هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
100162
نام: شهاب
شهر: اُمید به رحمت خدا
تاریخ: 12/19/2012 1:10:46 AM
کاربر مهمان
 
.:: یَاحَـــیُّ یَاقَیّـــوُمُ ::.


« اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَامَولاتی یَا رُقَیَّة بِنتُ الحُسین »


اگر بيمار شد كس گل برايش مى برند و من ...


دوباره از سقيفه دست آن ظالم برون آمد

كه مثل مادرم زهرا ز سيلى پاره شد گوشم


من آن شمعم كه آتش ، بس كه آبم كرد ، خاموشم

همه كردند غير از چند پروانه ، فراموشم


اگر بيمار شد كس گل برايش مى برند و من

به جاى دسته گل باشد سر بابا در آغوشم


پس از قتل تو اى لب تشنه آب آزاد شد بر ما

شرار آتش است اين آب بر كامم ، نمى نوشم


تو را بر بوريا پوشند و جسم من كفن گردد

به جان مادرت هرگز كفن بر تن نمى پوشم


دوباره از سقيفه دست آن ظالم برون آمد

به ضرب تازيانه ، قاتلت مى كرد خاموشم


فراق يار و سنگ اهل شام ، و خنده دشمن

من آخر كودكم ، اين كوه سنگين است بر دوشم


نگاه نافذت با هستى ام امشب كند بازى

گه از تن مى ستاند جان ، گه از سر مى برد هوشم


بود دور از كرامت گر نگيرم دست "ميثم" را

غلام خويش را، گر چه گنهكار است ، نفروشم


حاج غلامرضا سازگار


« یَامَولاتی یَا رُقَیَّة بِنتُ الحُسین اَغیثیـــنی »


100161
نام: شهاب
شهر: اُمید به رحمت خدا
تاریخ: 12/19/2012 12:30:41 AM
کاربر مهمان
 
شهر: اُمید به رحمت خدا
ایمیل
تاریخ: 12/18/2012 5:17:00 AM
سه شنبه، بیست و هشتم آذر ماه 1391
♡ اَعوُذُ بِالله ِمِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ ♡ بِسمِ الله ِالرَّحمنِ الرَّحیمِ ♡

اَلَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ{سورةالرّعد-28}
كسانى كه ايمان آورده‏ اند، و دلهايشان به ياد خدا مطمئن (و آرام) است؛ آگاه باشيد ، تنها با ياد خدا دلها آرامش مى‏ يابد!

* * *

امام على عليه السّلام فرمودند: اَلذِّكرُ يونِسُ اللُّبَّ وَيُنيرُ القَلبَ وَيَستَنزِلُ الرَّحمَةَ؛ ياد خدا عقل را آرامش مى دهد، دل را روشن مى كند و رحمت او را فرود مى آورد. {غررالحكم، ج2، ص66، ح1858}

« اَلـسّـــلامُ عَـلـَیـکَ یَـااَبَـاعَبـــدِالله »

♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡
❀ خـتـــم قـــرآن کـــریم حــرف دل ؛ نوبت پانزدهم
♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀ ♡ ❀

☁ جزء1: غریب گرامی از شهر تنهایی
☁ جزء2: خانم نرگس از کرج
☁ جزء3: خانم لیلا از مرودشت{سلام و عرض ادب. نذر شرایطی داره که مهمّ ترینش جاری شدن صیغه و خطبه ی نذر هست(رجوع کنید به رساله ی عملیه ی مرجعتون.) اگه شرایط نذر رو داره این نذرتون بر شما واجبه و اگه نداره واجب نیست. در هر دو حال ما به نیابت از شما این نذر واجب یا غیر واجب رو در این طرح به جای میاریم و سه ختم کامل رو برای برآورده شدن حاجات شرعی شما اختصاص می دیم وخوبان حرف دلی به شما کمک خواهند کرد.}
☁ جزء4: شهاب
☁ جزء5: دلشکسته از همتون
☁ جزء6: مادر ایرانی از ایران
☁ جزء7: خانم الهام از یزد
☁ جزء8: خانم الهام از یزد
☁ جزء9: خانم الهام از یزد
☁ جزء10: خانم الهام از یزد
☁ جزء11: خانم الهام از یزد
☁ جزء12: خانم الهام از یزد
☁ جزء13: خانم الهام از یزد
☁ جزء14: خانم الهام از یزد
☁ جزء15: خانم الهام از یزد
☁ جزء16: خانم الهام از یزد
☁ جزء17: خانم آذین از گرگان
☁ جزء18: خانم آذین از گرگان
☁ جزء19: خانم آذین از گرگان
☁ جزء20: خانم آذین از گرگان
☁ جزء21: خانم آذین از گرگان
☁ جزء22: خانم سارا غریب{سلام و عرض ادب. این مطلب را مطالعه بفرمایید: http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=172599 دعا می کنم این مشکل به بهترین شکل ممکن حل بشه.}
.
.
.
☁ جزء29: راستین گرامی از شهر غریبم
☁ جزء30: راستین گرامی از شهر غریبم

◁ توجه:

◁ برای شرکت در این طرح ، حتماً به این نکات توجه داشته باشید و آن را مطالعه بفرمایید:

◁ این ختم قرآن به نیّت دعا برای سلامتی و تعجیل در ظهور حضرت حجّت(عج) و هديه به آن حضرت می باشد و می بایست همراه با تدبّر در آیات الهی انجام شود تا هديه اي مناسب براي حضرتش باشد.

