هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
100812
نام: bahareh
شهر: .
تاریخ: 12/28/2012 7:49:59 PM
کاربر مهمان
  salam man emsal konkoriyam to ro khoda vasam doa konid
100811
نام: علی
شهر: اصفهان
تاریخ: 12/28/2012 7:28:21 PM
کاربر مهمان
  چقدر سخت است زمانی که خدا را از دست بدهی
همه چیزت را
می شوی تنهای تنها
چقدر سخت است یک عمر فکر کنی آدمی اما وقتی پایه عمل وامتحان فرا رسید بلغزی
چقدر سخت است وقتی ببینی هیچ چیزی در دستت نیست
ببینی دستانت خالی است
ببینی ایمانت به درد نمی خورده
ببینی این همه دعا ونماز نتوانسته تو را از گناه نجات دهد
خدایا آماده ام باید بگویی
اگرچه سخت است
خدایا آماده عذابت هستم
آماده ام مرا بسوزانی
اما سوال من این است
چرا نماز ودعا ورمضان وقران ونهج البلاغه مرا از گناه رها نکرد
هیچ گاه فکر اینکه روزی اینگونه غرق گناه شوم را نمی کردم
دیگر زندگی برایم سخت است
بدون نماز وبدون قران بدون لذا مناجات با خدا خدایا تو اینها را از من گرفتی ...........
دوست دارم به جایی بروم که کسی نباشد همه وجودم اشک است اشک اشک
دوست دارم بگریم همیشه همیشه همیشه تا پایان عمرم که کم است الی الابد تا ابد بگریم گریه ای از سر پشیمانی
جامانده ای
که چه فکر می کردم وچه شدم
سخت است کسی نباشد حرفهایت را بشنود حتی خدا خدا هم تو را رها کرده
خدایا مرا رها کردی
این منم بنده ای که خلقش کردی.............

