هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
10002
نام: سمیه
شهر: خوی*ایران
تاریخ: 7/24/2005 5:26:09 AM
کاربر مهمان
  آنانکه خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند؟؟؟؟؟
************************************************
بسم رب الکعبه
مبحث انتظار سابقه ای به قدمت تاریخ آفرینش انسان دارد.از آن زمان کهفرشتگان به آدم(ع)سجده کردند بحث انتظار قائم موعودی از سلاله ی پیامبر خاتم(ص)مورد تامل قرار گرفت.اما معنای انتظار چیست؟
انتظار:دیده به راه دوختن است.لحظه شماری برای دیدار کسی یا انجام واقعه ای.امیدواری و آمادگی و نگرانی
واما انتظار مهدی:
همه ی اینها و فراتر از انهاست.اقتدای به اوست.
رمز پایداری و سر استقامت وراز جانبازی در راهش
عامل رشدوعصاره ی یقین و چکیده ی تقوا عشق به زیبایی هاوالتزام به خوبیهاست
10001
نام: گمنام
شهر: عشق آباد
تاریخ: 7/24/2005 5:09:46 AM
کاربر مهمان
  به نام مهربانترین مهربانان

فاش می گویم و از گفته خود دل شادم

بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم


*********************

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود

آدم آورد در این دیر خراب آبادم

*********************

سلام

سلام به دلهای شکسته ها و عاشقان


******************

از یک چیز ناراحتم

***********
چرا خودتون و گول میزنید ( خطاب به عاشقا)

*****************
چرا جز شکایت بلد نیستید

*****************
چرا تا غمی رو دلتون میشینه از خدا نا امید میشید

********************************************

به قول یکی از دوستان

برای هر چیز باید صدقه داد و

صدقه دل عشق است.

************

دل شکسته اش قشنگتره

**********

هر چند که از آینه بی رنگ تر است

از خاطر غنچه ها دلم تنگ تر است

************************

بشکن دل بی نوای ما را ای عشق

این ساز شکسته اش خوش آهنگ تر است

**************************

شما رو به قاضی حاجات میسپارم



یا ارحم الراحمین
10000
نام: سمیه
شهر: خوی-ایران
تاریخ: 7/24/2005 5:06:48 AM
کاربر مهمان
  همه روز روزه بودن همه شب نماز کردن
همه ساله حج نمودن سفر حجاز کردن
ز مدینه تا به کعبهسروپابرهنه رفتن
دو لب از برای لبیک به وظیفه باز کردن
به مساجد و معابدهمه اعتکاف جستن
ز ملاهی و مناهی همه احترازکردن
شب جمعه ها نخفتن به خدای راز گفتن
ز وجود بی نیازش طلبنیاز کردن
به خدا که هیچ کس را ثمر آنقدر نباشد
که به روی نا امیدی در بسته باز کردن
************************************************
تقدیم به همه ی کسانی که ته دلشون می خوان خوب باشن
9999
نام: زهرا
شهر: دیر
تاریخ: 7/24/2005 3:34:58 AM
کاربر مهمان
  خدایابه انسانها نشان بده رسم دوست داشتن ودوست نگه داشتن خدایا با انسانهای بی وفا چه میشه کرد
9998
نام: هادی
شهر: تهران
تاریخ: 7/24/2005 3:31:52 AM
کاربر مهمان
  سلام آقا جان یا اباصالح
9997
نام: ناشناس
شهر: غریبستان
تاریخ: 7/24/2005 3:31:52 AM
کاربر مهمان
  سلام لیلای غریب و مهربون از اصفهان
********************************
من شرمنده روح بزرگ تو هستم
من کوچیکتم
قبلا هم گفتم ما مخلصیم
********************************
در اتصال ملکوتیت
همون وقت که ایمان آوردی تنها خداست که محبوب توست
همون زمان که به وصال رسیدی
من ناشناس از دریای عشق خدا رو از دعای پاک و باصفات محروم نکن
نمیدونم خودت میدونی به کجا رسیدی ؟
من غبطه خور عشق توام
مراقب دلت باش

یا علی
9996
نام: لیلا ی غریب
شهر: اصفهان
تاریخ: 7/24/2005 3:23:28 AM
کاربر مهمان
  داستان دربارهی یک کوهنورد است که می خواست از بلند ترین کوه ها بالا برود.
او پس از سالها آماده سازی.
ماجراجویی خود را آغاز کرد.
ولی از آنجا که افتخارکار را فقط برای خود می خواست.
تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود.
شب بلندیهای کوه را تمامادر برگرفت
و مرد هیچ چیز را نمی دید.
همه چیز سیاه بود.
اصلا دید نداشت و ابر روی ماه و ستاره ها
را پوشانده بود.
همان طور که از کوه بالا میرفت.
چند قدم مانده به قله کوه.
پایش لیز خورد.
و در حالی که به سرعت سقوط می کرد.
از کوه پرت شد.
در حال سقوط فقط لکه های سیاهی را در مقابل چشمانش می دید.
و احساس وحشتناک مکیده شدن به وسیله قوه جاذبه اورا در خود می گرفت.


ادامه دارد
9995
نام: حمید
شهر: آبادان
تاریخ: 7/24/2005 2:43:50 AM
کاربر مهمان
  ای ول .
من که موافقم با یه بنده خدا
شما چی؟
9994
نام: آواز غم
شهر: خوی
تاریخ: 7/24/2005 2:36:19 AM
کاربر مهمان
  خدایا: کمکم کن روزی بدانم که من کی هستم
9993
نام: @@
شهر: @@
تاریخ: 7/24/2005 2:02:43 AM
کاربر مهمان
  به دنبال هشت روز اعتراض و اعتصاب عمومی در مهاباد، رژیم این شهر را به صورت یک شهر کاملا نظامی در آورده و با حمله به منازل مردم در روزهای اخیر، ضمن اذیت و آزار آن ها، اقدام به دستگیری صدها جوان و شکنجه آن ها در بیدادگاه های خود کرده است. بنا بر گزارشی که امروز، شنبه ۱ مرداد برابر با ۲۳ ژوئیه، از مهاباد رسیده، در شهر شایع شده که دو تن از دستگیرشدگان، دو جوان سیزده و هجده ساله، بر اثر شکنجه در زندان مرکزی مهاباد جان باخته اند. این در حالی است که گفته می شود سیزده تن از دستگیرشدگان بر اثر شکنجه دچار صدمات عمیق جسمی شده و تحت کنترل شدید نطامیان به بیمارستان های دولتی اعزام شده اند. به دنبال گسترش خبر مرگ این دو جوان، امروز شهر به صورت تعطیل و اعتصاب عمومی در آمد و تظاهرات وسیعی در مقابل زندان مرکزی مهاباد برگزار گردید که تا زمان مخابره این خبر، ساعت ۶ بعد از ظهر به وقت محلی، هنوز ادامه دارد. مردم خواهان تحویل اجساد قربانیان شکنحه و مجازات عاملان و آمران جنایت های اخیر مهاباد هستند. بنا بر همین گزارش، شهرهای سقز، بوکان و کامیاران در همبستگی با مردم مهاباد، کلیه مغازها را تعطیل و اعتصاب عمومی اعلام کرده اند.

١مرداد ١٣٨٤ برابر با ۲۳ ژوئیه ۲۰۰۵
<<ابتدا <قبلی 1006 1005 1004 1003 1002 1001 1000 999 998 997 996 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=1001&mode=print