانه با دست يا با ماشين لباسشويي مي‌شوييم. اگر به فرش چكيد، مي‌گوييد: باشد شب عيد! شب عيد كه قالي‌ها را مي‌شوييم. منتهي هرچه ديرتر باشد سخت‌تر است. اگر فوري باشد، دستمال كاغذي. اگر لباس باشد، مشت و مال. اگر قالي شد، دسته بيل. چون قالي را با دسته بيل مي‌شويند. كيفر هرچه به قيامت بيفتد خطرش بيشتر است. سه تا را هم آيه داريم. هم دستمال كاغذي، هم مشت و مال، هم دسته بيل. هر سه در قرآن هست. اما برخورد دستمال كاغذي اين است. مي‌گويد: «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ» (شوري/30) شما چون ايمان داريد، خلافي كرديد چوب مي‌خوريد. يعني مؤمن هستيد، شيشه‌اي و شفاف هستيد، خوب هستيد. خدا زود حال شما را مي‌گيرد، كسي كه همه نمره‌هايش بيست است اگر يكبار نمره‌ي 15 گرفت، دبير مي‌گويد: بيا ببينم. تو كه همه نمراتت بيست بود. چرا پانزده شدي؟ ولي آنكسي كه هر روز نمره‌ي صفر مي‌گيرد، آن هم صفر اندازه‌ي در قوري، اين ديگر توبيخ ندارد. اين از اول تا آخر صفر است. اگر يك لكه به عمامه سفيد افتاد، من فوري مي‌شويم. اما اگر پيراهن سياه من لك دار شد، كه ديگر نمي‌شويم. سياهي روي سفيدي پيداست. خوب‌ها را خدا مي‌گويد: چون تو خوبي زكات ندهي، باران نمي‌آيد. چون خوب هستي. چهل تا گوسفند يكي زكات است. ندهي، گوسفندهايت آسيب مي‌بيند. آدم‌هاي مؤمن را خدا مثل شيشه با آنها برخورد مي‌كند. يعني خلاف كنند فوري خدا مچشان را مي‌گيرد. آدم‌هاي فاسق را براي بعد مي‌گذارد. آيه‌ي خوب‌ها اين بود. «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ» اين آيه‌ي قرآن بود براي خوب‌ها.
آيه‌ي بدها اين است. «وَ جَعَلْنا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِداً» (كه
101694
نام: ؟؟؟؟؟
شهر: ؟؟؟؟؟
تاریخ: 1/10/2013 1:02:12 PM
کاربر مهمان
  سلام آقای سیف الدوله
میشه خواب منم تعبیر کنید؟
خواب دیدم یه مردی می خواد به یه جمعی که آدمای خوبی ان صدمه بزنه اما اولش من متوجه نیستم یه بسته بهم داد که بزارم تو مغازه یه پیرمرد که چهره ی مهربونی داشت اما یادم نمیاد از کجا متوجه نیت مرد شدم و بسته رو گذاشتم بیرون مغازه (فکر کنم خود پیرمرده یه چیزی گفت که متوجه شدم بعد از رفتار مرد فهمیدم که بسته منفجر میشه و فرصتی ندارم) بسته بیرون مغازه منفجر شد اما کسی صدمه ندید بعد مرده عصبانی شد افتاد دنبالم رفتم سوار یه ماشین شدم که درش باز بود تا برم اما مرده بهم رسید و منو کشید بیرون بعد مثل اینکه کنترل خوابم دست خودم باشه چند لحظه برگشتم عقب و هر بار که سوار شدم بهم رسید تا اینکه بار سوم یا چهارم تند تر دویدم و سوار شدم رفتم اولش سرعتم کم بود و مرده که می دوید بهم می رسید اما بعد دیدم تو یه اتوبان دارم باسرعت میرم کنترل ماشینم خوب بود(من تو بیداری رانندگیم خوب نیست) بعد دیدم چند نفر دیگه هم تو ماشینن که دارن از دست همون مرده در می رن. بعد متوجه شدیم مرده یه موتور گرفته داره دنبلمون می یاد اما من دیگه کمتر می ترسیدم و می دونستم که اگه بخوام می تونم از دستش فرار کنم.
خواهش می کنم جواب بدین شما رو یکی از حرف دلی ها معرفی کرده گفته حتما کمک می کنین.
منم دعا کنین
101693
نام: Adib fazly
شهر: کابل
تاریخ: 1/10/2013 12:53:58 PM
کاربر مهمان
  سلام
<<ابتدا <قبلی 10176 10175 10174 10173 10172 10171 10170 10169 10168 10167 10166 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=10171&mode=print