اجتماعى
خانواده
از نظر اسلام، خانواده يك ركن بزرگ است. اگر باشد و
سالمش باشد و تربيت درست باشد، در پيشرفت كار جامعه به
صورتى كه اسلام مىخواهد، تأثير زيادى دارد. اسلام
مىخواهد اين كانون تشكيل بشود و به وجود بيايد.
اگر خانوادهها صحيح، قوى، سالم، بىانحراف و طبق سنت
الهى تشكيل بشوند، آن وقت جامعه، جامعهى سالمى خواهد
بود.
در كار ازدواج و اين مراسم، ... به نظر اسلام آن چيزى
كه اصل و محور است، تشكيل كانون خانوادگى است.
مسئلهى مادرى، مسئلهى همسرى، مسئلهى خانه و
خانواده، مسائل بسيار اساسى و حياتى است. در همهى
طرحهايى كه ما داريم، بايستى «خانواده» مبنا باشد.
در خانواده همسر و مادر عضو اصلى است. زن در اين
مجموعه، جاى بسيار اساسى و رفيعى دارد. به همين خاطر،
وقتى اصل خانواده -يعنى زن - متزلزل است، در آنجا
هيچچيزى در جاى خودش قرار ندارد.
كانون خانواده، جايى است كه عواطف و احساسات بايد در
آنجا رشد و بالندگى پيدا كند؛ بچهها محبت و نوازش
ببينند؛ شوهر كه مرد است و طبيعت مرد، طبيعت خامترى
نسبت به زن دارد و در ميدان خاصى، شكنندهتر است و
مرهم زخم او، فقط و فقط نوازش همسر است - حتّى نه
نوازش مادر - بايد نوازش ببيند.

زن
آن زنى كه خود را در دامنه آن قلهيى مىداند كه در
اوج آن حضرت فاطمهى زهرا(عليهاالسّلام) _ بزرگترين زن
تاريخ بشر _ قرار دارد، زن ايرانى است.
اسلام با كار كردن زنان نه تنها موافق است، بلكه تا
آنجايى كه با شغل اساسى او كه مهمترين شغل اوست -
يعنى تربيت فرزند و حفظ خانواده - مزاحم نباشد، شايد
لازم هم مىداند.
اسلام فعاليت اسلامى زنان را با رعايت حجاب و حدود
اسلامى تشويق مىكند.
اگر در كشورى زنان آن كشور بتوانند به آن صفا و معنويت
و رُقاء و تعالى فكرى برسند، هيچ مشكلى در آن مملكت
باقى نمىماند.
دختر شلوار تنگِ لباس چسبان پوشيده، وقتى سوار يك
دوچرخهى تشريفاتى هم بشود و در خيابان بيايد، اين
تبرج است.
زن اسلامى، شخصيتى است كه راه و هدف را تشخيص مىدهد و
براى آن فداكارى مىكند.
زنِ امروز ايران، در صحنهى علم و سياست و هنر و در
گونهگون فعاليتهاى اجتماعى، از گذشته بسى فعالتر و
ميداندارتر است.
زنان مسلمان بايد در تمام شئونات زندگى فردى و
اجتماعى، حضرت فاطمهى زهرا(سلاماللَّهعليها) را
الگو قرار داده و پيروان راستين آن حضرت باشند.
زن بايد تبرّج - يعنى خودنمايى - نداشته باشد؛ ممنوع
است. اين، در فرهنگ اسلامى ممنوع است. زن بايد
خودنمايى نكند. اگر محيط جامعه، محيط خودنمايى زن شد،
به كلى همه چيز به هم مىريزد و اولين چيزى هم كه ضربه
مىبيند، امور جدى جامعه است. خانواده، سلامت جوانها و
عفاف و عصمت آنها ضربه مىبيند.
زن در كشور ما، سرباز خط مقدم انقلاب شد.
زن مسلمان بايد در راه فرزانگى و علم تلاش كند.
زن هم مىتواند به بالاترين مقامات از لحاظ معنوى
برسد.
شخصيت زن كه به بركت انقلاب اسلامى احياء شد بايد با
پرهيز از تجملگرايى حفظ شود.
صلاح زنان در جامعه، صلاح مردان را به دنبال دارد و در
اين ارتباط زنان نقش برجستهيى را برعهده دارند.
ما براى زن ارزش واقعى انسانى قائليم.
نبايد زنان به سمت تجملگرايى سوق پيدا كنند.
نقش زنان در انقلاب و جنگ، يك نقش تعيينكننده بود.
ورزش زنان، كار لازمى است. زنان هم نصف جمعيت كشورند؛
بايد ورزش بكنند؛ اما محيط ورزش زنان، بايستى به
گونهيى باشد كه با حدود اسلامى، مطلقاً مساسى پيدا
نكند.