◁ برای استفاده از قرآن آنلاین همراه با متن ، ترجمه ، قاری ، انتخاب فونت دلخواه ، جستجو در قرآن و ... می توانید از سایت http://tanzil.net استفاده بفرمایید.

◁ هر یک از اعضاء محترم حرف دل(قدیمی و جدیدالورود) با اعلام آمادگی خود در فضای معنوی حرف دل ، تعداد جزء های مورد درخواستشون رو اعلام بفرمایند تا براشون ثبت بشه.

◁ بهتر اینه که شماره ي جزء هاي انتخابي اعلام نشه تا محدودیتی پیش نیاد و فقط تعداد جزء های مورد درخواست را اعلام فرماييد. بدیهیه که در صورت اعلام شماره جزء، فردی که زودتر درخواستش ثبت بشه حقّ تقدّم داره.

◁ قرائت جزءهاي انتخاب شده زمان و مهلت مشخصي نداره و هر موقع که قرائت بفرماييد مناسبه.

◁ به محض پایان هر نوبت ، نوبت بعدی این طرح به حول و قوّ
100160
نام: زينب سلامات
شهر: اصفهان
تاریخ: 12/19/2012 12:02:21 AM
کاربر مهمان
  سلام خدمت سيف الدوله از قدس لطف كن شب يلدا برام استخاره بگير البته من نيت خاصي ندارم فقط دوست دارم برام بگيري در واقع من كلا اهل استخاره گرفتن نيستم شايد باورت نشه اولين باره تو عمرم ميخوام بگيرم اونم نميدونم براچي دلم خواست هميشه به اين عقيده دارم ادم بايد از عقلش استفاده كنه در كارهاش
100159
نام: بهرام
شهر: گمیشان(گمش تپه)
تاریخ: 12/18/2012 11:58:38 PM
کاربر مهمان
  چرا آدمای این زمونه به خاطر دل خودشون دل دیگران رو میشکنن.آهای کسی که دل من رو به خاطر دل خودت دل شکستی.چه فایده ای از این کارت بردی.آیا چیزی بدست آوردی.امیدوارم خدا جوابت بده .ولی دیگه هر دوتا تون برین به جهنم چون دیگه از قیافتون بدم میاد .ولی دیگه واسه کسی نقش رفاقت نکشید.
100158
نام: مهدی
شهر: شهرستان بهشهر
تاریخ: 12/18/2012 10:47:52 PM
کاربر مهمان
  با سلام خدمت همه عزیزان خودم فرزند شهیدی هستم از خیل عظیم شهدای کربلای ایران زمین . اولا به خودم افتخار میکنم در چنین جایگاهی قراردارم از طرفی هم از بی عدالتی ها و بی قانونی های بعضی از ادارات دولتی زبان بنده بند اومده از زمینه حجاب خانم ها گرفته تا رفتار متناقض مسولین و ادارات دست اندر کار در برخورد با بی حجابی . به قول مادرم این جنگ بدتر از جنگ تحمیلی است . هر روز با دیدن این قیافه های با مدل غربی بیشتر عذاب میکشیم و سختی میبینیم . یا امام زمان فقط ظهور و وجود تو آب پاکی را بر دست همه میریزید و جهان را از این چپاول گری و فساد نجات میدهد . اللهم عجل لولیک الفرج
100157
نام: بشارت
شهر: زيرسايه امام زمان عج
تاریخ: 12/18/2012 9:54:04 PM
کاربر مهمان
  السلام عليك ياعزيزة الحسين...... التماس دعا.......ياحق
100156
نام: نگار
شهر: همدان
تاریخ: 12/18/2012 9:50:03 PM
کاربر مهمان
  احساس میکنم خدا دگر مرا دوست ندارد به خاطر نافرمانیم و به من اعتنا نمی کند دوست دارم رابطه ام با خدا اوج گیرد مرا راهنمایی کنید وبرایم دعا کنید اید دعای شما برایم درگیر بود. ممنون
100155
نام: سمیرا
شهر: شیراز
تاریخ: 12/18/2012 9:14:38 PM
کاربر مهمان
  سحر از كوچه ی خالي زدعا مي‌گذرد///
قافله قافله از دشت بلا مي‌گذرد///

