اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
| هرچه می خواهد دل تنگت بگو |
100152 |
نام:
دلشکشته از همتون
شهر:
.......
تاریخ:
12/18/2012 8:34:40 PM
کاربر مهمان
|
در مکه که رفتم خیال می کردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده و تمام درست هایم به نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود. در مکه دیدم خدا چند سالیست که از شهر مکه رفته و انسانها به دور خویش میگردند. در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خویش را بزداید غافل از اینکه آن دوره گرد خود خدا بود. درمکه دیدم خدا نیست و چقدر باید دوباره راه طولانی را طی کنم تا به خانه خویش برگردم و درهمان نماز ساده خویش تصور خدا را در کمک به مردم جستجوکنم. آری شاد کردن دل مردم همانا برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست. کاش بیشتر دقت کنیم کاش
|
|
100151 |
نام:
دلشکسته
شهر:
غریب
تاریخ:
12/18/2012 8:25:10 PM
کاربر مهمان
|
سلام دوست عزیزی که گفتی داستان بقیه کو ادامه داستان البته من همش و گذاشتم حالا از مدیریت حرف دل باید بپرسی که چی شد بقیش چون خيلي الحال وتضرع وزاري داشتم، حضرت اشاره به من كردو فرمود به آن آقا سيد كه دم درب نشسته بگو اشك بريزيد،ان شاءالله تعالي خوب ميشويد. من به درب اطاق نگاه كردم ديدم شوهر خواهرم آقاي حاج آقا مصطفي طباطبائي قمي كه از علما وخطبا و از ائمه جماعت تهران ميباشد نشسته است . امر آقا را به شخص نامبرده رساندم. ايشان ميخواست از ذكر مصيبت خودداري كند،حضرت سيد الشهدا(ع) فرمود روضه دخترم را بخوان. ايشان مشغول به ذكر مصيبت حضرت رقيه (ع) شد و من هم گريه ميكردم و اشك ميريختم، اما متاسفانه بچههايم مرااز خواب بيدار كردند ومن هم با ناراحتي از خواب بيدار شدم ومتاسف ومتاثر بودم كه چرا از آن مجلس پرفيض محروم ماندهام، ولي ديدن دوباره آن منظره عالي امكان نداشت. هماه روز، و يا روز بعد، به همان متخصص مراجعه نمودم. خوشبختانه پس از معاينه معلوم شد كه اصلا اثري از ناراحتي وبيماري قبلي در كار نيست . او كه سخت در تعجب بود ازمن پرسيد شما چه خورديد كه به اين زودي وسريع نتيجه گرفتيد؟! من چگونگي توسل وخواب خودم رابيان كردم. دكتر قلم دردست داشت و سرپا ايستاده بود، ولي بعد از شنيدن داستان توسل من بي اختيار قلم از دستش برزمين افتاد و با يك حالت معنوي كه بر اثر نام مولي الكونين امام حسين (ع) به او دست داده بود پشت ميز طبابت نشست و قطره قطره اشك بررخسارش ميريخت . لختي گريه كرد وسپس گفت : آقا،اين ناراحتي شما جز توسل وعنايت و امداد غيبي چاره وراه علاج ديگري نداشت آن سر،كه خون او زگلويش چكيده است اين گنج غم كه دردل خاك آرميده است اين است دختري كه پدر را به خواب ديد بيدار شد زخواب وپدررا نديدوگفت اين مسكن خراب پسنديده بهر ما زينب به گريه گفت كه باشد برادرم پس ناله رقيه وزنهابلند شد گفتار برند سوي خرابه سرحسين چون ديد راس باب،رقيه بدادجان اين است آن سه ساله يتيمي كه درجهان داني گلاب مرقد اين نازدانه چيست معمورهست تا به ابد قبر آن عزيز اين دختر حسين سراز تن بريده است كزدشت خون به نزداسيران رسيده است ايعمه جان،پدرمگرازمن چه ديده است ازبهر خود جوار خدا را گزيده است اندرسفر كه قامتم از غم خميده است آن ناله را يزيد ستمگر شنيده است آنسر كه خون او زگلويش چكيده است مرغ روان او سوي جنت پريده است جز داغ باب وقتل برادر نديده است از عاشقان كربلا اشك ديده است ليك قبريزيدرا بهجهان كس
