هرچه می خواهد دل تنگت بگو
نام:
ایمیل:  اختیاری
شهر:  
درج مطلب
کد امنیتی:
CAPTCHA code image
Change the code
   

کاربر گرامی! مطالب شما پس از تایید مدیر حرف دل در این صفحه نمایش داده می شود.

اهــــــل دل ای نازنین هــایم ســـلام
ســایه تان اینجا همیـشه مســــــتدام
بـا شـما قلـــــبم منـــــوّر می شـــود
حــال من یك حـــال دیــگر می شـــــود
حـــــرف دل ، اینـجا پناهم داده است
دلـــــــبری قــــــولِ نگـــــاهم داده است
بزمتان ، جــــــانِ مــــــــرا بـر بـاد كـرد
حــــــرف دل ، مـــــا را چنین معـتاد كـرد
حـرف دل، پُر گشته از یــــاران عشق
گـــونه هـا تـَــــر گشته از باران عشـــق
عــاشــقان مبهوت خالش می شوند
مست و شـیدای "وصالش" می شـوند
 هرچه می خواهد دل تنگت بگو
100082
نام: آفتاب آبی
شهر: .
تاریخ: 12/17/2012 11:07:06 PM
کاربر مهمان
  معبودا

به من بگو :

آیا باور کنم آنان را که خدایت می دانند می سوزانی؟


http://aftabeabi.persianblog.ir
100081
نام: امیدوار به رحمت خدا
شهر: همدان
تاریخ: 12/17/2012 10:50:41 PM
کاربر مهمان
  هر جمعه كه شد بيا ما بيداريم /اين جمعه فقط نيا عروسي داريم.از جور زمانه ما شكايت داريم/اندازه كوه و صخره ما حاجت داريم.ما مشكلمان گراني و بيكاريست/اقا به نبود تو عادت داريم.صد موعظه كن ولي ز تسليم نگو /از خمس و زكات و ضرل و تقسيم نگو.اقا بيا ولي فقط با يك شرط /از انچه كه ما دوست نداريم نگو
التماس دعا مخصوص
100080
نام: خروش!
شهر: همین دور و برا
تاریخ: 12/17/2012 10:08:03 PM
کاربر مهمان
  خاطرات تفحص شهدا


یكى از سربازهایى كه در تفحص كار مى كرد، اومد پهلوم و با حالت ناراحتى گفت: مادرم مریضه... گفتم: خب برو مرخصى ان شاء الله كه زودتر خوب مى شه. برو كه ببریش دكتر و درمون... گفت: نه! به این حرف ها نیست. مى دونم چطور درمونش كنم و چه دوایى داره!
اون روز شهیدى پیدا كردیم كه قمقمه ش پُر بود از آبى زلال و گوارا. با اینكه بیش از ده سال از شهادتش گذشته بود، قمقمه ، همچنان آبى شفاف و خوش طعم داشت. ده سال پیش در فكه، زیر خروارها خاك،کجا و حالا كجا؟ بچه ها هر كدوم جرعه اى از آب به نیت تبرّك و تیمّن خوردن و صلوات فرستادن.
اون سرباز، رفت به مرخصى و چند روز بعد شادمان برگشت. از چهره ش فهمیدم كه باید حال مادرش خوب شده باشه. گفتم: الحمدلله مثل اینكه حال مادرت خوب شده و دوا و درمون موثر واقع شده... جا خورد. نگاهى انداخت و گفت: نه آقا سید. دوا و درمون موثر نبود. راه اصلیشو پیدا كردم. تعجب كردم. نكنه اتفاقى افتاده باشه. گفتم: پس چى؟ گفت:
چند جرعه از آب قمقمه اون شهید كه چند روز پیش پیدا كردیم رو بردم تهران و دادم مادرم خورد، به امید خدا خیلى زود حالش خوب شد. اصلا نیتم این بود كه براى شفاى اون ، جرعه اى از آب فكه ببرم...

یاعلی...یاعلی...
100079
نام: بشارت
شهر: زيرسايه امام زمان عج
تاریخ: 12/17/2012 9:57:38 PM
کاربر مهمان
  همواره روحي مهاجرباش به مبدا هستي. به سوي انجا كه بتواني انسان تر باشي وازانچه هستي و هستند فاصله بگيري واين رسالت دائمي توست......شهيدآويني.....ياعلي

****************************
مدیریت حرف دل

باسلام و تشکر از حضور شما در بخش حرف دل
خدمتتان عرض کنم که این جمله زیبایی که نوشتید از شهید آوینی نمی باشد. اگر منبعی از این شهید بزرگوار در دسترس دارید حتما برای ما هم بنویسید.

ومن الله التوفیق
100078
نام: عاشق ولی حیف تنهاییم
شهر: تبریز
تاریخ: 12/17/2012 9:45:06 PM
کاربر مهمان
  سلام بر همه میخواستم بدونم خدا عشق رو واسه چی افرید، افرید که دل هارو بسوزونه، افرید که جدایی رو عشق، حسرت رو دلتنگی بکنه اصلا عاشق و عشق واقعی تو جهان وجود داره.