آه! اي مردم غفلت‌زده ی خواب‌آلود///
عشق، ماتم زده از شهر شما مي‌گذرد///

روزهاتان همه شب باد كه خورشيد زمان///
بر سر نيزه سر از جسم جدا مي‌گذرد///

چشمتان چشمه ی خون باد كه بر ريگ روان///
كاروان از بَرِتان آبله پا مي‌گذرد///

مي‌شناسيدش و از نام و نسب مي‌پرسيد؟!///
واي از اين روز كه بر آل عبا مي‌گذرد/// از : محمد علی مجاهدی
سلام دوستان حرف دل بنده حقیرشهادت دردونه سه ساله امام حسین (ع)رو به همتون تسلیت میگم دلشکسته جان از شهر غریب چشم ماهم محتاجیم به دعاتون **التماس دعای فراوان از همگی
100154
نام: دلشکسته
شهر: غریب
تاریخ: 12/18/2012 8:50:54 PM
کاربر مهمان
  شفاى پسرى كه از بام سرنگون شده بود
مرحوم سيد كمال الدين رقعى ، كه زمانى مسئوليت واحد تاءسيسات و برق صحن مقدس حضرت زينب (س ) را به عهده داشت ، براى يكى از دوستان خود چنين تعريف مى كرد:
روزى پسرى به نام ((صاحب )) مشغول چراغانى مناره هاى حرم حضرت زينب (س ) براى جشن مبعث بود كه از بالاى پشت بام به وسط حياط صحن سرنگون شد. مردم جمع شدند و بلافاصله او را به بيمارستان عباسيه شهر شام منتقل كردند و به عليت حال بسيار وخيم او، توسط پزشكان بسترى شد.
خود او نقل مى كند: هنگامى كه در روى تخت دراز كشيده بودم ، ناگهان بى بى مجلله اى دست يك دختر كوچك را گرفته و آن دختر فرمود: اينجا چه مى كنى ؟ بر خيز و برو كارت را انجام بده . و باز ادامه داد: عمه جان ! بگو برود و كارش را انجام بدهد. بى بى اشاره فرمود: برو كارت نيمه تمام مانده . من كه ترسيده بودم ، با همان لباس بيمارستان از روى تخت بلند شدم و فرار كردم . در خيابان افرادى كه مرا آورده بودند با تعجب از من پرسيدند: اينجا چه مى كنى ؟ و چرا از بيمارستان بيرون آمدى ؟ من شرح واقع را گفتم و خلاصه ، اين واقعه ، مشهور آن زمان شهر شام شد
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
شفاى يك جوان
مردى مصرى نقل مى كرد: روزى در حجره بودم ، زنى باوقار و با حجاب و متانت نزد من آمد و متاعى طلب كرد. سؤ ال كردم : مادر! چرا پريشانى ؟
عرض كرد: اى جوان مصير! يك فرزند بيشتر ندارم ، آن هم به مرض سل مبتلا شده و تمام پزشكان از درمان او عاجز مانده اند حالا آمده ام و آذوقه اى مهيا كنم و به وطن باز گردم .
مردى مصرى گفت : مى شود امشب را در منزل ما مهمان شوى ، تا من هم طبيبى سراغ دارم و فرزند تو را نزد او مى برم ، زن رفت و پسر را آورد و گفت : من هر چه طبيب بوده بردم . مرد مصرى رفت در مقام حضرت زينب (س ) در مصر، و طولى نكشيد برگشت و به زن گفت : آماده باش برويم .
وقتى كه زن با فرزند خود به همراه مرد مصرى وارد حرم حضرت زينب كبرى (س ) شدند، زن تعجب كرد و گفت : اين جا كه كسى نيست .
چون اين زن مسلمان نبود و به اين چيزها عقيده نداشت ، ولى مصرى گفت : شما برو و استراحت كن .
زن در گوشه حرم خوابش برد. اما مرد مصرى وضو گرفت و جوان را به همراه يك روسرى به حرم بسته و شروع به عبادت نماز و دعا و التماس كرد. ناگهان ديد مادر جوان كه خوابيده بود، بيدار شد و نزد جوان آمد و بى اختيار گريه كنان دنبال در ضريح مى گردد و جوانش بلند شد و با مادر مشغول زيارت ضريح و حرم مطهر بى بى شدند. مرد مصرى مرتب سوال مى كرد كه چه شده ؟
زن جواب داد: خواب بودم ، ديدم زن جوانى وارد ضريح شد كه دستش را به پهلو گرفته بود. وقتى وارد شد، خانم مجلله اى كه در حرم بود، دست و پاهاى او را بوسيد و به بى بى فرمود: اى نور چشم من ! اين جوان مسيحى را در خانه ات آورده اند، دست خالى بر مگردان .
گفت : مادر! خدا را به جان شما قسم دادم تا حاجت اين را روا كند.
يك وقت ديدم كه مادر وارد جايى شد كه همه در پيش پاى او برخاسته و حضرت فاطمه (س ) فرمود: يا جدا، يا رسول الله ! در خانه زينب آمده ، و رسول خدا (ص ) از خدا خواست تا جوان را شفا عنايت فرمايد.

100153
نام:
شهر:
تاریخ: 12/18/2012 8:45:54 PM
کاربر مهمان
  سلام آقا جان
رو سیاهم
باعث ناراحتیتان شدم
سعی می کنم واجبات را انجام دهم و
از انجام کارهای حرام دوری کنم
مرا یاری فرما
<<ابتدا <قبلی 10022 10021 10020 10019 10018 10017 10016 10015 10014 10013 10012 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=10017&mode=print