هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
101592
نام: جا مانده از راه خدا
شهر: تهران
تاریخ: 1/9/2013 10:46:31 AM
کاربر مهمان
  به نام خداوند یکتا و بخشنده مهربان

سلام به تمامی دوستان خوبم


پادشاهی که یک کشور بزرگ را حکومت می کرد، باز هم از زندگی خود راضی نبود .
اما خود نیز علت را نمی دانست .
روزی پادشاه در کاخ امپراتوری قدم می زد .
هنگامی که از آشپزخانه عبور می کرد ، صدای ترانه ای را شنید .
به دنبال صدا ، پادشاه متوجه یک آشپز شد که روی صورتش برق سعادت و شادی دیده می شد .
پادشاه بسیار تعجب کرد و از آشپز پرسید : چرا این قدر شاد هستی ؟؟
آشپز جواب داد : قربان ، من فقط یک آشپز هستم .
تلاش می کنم تا همسر و بچه ام را شاد کنم .
ما خانه حصیری تهیه کرده ایم و به اندازه کافی خوراک و پوشاک داریم .
بدین سبب من راضی و خوشحال هستم .
پس از شنیدن سخن آشپز ، پادشاه با نخست وزیر در این مورد صحبت کرد .
نخست وزیر به پادشاه گفت : قربان ، این آشپز هنوز عضو گروه نود و نه نیست .
اگر او به این گروه نپیوندد ، نشانگر آن است که مرد خوشبینی است .
پادشاه با تعجب پرسید : گروه نود و نه چیست ؟؟
نخست وزیر جواب داد : اگر می خواهید بدانید ک گروه نود و نه چیست ، باید چند کار انجام دهید .
یک کیسه با نود و نه سکه طلا در مقابل در خانه آشپز بگذارید .
به زودی خواهید فهمید که گروه نود و نه چیست .
پادشاه بر اساس حرفهای نخست وزیر فرمان داد یک کیسه با نود و نه سکه طلا را در مقابل در خانه آشپز قرار دهند .
آشپز پس از انجام کارها به خانه باز گشت و در مقابل در کیسه را دید .
با تعجب کیسه را به اتاق برد و باز کرد .
با دیدن سکه های طلایی ابتدا متعجب شد و سپس از شادی آشفته و شوریده گشت .
آشپز سکه های طلایی را روی میز گذاشت و آنها را شمرد .
نود و نه سکه ؟؟
آشپز فکر کرد اشتباهی رخ داده است .
بار ها و بارها ، طلاها را شمرد . ولی واقعا نود و نه سکه بود .
او تعجب کرد که چرا تنها نود و نه سکه است و صد سکه نیست !!
فکر کرد که یک سکه دیگر کجاست ؟؟
شروع به جستجوی سکه صدم کرد .
اتاق ها و حتی حیاط را زیر و رو کرد .
اما خسته و کوفته و ناامید به این کار خاتمه داد .
آشپز بسیار دل شکسته شد و تصمیم گرفت از فردا بسیار تلاش کند تا یک سکه طلایی دیگر بدست آورد و ثروت خود را هر چه زودتر به یکصد سکه طلا برساند .
تا دیر وقت کار کرد .
به همین دلیل صبح روز بعد دیرتر از خواب بیدار شد و از همسر و فرزندش انتقاد کرد که چرا وی را بیدار نکرده اند . آشپز دیگر مانند گذشته خوشحال نبود و آواز هم نمی خواند .
او فقط تا حد توان کار می کرد .
پادشاه نمی دانست که چرا این کیسه چنین بلایی برسر آشپز آورده است و علت را از نخست وزیر پرسید .
نخست وزیر جواب داد : قربان ، حالا این آشپز رسما به عضویت گروه نود و نه در آمد .
اعضای گروه نود و نه چنین افرادی هستند :
آنان زیاد دارند اما راضی نیستند .
تا آخرین حد توان کار می کنند تا بیشتر بدست آورند .
آنان می خواهند هر چه زودتر ” یکصد ” سکه را از آن خود کنند .
این علت اصلی نگرانی ها و آلام آنان می باشد .
آنها به همین دلیل شادی و رضایت را از دست می دهند و البته همین افراد اعضای گروه نود و نه نامیده می شوند .

وزیر به پادشاه گفت : قربان ، علت غمیگن بودن شما نیز چنین می باشد .
شما هم از زندگی رضای نمی باشید و در فکر بدست آوردند ثروتی فراوان هستید .



در پناه خدا باشید .

