شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی
فرزند ايشان نقل می کند
:
پدرم ، در کلیه ساعات روز و شب، برای رفع حوائج حاجتمندان و درماندگان؛
آماده بودند.
روزی عرضه داشتم: خوبست برای مراجعه مردم وقتی مقرر شود.
فرمود:
« پسرم، لیس عند ربّنا صباح و لا مساء: آن
کس که برای رضای خدا، به خلق خدمت می کند، نباید که وقتی معین کند.
»
پدرم در ابتدای شبها پس از انجام فریضه، به نگارش پاسخ نامه ها و انجام
خواسته های مراجعان مشغول و سپس مدتی به مطالعه می پرداختند. از نیمه
های شب تا طلوع آفتاب به نماز و ذکر و نوافل و تعقیبات سرگرم بودند. پس
از طلوع خورشید اندکی استراحت می فرمودند و بعد از آن تا ظهر به ملاقات
و گفتگو با مراجعان و تهیه و ساخت دارو برای بیماران می نشستند و
بالاخره عصرها برای تدریس به مدرسه میرفتند و پس از آن نیز به پاسخگوئی
و رفع نیازمندی محتاجان و گرفتاران مشغول بودند و در تمام سال به تفاوت
ایام و اختلاف احوال پس از طلوع آفتاب و یا ساعتی بعد از ظهر استراحتی
کوتاه می فرمودند.
درسال 1314 یکی از سادات محترم مشهد برای ایشان سجاده ای و رختخوابی
هدیه فرستاد. ایشان در جواب فرموده بودند:
« سجاده را به خاطر سیادت شما که رعایت
حرمتش را بر خود واجب می دانم می پذیرم ولی به رختخواب نیازم نیست زیرا
که بیست و پنج سال است که پشت و پهلو بر بستر استراحت ننهاده ام.
»
پدرم، استمداد از ارواح مطهر ائمه هدی علیهم السلام و نیز استمداد از
ارواح اولیاء(ره)، را یکی از شرایط سلوک الی الله می دانست از اینرو به
اعتکاف و زیارت مشاهد متبرکه ائمه علیهم السلام و قبور مقدسه اولیاء
اهتمام فراوان می ورزیدند.
در انجام فرائض یومیه در اول وقت و اتیان نوافل و بیداری سحرگاهان و
تهجد و احیاء شبهای جمعه و لیالی متبرک و روزه درایام البیض و خدمت به
خلق بویژه نسبت به سادات و زیارت قبور انبیاء و اوصیاء علی الخصوص در
شبها و روزهای جمعه مداومت و مراقبت می فرمودند.
در اصفهان هر ساله چند اربعین در کوه های « ظفره» به تزکیه نفس می
پرداختند و همچنین در مساجد و بقاع متبرکه مانند مسجد لنبان و مقبره
علی بن سهل اصفهانی و محمد بن یوسف معدان بناء و بابارکن الدین و مزار
استاد خود، مرحوم حاجی محمدصادق و همچنین کوه صفه که محل عبادت استاد
ایشان بود، به اعتکاف و عبادت مشغول می شدند.
در ناحیه نجف اشرف، مسجد کوفه و سهله و مقبره کمیل و میثم تمار،
محلهایی بود که بسیار زیارت می فرمودند.
شیخ حسنعلی نخودکی چون به کسی دوا یا دعا می دادند می فرمودند:
« ما بهانه ای بیش نیستیم و شفا دهنده اوست،
زیرا که این عالم محّل اسباب است و خداوند فرموده است:
« ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها:
خداوند از انجام کارها جز به وسیله اسباب و وسائط، ابا و امتناع دارد
».
از اینرو لازم است به هنگام مرض به طبیب مراجعه نمود.
سپس می فرمودند:
« حضرت موسی (ع) مبتلا به قولنج شد، و
هنگامی که برای مناجات با حضرت ربّ الارباب به کوه طور رفت عرض کرد:
خداوندا مریض شده ام مرا شفا عنایت فرما.
خطاب شد: یا موسی به طبیب مراجعه کن. عرض کرد: خداوندا پاسخ مردم را چه
بگویم، در حالیکه خواهند گفت که تو کلیم اللهی و مرده را زنده میکنی و
کور را شفا میدهی، آنگاه برای مرض خود به طبیب مراجعه میکنی؟
خطاب شد: یا موسی ما این گیاهان را عبث نیافریدیم و علم طب را عبث به
انسان الهام نکردیم، حال آیا چون تو موسی هستی انتظار داری که این همه
را عبث بگذاریم و بی سبب مرض تو را شفا دهیم؟
»
پدرم با آنکه به عبادت و مجاهدت و ریاضت و زیارت و اعتکاف در اماکن
متبرک، سخت مداومت و مراقبت داشت، لیکن اظهار می فرمود:
« روح همه این اعمال، خدمت با اخلاص نسبت به
سادات و ذریّه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است و بدون آن، اینگونه
اعمال، همچون جسمی بی جان می باشد و آثاری بر آنها مترتب نمی گردد.
»