اما گنه کار و روسیاه...
بنده ای که می خواسته خوب باشه اما نتونسته


100810
نام: معصومه
شهر: شاهرود
تاریخ: 12/28/2012 6:57:43 PM
کاربر مهمان
  سلام به اقای سیف الله از شهر قدس:دیدم که در یکی از نوشته هاتون عرض کرده بودید که استخاره برای ازدواج نمیگیرید چرا؟
100809
نام: سمیرا
شهر: شیراز
تاریخ: 12/28/2012 6:17:56 PM
کاربر مهمان
  سلام دوستان عزیز مولایمان از ما غریب تر و تنهاترند ، پس خودمون رو برایش آماده کنیم در هر توانمان !!!
قومی به جد و جهد نهادند وصل دوست .... قومی دگر حواله به تقدیر میکنند
التماس دعای فرج باید بشه تیکه کلاممون البته از ته دل نه لق لقه زبان
باید خودمون رو برای دیدار پادشاه آماده کنیم !!!
باید صبح و شب به یادشون باشیم همین باعث میشه کمتر گناه کنیم و دعاهامون برآورده بشه
باید دعای اول و آخرمون دعای فرج باشه تا ضرر نکنیم
باید همیشه خودمون رو در محضرش ببینیم
باید نیاز خود و همه را به او درک کنیم و بفهمیم کسی از او مهربانتر و داناتر و ناجی تر نیست
باید همه بفهمند فقط او منجیست !!!
برای فرجش دعا کنیم و خودمان را برای دعایی که مستجاب بشود آماده کنیم
کسی ارام می اید
نگاهش خیس عرفان است
قدمهایش پر از معنا
دلش از جنس باران است
کسی فانوس بر دستش
به سان نور می اید
امید قلب ما روزی
ز راه دور می اید
اللهم عجل لولیک الفرج
100808
نام: راستین
شهر: غریبم
تاریخ: 12/28/2012 6:04:18 PM
کاربر مهمان
  سلام.بچه ها برام دعا کنید خیلی محتاجم به اینکه خدا نگاهم کنه نمیدونم چرا خدا بعضی حاجت ها رو انقد سخت میده یا اصلا نمیده.مگه نگفت من شنونده و اجابت کننده هستم؟مگه نمیگن کوچکترین معجزه ی خدا شاید بزرگترین آرزوی ما باشه؟پس چی شد؟راستی سهم من ۵۰۰تا صلوات.
100807
نام: دلشکسته
شهر: غریب
تاریخ: 12/28/2012 5:49:52 PM
کاربر مهمان
  در بیمارستانی، دو بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش که کنار تنها پنجره اتاق بود بنشیند ولی بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد.
آنها ساعتها با هم صحبت می‏کردند؛ از همسر، خانواده، خانه، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف می‏زدند و هر روز بعد از ظهر، بیماری که تختش کنار پنجره بود، می‏نشست و تمام چیزهائی که بیرون از پنجره می‏دید، برای هم اتاقیش توصیف می‏کرد.
پنجره، رو به یک پارک بود که دریاچه زیبائی داشت. مرغابیها و قوها در دریاچه شنا می‏کردند و کودکان با قایقهای تفریحیشان در آب سرگرم بودند. درختان کهن به منظره بیرون، زیبایی خاصی بخشیده بود و تصویری زیبا از شهر در افق دور دست دیده می‏شد. همان‏طور که مرد کنار پنجره این جزئیات را توصیف می‏کرد، هم اتاقیش چشمانش را می‏بست و این مناظر را در ذهن خود مجسم می‏کرد و روحی تازه می‏گرفت.
روزها و هفته‏ ها سپری شد. تا اینکه روزی مرد کنار پنجره از دنیا رفت و مستخدمان بیمارستان جسد او را از اتاق بیرون بردند. مرد دیگر که بسیار ناراحت بود تقاضا کرد که تختش را به کنار پنجره منتقل کنند. پرستار این کار را با رضایت انجام داد.
مرد به آرامی و با درد بسیار، خود را به سمت پنجره کشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیندازد.
بالاخره می‏توانست آن منظره زیبا را با چشمان خودش ببیند ولی در کمال تعجب، با یک دیوار بلند مواجه شد! مرد متعجب به پرستار گفت که هم اتاقیش همیشه مناظر دل انگیزی را از پشت پنجره برای او توصیف می‏کرده است.
پرستار پاسخ داد: ولی آن مرد کاملا نابینا بود
100806
نام: حمید
شهر: شیراز
تاریخ: 12/28/2012 5:31:33 PM
کاربر مهمان
  سلام و عرض ادب خدمت حرف دلی ها و آقای سیف الدوله

آقای سیف الدوله خدا خیرتون بده2 تا استخاره برای من بگرید خیلی خیلی فوری هستش اجرتون به امام حسین (ع)
100805
نام: امیدوار به رحمت خدا
شهر: همدان
تاریخ: 12/28/2012 4:34:10 PM
کاربر مهمان
  به نام خدا
سلام بر همه
دوستان عزیز بسیار محتاج دعای خیرتون هستم و مطمئنم خداوند نظر می کنه به دعایه خیر شما
اقا سیف الدوله بسیار سپاسگذارم از اینکه سر فرصت جواب بنده رو دادید ان شاءالله سعادتمند و سربلند در پیشگاه صاحب عصر باشید چیزی که هممون به دنبالشیم...
اللهم عجل لولیک الفرج
100804
نام: بهار
شهر: تهران
تاریخ: 12/28/2012 3:43:55 PM
کاربر مهمان
  سلام .اقا سیف الدوله مرسی از راهنمایتون
عاشق از.... از شما هم ممنون ولی صبرم دیگه داره تموم میشه
100803
نام: صبا
شهر: خرمشهر
تاریخ: 12/28/2012 3:42:36 PM
کاربر مهمان
  سلام و عرض ادب اقاي سيف الدوله لطف ميكنيد براي من يه استخاره بگيريد ممنون ميشم
<<ابتدا <قبلی 10087 10086 10085 10084 10083 10082 10081 10080 10079 10078 10077 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=10082&mode=print