یا حق
101591
نام: نمیدانم
شهر: درمانده
تاریخ: 1/9/2013 10:30:22 AM
کاربر مهمان
  نام: سیف الدوله شهر: قدس ممنونم ازشما که جوابمو دادید ومدیریت حرف دل .واقعا خوشحالم کردید ولی مشکل اینجست که ایمیل ندارم من
اگه میشه همین جا بهم مشاوره بدهید واقعا ممنونتون میشم توی این مدت که این مساله برام پیش اومده کلی شکسته شدم و داغون ولی هیچ کسی نیست که متوجه بشه مدیریت حرف دل فرمودند که اگر نمیتونید خودتان با خانواده صحبت کنید کسی را واسطه بگیرید که با خانواده صحبت کنه نمیدونم باورتون میشه یانه نمیتونم با کسی درد دل کنم تنها کسانی که باهاشون درد دل میکنم فقط بچه های اینجا هستن یک مرتبه توی عمرم حرف دلمو به کسی گفتم زندگی جهنم شد دیگه رفت که به کسی اعتماد کنم ولی بچه های اینجا فرق دارند.
در ضمن من چکار کنم که این وسط دلی نشکنه به خدا دیگه از خودم خسته شدم نمیدونم این چه امتحان سختیه که خدابرام در نظر گرفته خدا امتحانت خیلی سخته خودت کمکم کن جواب امتحانو زود پیداکنم

کاش میشد دوستان هم نظرشونو میگفتن که بتونم یک راهی انتخاب کنم
خداجون تورا به حق خوبانت راه درست رو نشونم بده
101590
نام: صلوات
شهر: صلوات برمحمد وال محمد
تاریخ: 1/9/2013 10:28:13 AM
کاربر مهمان
  نگاهی کوتاه به زندگی حضرت محمد
نام: محمد-احمد-محمود
مقام: خاتم الانبیا
لقب: مصطفی-حبیب الله-ورسول الله-حضرت محمد دارای ۱۰۳لقب است.
کنیه: ابولقاسم و ابوابراهیم-۹ کنیه دیگر دارند.
نام پدر: عبدالله
نام مادر: آمنه
محل تولد: مکه
تاریخ تولد: ۱۷ریبیع الاول عام الفیل
ساعت تولد: طلوع فجر
روز تولد: جمعه
تاریخ ازدواج: ۱۰ربیع الاول-سن داماد:۲۵-سن عروس: ۴۰-فرزندان پیغمبر: قاسم-عبدالله-ابراهیم-زینب-ام کلثوم-رقیه-فاطمه
مدت عمر: ۶۳سال
مدت نبوت: ۲۳سال
تاریخ شهادت: ۲۸صفر-قبل از غروب افتاب روز دوشنبه
علت شهادت: خوردن گوشت مسموم بزغاله
نام قاتل: زن یهودی خیبری
محل دفن: مدینه


101589
نام: مرضیه
شهر: زابل
تاریخ: 1/9/2013 10:15:58 AM
کاربر مهمان
  این روزها دلم از این دنیا حسابی گرفته این روزا ارزش ها رنگ بی ارزشی گرفتن.نجابت وصداقت مرده همه چیز شده ظاهروپول.کاش توی این دوره زندگی نمی کردم.
101588
نام: نسرین
شهر: تنهایی
تاریخ: 1/9/2013 10:02:00 AM
کاربر مهمان
  سلام راستین عزیز من پیام دوشنبتو الان خوندم چون نتونستم که بیام تو سایت.عزیزم من خیلی کوچکتر از اونم که بخوام نظر بدم ولی دلم میخواد به عنوان خواهر کوچکترت راهنماییت کتم.همه ما آدما باید به آدماای که اطرافمون هستن و میخوان بهمون نزدیک بشن باید به فرصت برای شناخت بهشون بدیم البته با رعایت خیلی چیزا(که میدونم عزیزم خودت حسابی واردی)بعد از یه مدت اونوقت دیدی که از دوتا دنیای جدا از هم هستین منظورم اعتقادات.نظراتت یا رفتار هر چیزی که توی یه زندگی مشترک مهمه که به هم نمیخورید اونوقت با سندو مدرک بهش بگو که در این زمینه ما اصلا مناسب همدیگه نیستیم یا مثلا فلان موقع چیزی از شمادیدم که واقعا به این پی بردم که شما مناسب من نیستین.راستی همیشه مردها رو میتونی توی یه شرایط به همه چیشون پی ببری.به اخلاقشون.به قرار گرفتشون درهر شرایطی که مثلا اگه الان توی این شرایط قرار بگیرن چه طوری رفتار میکنن حالا چه در جمع خانواده و چه در اجتماع.در موقع اعصبانیتشون.
قشنگم امیدوارم درست ترین تصمیمو بگیری.
ببخشید اگه سرتو درد آوردم.
علی یارت.
101587
نام: عاشق شهدا
شهر: شهدا
تاریخ: 1/9/2013 9:35:09 AM
کاربر مهمان
  بنام رب المهدی (عج)
سلام خدمت سیف الدوله گرامی ازاینکه وقتتونو میگیرم یک زوج تاریخ عروسیشونو میخوان ۲۶ یا ۲۷ بهمن بگیرند تو انتخاب یکی از این دو روز موندند کدوم تاریخ انتخاب بشه بهتره

