اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
100842 |
نام:
.....
شهر:
شهر تنهايي
تاریخ:
12/29/2012 11:49:46 AM
کاربر مهمان
|
سلام خانم مهناز ازتنهايي . خانم مبارك باشه خب اگر مام برامون خواستگاربياد وكبكمون خروس بخونه ودنيابوفق مرامون باشه و... به ديگران ميگم كه چتونه چي ميخوايد؟؟؟ چرا نالان وفقدان مي كنيد . دود درد دل اين بچه هارا نمي بيني چطوري فضاي حرف دل را گرفته ؟؟ توكه اينجوري ازما دعا ميخواي وااااااااااااي به كساني كه مشكل دارن شوهرميخواهند زن ميخواهند زندگي ميخواهند خوب نگو نالشون كجا ببرن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
|
|
100841 |
نام:
صبا
شهر:
خرمشهر
تاریخ:
12/29/2012 11:44:42 AM
کاربر مهمان
|
سلام جناب اقاي سيف الدوله من استخاره خواسته بودم نه صبا خانم از شيراز اگه زحمتي نيست براي من استخاره بگيريد ممنون
|
|
100840 |
نام:
فاطمه
شهر:
قاین
تاریخ:
12/29/2012 11:26:26 AM
کاربر مهمان
|
ایران قرن 21 اینجا ایران قرن ۲۱ است!!! اینجا صدای آهنگ های پاپ لس آنجلسی و غرب زده آنقدر بلند است که فریاد های " حاج مهدی باکری" دیگر به گوش نمیرسند!!!
اینجا ایران قرن ۲۱ است!!! اینجا همه " حاج محمد ابراهیم همت " را با نام اتوبان همت می شناسند!!! اینجا ایران قرن ۲۱ است!!! اینجا ستارگان درخشان هالیوود آنقدر زیاد شده اند که دیگر کسی ستارگان پر فروغ کربلای ایران را نمیبیند!!!
اینجا ایران قرن ۲۱ است!!! اینجا بر دیوارهای شهر روی عکس شهدا پوستر تبلیغاتی می چسبانند!!!
اینجا ایران قرن ۲۱ است!!! اینجا نام شهید را برای انکه بچه ها خشونت طلب و جنگ طلب بار نیایند از کوچه ها برداشته و نام نگین و جاوید میگذارند!!!
اینجا ایران قرن ۲۱ است!!! اینجا کسی نمیداند که شهید مهدی باکری در وصیت نامه ی خود از خدا خواسته بود جسدش برنگردد و تکه ای از زمین را اشغال نکند!!!
اینجا ایران قرن ۲۱ است!!! اینجا کسی نمیداند شهید مهدی زین الدین رتبه ی چهار کنکور سراسری را داشت!!!
اینجا ایران قرن ۲۱ است!!! اینجا کسی نمیداند شهید مصطفی چمران دکترای فیزیک هسته ای داشت و یکی از نخبگان ایران بود!!!
اینجا ایران قرن ۲۱ است!!! اینجا کسی نمیداند تکه های پیکر شهید محمد نوبخت را درون گونی برای خانواده اش فرستاده بودند!!!
اینجا ایران قرن ۲۱ است!!! اینجا کسی نمیداند در عملیات خیبر شهید مهدی باکری برادرش حمید باکری را جا گذاشت و رفت!!!
اینجا ایران قرن ۲۱ است!!! اینجا دیگر شهدا زنده نیستند و در پیچ و خم ارتباطات به خاک سپرده شده اند!!!
اینجا ایران قرن ۲۱ است!!! اینحا دیگر کسی نمیخواهد گمنام بماند و همه به دنبال کسب نام هستند!!!
اینجا ایران قرن ۲۱ است!!! اینجا جانبازان موجی را از اجتماع دورنگه میدارند تا آسیبی به افکار عمومی نرسانند!!!
اینجا ایران قرن ۲۱ است!!! اینجا جانباز شیمیایی به خاطر نداشتن پول در بیمارستان پذیرش نمیشود و شهد شهادت مینوشد!!!
اینجا ایران قرن ۲۱ است!!! اینحا دشمن در خانه ی ماست و دیگر کسی حاضر نیست به نبرد با دشمن برود!!!
اینجا ایران قرن ۲۱ است!!! اینجا کسی نمیخواهد با صدای الله اکبر لرزه بر تن دشمن بیاندازند!!!
اینجا ایران قرن ۲۱ است!!! اینحا در پناه میز هستیم دیگر کسی پشت خاکریز پناه نمیگیرد!!!
اینجا ایران قرن ۲۱ است!!! اینجا روسری ها هر روز کوچکتر و مانتو ها هر روز کوتاهتر و تنگ تر میشود!!!
اینجا ایران قرن ۲۱ است!!! اینجا دختر ها پسر شده اند، پسر ها دختر شده اند، مردان بی غیرت شده اند، زنان بی حجاب شده اند!!!