همش با خودم این سوالاهای بی جوابو تکرار می کنم اخرش هم هیچ، من یه پسرم نمی تونم گریه کنم نمی دونم چرا شاید به خاطر غرور باشه شاید اما انقدر بغض گلومو میگیره که حتی نمی تونم نفس بکشم.
این همه گفتم ولی بازم دلم اروم نمی گیره خدا کنه هیشکی از اون کسی که با تموم قلبش دوس داره جدانشه خدایا منم یه بنده حقیریم که خودت آفریدی تو رو قسم به بزرگی خودت هیچ عاشقیو ازهم جدا نکن.
100077
نام: ....
شهر: قفس
تاریخ: 12/17/2012 9:26:06 PM
کاربر مهمان
  سلام آرزو می کنم که بچه اسمان بشم و دلم برای پرواز تنگ است. التماس دعا
100076
نام: لعیا
شهر: غریب
تاریخ: 12/17/2012 9:16:24 PM
کاربر مهمان
  سلام من یه زن ۲۸ ساله ام از طرف شوهرم و خانواده اش خیلی اذیت ها کشیده ام
ارادت خاصی به شهیدان داشتم و دارم مخصوصا به شهید کشوری خیلی خوابشان را میدیدم خیلی زیاد.
همیشه نمازهایم را سر وقت میخواندم به صورت نامحرمان نگاه نمی کردم و الانم سعی میکنم نگاه نکنم. حتی موقعی که بیرون از خانه بودم اگر اذان گفته میشد میرفتم به نزدیکترین مسجد و نمازم را میخواندم اکثر شبها خواب شهدا را میدیدم وقتی میخوابیدم عالم دیگری بود همه ی اینها باعث شد خدا به من موهبتی عنایت کند اما چون نوجوانی بیش نبودم و نمیدانستم چه میبینم میترسیدم و ترسم حجابی میشد ما بین من و آنچه میدیدم تا اینکه ازدواج کردم پسر دوست پدرم.
اولین چیزی که از او پرسیدم انجام واجبات و ترک محرمات بود گفت که همه جور است و من ساده دل فکر کردم راست میگوید. خلاصه هر چه بوده گذشته با همه شکنجه های همسر و خانواده اش ساختم حتی شوهرم من را شبانه در شهر غریب و در اندشت تهران بیرون کرد نه یکبار چندین بار اما من به خاطر یه دانه پسرم ماندم ماندم ماندم
خدایا فقط تو فقط تو میدانی چه ها کشیده ام و هنوز ادامه دارد ولی خیلی کمتر شده شوهرم کمی به خودش آمده شاید بپرسید به شهید کشوری چه ربطی دارد .باید بگویم اول خدا بعد هم شهید کشوری خیلی به من کمک کرد دیگر سالها بود که خوابشان را نمیدیدم یک شب که شوهرم دوباره دیوانه شده بود و بدون هیچ علت من و فرزندم که در آن موقع ۲ساله بود میزد و میخواست مارا بکشد میگفت که دوستت ندارم گم شو برو از زندگی من بیرون .میگفت خودم را فدای تو و بچه نمیکنم و.....
سرتان را درد آوردم . من آن شب شهید کشوری را در خواب دیدم بعد از چندین سال. من و شوهرم روبرویش نشسته بودیم رو به من کرد و گفت میخواهی مشکلاتت حل شود؟
گفتم آری .به من گفت :نذر کن در عزاداری امام حسین علیه السلام نان و پنیر و سبزی بدهی و به من چیزی مانند سکه که در عروسیها روی سر عروس و داماد میریزند داد و گفت این را بگیر که از یادت نرود وامسال دومین بار بود که نذرم را ادا کردم.
الهی امیدم تویی نا امیدم مگردان.
100075
نام: گناهکار
شهر: بروجرد
تاریخ: 12/17/2012 9:16:15 PM
کاربر مهمان
  خدایا خیلی اشتباه کردم خدایا میدونم بنده ی خوبی نبودم خدایا بغض تو گلومه خدایه به بن بست نرسیدم ولی اخرتی هم نمی بینم ناامید نیستم تا شما رو دارم ولی می خوام بدونم منو بخشیدی کمکم کن تا از این منجلاب دربیام خدا خیلی دوست دارم از ته دل میگم
خدا یا کمکم کن
100074
نام: نسرین
شهر: تنهایی
تاریخ: 12/17/2012 9:05:32 PM
کاربر مهمان
  سلام بچه ها برام دعا کنید خیلی کم آوردم خیلی.دنبال آرامش میگردم دنبال یه جا که هیچ کس نباشه هیچ صدایی نباشه خسته ام خیلی خسته ام.
100073
نام: ...
شهر: تهران
تاریخ: 12/17/2012 8:50:26 PM
کاربر مهمان
  خیلی بیشتراز اونی که فکر می کردم تنهام...خیلی
برام دعا کنید
<<ابتدا <قبلی 10014 10013 10012 10011 10010 10009 10008 10007 10006 10005 10004 بعدی> انتها>>



Logo
https://old.aviny.com/guestbook/default.aspx?Page=10009&mode=print