اين عاطفهاى كه زن و مرد نسبت به هم ابراز مىكنند،
به آرامش درونى خانواده كمك مىكند. اينجاست كه زن يك
نقش اساسى ايفا مىكند. بعضيها خيال مىكنند اگر زنى
كارش عبارت از همان كار داخل خانه باشد، اين اهانت به
زن است؛ نه، اين هيچ اهانت نيست؛ بلكه مهمترين كار
براى زن، اين است كه زندگى را سر پا نگهدارد.
مادر
مسئلهى مادرى، مسئلهى همسرى، مسئلهى خانه و
خانواده، مسائل بسيار اساسى و حياتى است. در همهى
طرحهايى كه ما داريم، بايستى «خانواده» مبنا باشد.
بهترين روش تربيت فرزند انسان، اين است كه در آغوش
مادر و با استفاده از مهر و محبت او پرورش پيدا كند.
يكى از وظايف مهم زن، عبارت از اين است كه فرزند را با
عواطف، با تربيت صحيح، با دل دادن و رعايت و دقت، آن
چنان بار بياورد كه اين موجود انسانى - چه دختر و چه
پسر - وقتى كه بزرگ شد، از لحاظ روحى، يك انسان سالم،
بدون عقده، بدون گرفتارى، بدون احساس ذلت و بدون
بدبختيها و فلاكتها و بلايايى كه امروز نسلهاى جوان و
نوجوان غربى در اروپا و امريكا به آن گرفتارند، بار
آمده باشد.
زنانى كه فرزند خود را از چنين موهبت الهى محروم
مىكنند، اشتباه مىكنند؛ هم به ضرر فرزندشان، هم به
ضرر خودشان و هم به ضرر جامعه اقدام كردهاند. اسلام،
اين را اجازه نمىدهد.

ازدواج
بعضيها هم ازدواج را كه يك امر عاطفى و انسانى و
وجدانى است، به صحنهى تفاخر تبديل مىكنند.
بناى كار ازدواج، بر سازش دختر و پسر است
در ازدواج، اصل قضيه يك امر انسانى است؛ نه يك امر
مادّى. اسلام مهريه را قرار داده است؛ اما مهريه اين
را بهصورت يك معاملهى دادوستدى نمىكند.
در كار ازدواج و اين مراسم، ... به نظر اسلام آن چيزى
كه اصل و محور است، تشكيل كانون خانوادگى است.
ما در اين زمينهها - هم در مورد ازدواج جوانان، و هم
در مورد لوازمى كه ازدواج دارد - سفارشهاى زيادى هم به
مسئولان دولتى كردهايم. ... اميدواريم كه اين مقدمات
فراهم بشود و انشاءاللَّه مشكل ازدواج به شكلى حل
گردد.
تجملات و اسراف
اگر در جامعه قناعت وجود داشته باشد، زيادهروى و
اسراف و ريخت و پاش نباشد، اگر حرص و افزونطلبى در
امور مادى نباشد، اين جامعه به بهشت و گلستان تبديل
مىشود.
امام بزرگوار ما خودش مظهر همين معنا بود؛ آدمى بود كه
تعيّنات دنيوى، حقيقتاً برايش ارزش نداشت. آدم اين را
در آن مرد معنوى و بزرگوار مىديد كه تعيّنات، تعلّقات
و تكلّفات دنيوى، اصلاً براى خودش ارزش نداشت!
اينجانب از اينكه كسانى مىكوشند تا در ميان مردم ما
رسم تجملگرايى و اسراف و ولخرجى را شايع كنند، شديداً
نگران و متأسفم؛ و از اينكه مردم فداكار و انقلابى
ايران در امور شخصى به مصرفگرايى سوق داده شوند و
قناعت انقلابى را از ياد ببرند، به خدا پناه مىبرم.
با تجملات زيادى، جامعه زيان مىكند.
تجملات براى يك جامعه، مضر و بد است. ... بايد بنا را
بر سادگى گذاشت.
عزيزان من، يكى از شعارهاى ما قبل از پيروزى انقلاب
... «ساده زيستى» بود؛ زندگى ساده و كمتر بهره بردن از
جلوههاى دنيا! بعد كه انقلاب، پيروز شد، سعى كرديم
باز هم همين روش، همين شعار و همين مبنا را دنبال
كنيم.
كودك
كودك ذخيرهى ارزشمندى براى هر جامعه است.
جوان
امروز، [شما جوانان] عناصر مؤثريد؛ ولى فردا ستونهاى
انقلاب هستيد. توجه كنيد انقلاب را با ريشهها و مبانى
فكرى و منطقيش، بدرستى بشناسيد.
پيشرفتهايى كه در المپيادهاى رياضى و فيزيك و شيمى و
... به دست آورديم، نشان داد ما جوانهايى داريم كه از
استعدادهاى بالايى برخوردارند.