اینحا ایران قرن ۲۱ است!!! اینجا دیگر کسی احترامی به چفیه ی شهدا قائل نیست!!!
اینجا ایران قرن ۲۱ است!!! اینجا دعای عهد را فراموش کرده ایم زمان دعای ندبه و سماوات را گم کرده ایم!!!
اینجا ایران قرن ۲۱ است!!! اینجا برای زیباسازی شهر ها ملیون ها هزینه میشود اما برای تعویض سنگ قبر فرسوده ی شهدای گمنام بودجه نداریم!!!
اینجا ایران قرن ۲۱ است!!! ایجا اعتراض میکنیم که چرا شهدای گمنام را در محیط دانشگاه به خاک سپرده اند!!!
اینجا ایران قرن ۲۱ است!!! اینجا.... اینجا... اینجا ایران قرن ۲۱ است...
|
|
100839 |
نام:
حمید
شهر:
امید به لطف خدا
تاریخ:
12/29/2012 11:24:11 AM
کاربر مهمان
|
سلام
اینجا بهش میگن حرف دل اومدوم حرف دلمو بزنم ، یه کاری میخوام کنم اما دو دلم نمیدونم انجام بدم یا نه نماز نمیخوانم قبلا میخوندم اما ترکش کردم چن وقتی میشه احساس میکنم که خدا دیگه کمکم نمیکنه از خدا که پنهون نیس از شما چه پنهون آدم گناهکاری هستم 9 ماه پیش زندگیم عوض شد با یه دختر آشنا شدم که خیلی به هم علاقه داریم شاید هم یه عشق یه طرفه اما خودش میگه خیلی دوسم داره و منم واقعا دوسش دارم متاسقانه به دلیل سن کم (18) نمیتونیم با هم ازدواج کنیم اما با همه اینا من با باباش صحبت کردم ولی باباش قبول نکرد گف هنوز سنتون کمه راه دوره از این حرفا دلم برای خودم تنگ شده برای اون حمید سابق البته اینو هم بگم دلیل ترک نمازم اصلا اون دختر خانم نبوده اون منو حتی تشویق هم به این کار میکنه اما نمیدونم چرا اینجوری شد عشق من نسبت به این دختر اصلا هوس نیس بلکه یه عشق پاکه خدایا میگن از رگ گردن به ما نزدیکتری درس من گناهکار اما تو منو ببخش خدایا خودت یه کاری کن که عشقمو از دست ندم خودت باباش راضی کن _ خدا که فقط مخصوص ادم های خوب نیس که خدا خدای همه هست به همه کمک می کنه از اون گناه کاره بگیر تا اونی که خیلی ادم مومنیه. الان واقعا افسرده شدم آقای سیف الدوله بردار گرامی دوستان حرف دلی اگه منو راهنمایی کنید ممنونتون میشم برام دعا کنید خیلی دعا کنید خدا کمک کنه بردار سیف الدوله من الان دو دل هستم به خود خدا هم گفتم شما یه استخاره برای من بگیرید اگه نتیجه استخاره خوب اومد که بازم تمام تلاشمو میکنم تا پدر این دختر خانمو راضی کنم اما اگه نه که حتما یه خیری تو کار هست منتظر جوابتون هستم یا حق.
|
|
100838 |
نام:
فرشید
شهر:
شیراز
تاریخ:
12/29/2012 11:18:12 AM
کاربر مهمان
|
سلام
|
|
100837 |
نام:
عطيه
شهر:
كربلا
تاریخ:
12/29/2012 11:09:59 AM
کاربر مهمان
|
باسلام وصلوات برمحمد وآل محمد درود وسلام بردوستان واهالي حرف دل
درعصر نبی گر بشکستند همه عهد علی را گرخانه نشین کرد . عدو ازستم خویش ولی را مادرس گرفتیم دراین ماه حسینی تنها نگذاریم دمی رهبر خود سید علی را
9 دی روز بصیرت برولایتمداران گرامی باد =============== فرمانده مخلص
گونی بزرگی را گذاشته بود روی دوشش
داشت توی سنگرها جیره پخش می کرد
بچه ها هم باهاش شوخی می کردند:
- اخوی دیر اومدی.
- برادر می خوای بکشیمون از گشنگی؟
- عزیز جان ! حالا دیگه اول میری سنگر فرماندهی برای خودشیرینی؟!!!...