اگر هم میشه یک استخاره واسه من بگیرید ممنون از لطفتون
101586
نام: جان و جوانیم فدای رهبرم
شهر: شهر خدا
تاریخ: 1/9/2013 9:04:45 AM
کاربر مهمان
  سلام برادر گرامی جناب آقای سیف الدوله از قدس
چندی پیش من حاجتی داشتم که یکی از اقوام به نیت من نذر کرد. نیت من دقیقا این بود که تا اول محرم جواب روشنی از خدا بگیرم و حاجت روا شم(یعنی به خواسته خودم برسم).
من به اون خواسته نرسیدم اما خدا یه سری دلیل و برهان مبنی بر خیر نبودن اون ماجرا به من نشون داد. حالا نمی دونم باید اون نذر رو ادا کنم یا نه؟ و با در نظر گرفتن این قضیه که اون شخص برام نذر سنگینی هم کرده که تقریبا میشه گفت اداش از عهده من خارجه.نه که کلا نتونم بدم اما مبلغ نذر تقریبا میشه گفت 1.5 الی 2 برابر میزان حقوق ماهانه منه.
نمی دونم تکلیفم چیه؟ دین به گردنمه یا نه؟
101585
نام: عاشق شهدا
شهر: شهدا
تاریخ: 1/9/2013 8:53:47 AM
کاربر مهمان
  (بنام رب المهدی (عج)

بدی کردیم، خوبی یادمان رفت
ز دلها لای روبی یادمان رفت

به ویلای شمالی خو گرفتیم
شهیدان جنوبی یادمان رفت . . .

شادی روح شهدا صلوات

دوستان واسم دعا کنید
101584
نام: جان و جوانیم فدای رهبرم
شهر: شهر خدا
تاریخ: 1/9/2013 8:52:02 AM
کاربر مهمان
  پلان 1:

آن طرف خیابان دختری از ماشین پیاده شد و ناگهان شالی که روی سرش بود افتاد.

دختر با همان حالت مسافت کوتاهی را پیمود تا نزدیک منزلی رسید ، شال را دوباره سرش انداخت.

زمانی که این اتفاق به ظاهر ساده افتاد،هیچ آبی از آب تکان نخورد،

فقط.....حجابی از سر افتاد !


پلان 2:

مراسم خودمونیه،مرد غریبه ای نیست ،همه فامیلن...دامن کوتاه ،با جوراب شلواری ضخیم،هم حجاب داره !هم شیکه...


پلان3:

واسه دیدن جدیدترین مدلهای مو،مش،آرایش ،ناخن ولباس و ...یه سر به انتهای دسته جات عزاداری بزنید!




وصیت حضرت زهرا(س) :

"علی جان،خودت شبانه غسلم بده، کفنم کن، برجنازه ام نماز بخوان.

علی جان ، در تابوتی مرا بگذار که حجم تنم مشخص نباشد ،لحدم را بپوشان، بعد از دفن بالای سرم ،روبه روی صورتم بنشین قرآن و دعا بخوان."



وای بر ما ،ما چقدر شبیه فاطمه هستیم؟؟
101583
نام: سوگند
شهر: امان از جدایی
تاریخ: 1/9/2013 8:51:29 AM
کاربر مهمان
  " السلام علیک یابن فاطمه الزهرا "

هرچند حال و روز زمین و زمان بد است
يک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
حتي اگر به آخر خط هم رسيده اي
آنجا براي عشق شروعي مجدد است


تسلیت یا بقیه الله
تسلیت یا بقیه الله
تسلیت یا بقیه الله

<<ابتدا <قبلی 10165 10164 10163 10162 10161 10160 10159 10158 10157 10156 10155 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=10160&mode=print