جوان، آن هم داراى علم و معرفت، آن هم در صراط تحصيل
دانش براى ادارهى كشور در آينده داراى ارزش است.
جوان مظهر اميد است.
جوان و نوجوان، چشمهى جوشان نيرو و استعداد است.
حقيقتاً جوانان موتور يك جامعه هستند.
محبوبترين انسانهاى جامعه در نزد پروردگار، جوانهاى
پارسا و پرهيزگار و مؤمن هستند.
مهمترين مظهر قدردانى از جوانى همين است كه از اين صفا
و نورانيت و از اين ناآلودگى و پيراستگىِ طبيعىِ انسان
جوان استفاده كنيد و خود را در زمينههاى تزكيه و
اخلاق پيش ببريد؛ اين انشاءاللَّه ذخيرهى همهى
زندگى شما خواهد شد.
مهمترين مظهر قدردانى از جوانى همين است كه ... خود را
در زمينههاى تزكيه و اخلاق پيش ببريد؛ اين
انشاءاللَّه ذخيرهى همهى زندگى شما خواهد شد.
هرجا جوانهاى ما خواستند و همت گماشتند، به هدف رسيدند
و رسيديم.
كار و فعاليت
پرستار
اگر طبابت باشد، اما پرستارى نباشد، طبابت هم نخواهد
توانست علاج بيمارى بيمار را بكند. بخش مهمى از بهبود
حال بيماران ما، مرهون دست نوازشگر پرستاران است.
اين حرفهى پرستارى، تركيب عجيبى است ... از يك سو،
تركيبى است از رحمت و عطوفت و مهربانى و مراقبت، و از
سوى ديگر، دانش و معرفت و تجربه و مهارت.
پرستاران شايستهى احترام، تجليل و ستايش از طرف مردم
ومسئولينهستند.
پرستارى حرفهى شريف و ارزشمندى است كه كمتر به مقام
معنوى و قداست والاى آن توجه شده است.
در روز ولادت زينب كبرى (سلاماللَّهعليها) جا دارد
كه روز پرستار را گرامى بداريم.
عزيزان من! اين موقعيت را قدر بدانيد، اين خدمتگزارى
را بزرگ بشماريد، از خدا به خاطر آن سپاسگزارى كنيد كه
شما را به اين كار مهم موفق كرده است و آن را هر چه
مىتوانيد، بهتر انجام بدهيد.
لازم مىدانم كه از همهى پرستاران سراسر كشور صميمانه
تشكر كنم.
من اين ميلاد مسعود را ... و بخصوص اين روز را - كه
روز پرستار نامگذارى شده است - به همهى پرستاران
كشور، كه قشر زحمتكش و ارزشمندى هستند، ... تبريك عرض
مىكنم.
نقش پرستار، چه قدر نقش پُربها و پُراثرى است.
پزشك
اگر احساس تعهد به علم، انسان و انسانيت نبود، بلاشك
امروز پيشرفتهايى كه شما در پزشكى ملاحظه مىكنيد، كشف
و حاصل نشده بود؛ اين را قدر بدانيد. اين احساس تعهد،
خيلى ارزشمند است.
پزشكان ما در بخشى از كشور متراكمند؛ خيلى از جاها
حقيقتاً دچار كمبود پزشك يا لااقل پزشك متخصص هستند؛
براى اين بايد فكرى كرد.
نظام پزشكى بايد مأمن پزشكان باشد؛ ليكن بيش از آن
بايد مأمن آبروى پزشكى باشد.
معلم
احترام به استاد، احترام به علم است.
امروز همه بايد تكريم به معلمان را، در فضاى فرهنگى
جامعه و در ذهن مردم بيش از پيش تشديد كنند.
اين معلمان چهقدر عزيزند! اين شغل معلمى چهقدر
ارزشمند است! اين مرتبهى تعليم چه قدر والا و بلند
است، كه همهى انسانهاى فرزانه، انسانهاى بزرگ و
برجسته، هرجايى كه باشند، خود را پروردهى دست معلم
مىدانند و سايهى معلم را بر سر خودشان حس مىكنند!
تكريم نسبت به معلم و بزرگداشت او به معناى واقعى
كلمه، آثار بسيار مثبتى را در فرهنگ جامعه و تعليم و
تربيت باقى مىگذارد.
شما معلمان و مربيان و نسل جوان هستيد كه فردا را
مىسازيد و استكبار جهانى را مأيوس مىكنيد و نقطهى
اميد روشن را ... در دل مستضعفان عالم زنده نگه
مىداريد.
شما معلمان هستيد كه فردا را مىسازيد.
معلم با آموختن به يك انسان كليد بهرهبردارى از
گنجينهيى تمام نشدنى را به او مىدهد.