...گونی بزرگ بود و سر اون بنده ی خدا پایین
کارش تموم شد
گونی رو که گذاشت زمین همه شناختنش
اون کسی نبود جز محمود کاوه
فرمانده ی لشکر...
|
|
100836 |
نام:
سیف الدوله
شهر:
قدس
تاریخ:
12/29/2012 11:00:55 AM
کاربر مهمان
|
سلام ،
فرهاد
از همین نزدیکی معمولا برا ازدواج استخاره نمیگیرم مگه اینکه بدانم در کدام مرحله هستید چون استخاره یعنی طلب خیر کردن از خداوند است. اول مشورت ارائه میدم بعد اگه تمایل داشتید استخاره میکنم.یاحق ضمنا شماره تلفن بنده در اختیار مدیریت حرف دل میباشد.
|
|
100835 |
نام:
دلشکسته
شهر:
غریب
تاریخ:
12/29/2012 10:48:33 AM
کاربر مهمان
|
سلام مهناز جان چشم حتما ۰۰درپناه خدا انشائالله خوشبخت و پیروز باشی عزیز ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ شوخی شهید همت با شهید باکری دوران دفاع مقدس پر از لحظات سخت و دشوار بود ولی با وجود تمام سختی ها شرینی های زیادی هم کام جهادگران ما را شیرین می کرد از آن جمله می توان به شوخی ها و لبخندهای خالی از ریای رزمندگان اشاره کرد . و اکنون گذری می کنیم بر خاطرات شاد آن روزگاران . باشد که ما هم به زیبایی آن لحظات لحظه ای روح خود را صفا دهیم . در سالهای دفاع مقدس چای مرهم خستگی جسمی رزمندگان اسلام بود. در میان لشکرها رزمندگان لشکر عاشورا انس و الفت بیشتری با چای داشتند . روزی در محضر آقا مهدی باکری و شهید حاج ابراهیم همت (فرمانده لشکر 27 حضرت محمد رسول الله « ص » ) بودیم که در آن صحبت از کنترل مناطق عملیاتی بود. حاج همت به آقا مهدی گفت : نگهبانان لشکر شما برای نیروهای سایر لشکرها سخت می گیرند و اجازه نمی دهند راحت عبور و مرور کنند مگر ترکی بلد باشند. آقا مهدی در پاسخ گفت : شما یقین دارید که آنها نگهبانان لشکر ما هستند حاج همت گفت : من نه تنها نگهبانان لشکر شما را می شناسم حتی حد خط لشکر عاشورا را هم می شناسم . آقا مهدی با تعجب پرسید چطور چگونه می شناسید؟ حاج همت گفت : شناختن حد و حدود لشکر شما کاری ندارد اصلاً مشکلی نیست هر خطی که از آن دود به هوا بلند شده باشد آن خطر لشکر عاشوراست چون همیشه کتری های چای لشکر شما روی آتش می جوشد. همگی خندیدیم .(اسفندیار مبتکر سرابی)
|
|
100834 |
نام:
عاشق شهدا
شهر:
شهدا
تاریخ:
12/29/2012 10:48:09 AM
کاربر مهمان
|
بنام رب المهدی (عج) روزی پرنده ای در کنار انسانی نشست و آهی کشید ... انسان پرسید : از چه آه می کشی ؟ گفت : از دیدن تو ! انسان از خشم غرید و خواست که پر های پرنده را بکند ... امّا پرنده پر زد و روی شاخه ای از درخت نشست و دوباره آهی از عمق وجودش کشید ... انسان که خیلی عصبانی بود گفت : این بار چرا آه کشیدی ؟ پرنده نگاه معنا داری به انسان انداخت و گفت : دلم برای پروازت تنگ شده ... جایت در آسمان خیلی خالی است ... کاش بال هایت را نگه می داشتی ... زیبا بودند ... یادت نمی آید ؟ تو بالا تر از همه ی اهل آسمان پر می گشودی و اوج می گرفتی و بالا می رفتی ... امّا حالا که پر هایت را ، همانطور که می خواستی مال مرا بکنی ، کنده ای و دور ریخته ای ... جایت در آسمان خیلی خالی است .... شاید این بهار بال های پروازت همچون گیاهان سر از خاک وجودت بر آوردند ... آن ها را پر پر نکن ... کاش می دانستی که تمام شکوه و زیباییت به بال هایت بوده و هست ... ! انسان خشمش فرو خفت ... تامّل کنان بغضش شکست ... پرنده سکوت زیبایی کرد و بعد در آسمان شروع به اوج گرفتن کرد... تا جایی که دیگر دیده نشد ! انسان متاسّف شد از کرده اش ... ناباورانه و با حسرت آسمان و دور شدن پرنده را به نظاره ایستاد ... و اشک ریخت ....
افسوس که هنوز هم نفهمیده بود جایگاهش زمین نبوده و نیست ...! و پرهای از نو روییده اش را با غصّه دانه دانه کند و بر زمین ریخت و دوباره نگاهش را به زمین دوخت و رفت
|
|
100833 |
نام:
طلا
شهر:
آبادان
تاریخ:
12/29/2012 10:42:22 AM
کاربر مهمان
|
توزندگی خودم سرگمم نمیدونم چه جوری زندگیمو بکنم بعضی وقتا بد جوری به بن بست میرسم و به خدا میگم امشب خیلی خستم کاشکی فردا صبح بیدارم نکنی
|
|