|
|
100150 |
نام:
تنها ترین تنها
شهر:
تهران
تاریخ:
12/18/2012 7:37:48 PM
کاربر مهمان
|
دلم از تنهایی گرفته
|
|
100149 |
نام:
حمید
شهر:
تبریز
تاریخ:
12/18/2012 6:59:41 PM
کاربر مهمان
|
خدوندا من نکردم گناهی فقط کردم به چشمانش نگاهی گر باشد هر نگاهی را گناهی مجازاتم کن هرطور که خواهی
|
|
100148 |
نام:
زينب سلامات
شهر:
اصفهان
تاریخ:
12/18/2012 6:59:06 PM
کاربر مهمان
|
(سلام خدمت دلشكسته از غريب محتاجيم بدعا حتما برات دعا ميكنم)
(سلام خدمت غريب امام هادي ع از زاهدان متنت جالب بود و همچنين دعا ميكنم هر چه زودتر رفيقت پيدا كني معلومه دوست با وفايي هستي كه فراموشش نكردي و ارزوته ببينيش منم مثل شما الان 2 ساله دوستم نديدم و هر دومون دلتنگ هم هستيم منتها از طريق تلفن جوياي احوال هم هستيم هر روز)
(((مي گريد غمش را نيمه جان اهسته اهسته
كنار تشت زر خيزران اهسته اهسته
دو دست كوچكش بر مي كشد ديباج را از تشت نمايان مي شود ماه نهان اهسته اهسته
چو خورشيدي كه سر برمي زند باشور و شيدايي زپشت پرده هاي اسمان اهسته اهسته
نگاهش مي خورد پيوند با لبخند محزوني كه مي ريزد عقيق و ارغوان اهسته اهسته
ميان تشت خون مي لغزد انگشتان لرزانش به روي گونه هاي مهربان اهسته اهسته
و مي بويد چو گل هاي بهاري زلف خونين اش و مي ريزند با هم هردوان اهسته اهسته
نگاهش مي رود سوي غروب و گرد اندوهي كه مي بارد به روي كاروان اهسته اهسته
نفس از سينه اش پرمي كشد پرواز بي برگشت به سمت وسعت رنگين كمان اهسته اهسته شكوفا مي شود در مقدمش دروازه هاي عرش به اهنگ مفاتیح الجنان اهسته اهسته
و زينب مي گذارد همچنان اهسته اهسته)))
|
|
100147 |
نام:
خروش!
شهر:
همین دور و برا
تاریخ:
12/18/2012 6:15:02 PM
کاربر مهمان
|
خاطرات تفحص شهدا
چند روزى مى شد كه در اطراف كانى مانگا در غرب كشور كار مى كرديم. شهداى عمليات والفجر چهار را پيدا مى كرديم. اواسط سال 71 بود. از دور متوجه پيكر شهيدى داخل يكى از سنگرها شديم، سريع رفتيم جلو، همونطور كه توی سنگر نشسته بود، ظاهراً تير يا تركش بهش اصابت كرده و شهيد شده بود. خواستيم كه بدنش رو جمع كنيم و توی كيسه بذاريم، در كمال حيرت ديديم توی انگشت وسط دست راستش یه انگشتر بود و از اون جالبتر اينكه تمام بدن كاملا اسكلت شده بود ولى انگشتى كه انگشتر در اون بود كاملا سالم و گوشتى مونده بود. همه بچه ها به دورش جمع شدن. خاك هاى روى عقيق انگشتر را كه پاك كرديم، اشك همه مون در اومد. روى اون نوشته شده بود:
(حسين جانم)!
|
|
100146 |
نام:
جان و جوانیم فدای رهبرم
شهر:
شهر خدا
تاریخ:
12/18/2012 6:06:11 PM
کاربر مهمان
|
سلام به دوستای گرامی. سلام آقا شهاب ممنون می شم اگه 70 جز برای من بذارید.ممنونم.
|
|
100145 |
نام:
ََA E
شهر:
یک جایی
تاریخ:
12/18/2012 5:58:14 PM
کاربر مهمان
|
من یک نفر را دوست دارم
|
|
100144 |
نام:
آمی
شهر:
فیروزآباد فارس
تاریخ:
12/18/2012 5:40:58 PM
کاربر مهمان
|
چه کسی می گوید که گرانی اینجاست.دوره ارزانیست.چه بسا چون که شرافت ارزان.تن عریان ارزان و دروغ از همه چیز ارزانتر. آبرو قیمت یک تکه نان و چه تخفیف بزرگی خورده فیمت یک انسان اللهم عجل لولیک الفرج
|
|
100143 |
نام:
مریم
شهر:
تهران
تاریخ:
12/18/2012 5:13:16 PM
کاربر مهمان
|
یا حضرت رقیه،امشب دست منو بگیر................
|
|