معلم متحول كنندهى جان لايعلم انسانها به روان عالم
است.
نقش معلم و مربى در جامعهى ما، نقش تراز اول است.
صيادى
استحصال از دريا يك كار مفيد، كار توليدى و خدمت به
مردم است.
مسئولين بايد امر صيادى را خيلى جدى بگيرند.
كارگر
استقلال ملت و كشور، به تلاش و زحمت كارگران بستگى
دارد.
این كارى كه شما [كارگران] براى توسعه و پيشرفت كشور
مىكنيد، اين يك عبادت قطعى است.
شما كارگرها نقش مهمى در كشور داريد. بار اصلى توليد
روى دوش شماست.
قشر عزيز كارگر مايهى افتخار ما و نظام جمهورى اسلامى
است.
كارگران در دو جبههى كار و جنگ تلاش ارزندهيى از خود
نشان دادند.
كارگر شأن معنوى و انسانى بالايى را در جامعه دارد.
همهى ذرات عالم كارگرند.
ارزش كارگر آنقدر والاست كه پيغمبر دست او را بوسيد.
كارمند
خيال نكنيد بدون عشق و ايمان مىشود كارى كرد! اين روح
را تقويت كنيد. اينكه من اين قدر تكيه مىكنم كه
نيروهاى مؤمن و حزباللهى را در بخشهاى مختلف كار و
تشكيلات دولتى بياوريد و به كار بگماريد، براى خاطر
اين است كه نيروى مؤمن و دل مؤمن، اين روح را تأمين
خواهد كرد. به جسم اكتفا نكنيد.
در گزينش افراد ملاحظه كنيد، كسانى باشند كه اين
خصوصيات را رعايت بكنند -هم جهات اسلامى، هم جهات
انقلابى، هم جهات ارزشى را - تا كار، واقعاً چنان كه
بايد و شايد، پيش برود و هيچ لنگى و مشكلى پيدا نكند و
به ابتكار، ميدان بدهيد.
در محيط كار، سعى كنيد از همهى توان و استعداد و
ابتكار خودتان استفاده كنيد.
ماهيت كارِ كارمند، خدمت است.
محيط كارمندى، محيط شرافت و پاكدامنى و محيط كار براى
اسلام و مسلمين است.
نگذاريد ساعتى از ساعات كار شما، به بطالت يا به كم
كارى بگذرد.
اشتغال
الان مسئلهى اشتغال حقيقتاً جزو چند مسئلهى درجهى
اول ماست.
امروز مسئلهى اشتغال در كشور ما يك مسئلهى بسيار مهم
و اساسى است و اگر برنامهريزىِ خوب و كارآمد و عمل
جدى دنبال اين عنوان وجود داشته باشد، به وضوح مشكلات
بتدريج كاهش پيدا خواهد كرد.
پرداختن به مسئلهى اشتغال و فعاليت توليدى و مفيد،
وظيفهيى است كه از معنا و مفهوم جمهورى اسلامى
مىجوشد.
پرداختن به مسئلهى اشتغال يكى از مهمترين گرهگشاييها
در كار مردم است و گرهگشايى، سيرهى علوى است.
محور همهى سياستهاى كلان اجرايى بايد ايجاد اشتغال در
كل كشور باشد. معناى اشتغال اين است كه جوانِ مستعدِ
آمادهى به كار، فرصت تلاش و فعاليت به دست بياورد تا
هم نياز شخصى خود را از اين راه برطرف كند و هم به
پيشرفت و آبادانى كشور و رونق اقتصادى آن كمك كند
تعاون
من وقتى در وضع كشور خودمان نگاه مىكنم، مىبينم يكى
از چيزهايى كه مىتواند جلوى اين بىعدالتى را به شكل
منطقى و اصولى سد كند، همين كار تعاونى است.
تعاون در كشور ما مىتواند سرانگشت گرهگشايى باشد.
به نظر من، يكى از راهحلها و اساسىترين و منطقىترين
و بنيادىترين كارهايى كه مىتواند در اين كشور براى
استقرار عدالت انجام بگيرد، «تعاون» است.
همين تعاون مىتواند كشور را - بخصوص امروز - از لحاظ
اقتصادى هم نجات بدهد.
من با مسئولان كشور، ... بارها اين را تكرار كردهام و
گفتهام كه نقطهى بنبست شكنمان، عبارت است از ايجاد
اشتغال، آن هم از منابع نو؛ و «تعاون» مىتواند يك
بازوى قوى در اين راه باشد.

كيفيت
دايم در فكر كيفيت دادن باشيد.
محكمكارى و استحكام و بالا بردن كيفيت كار را مراقب
باشيد.
يك كار اساسى بايستى به بهترين كيفيتها عرضه شود، تا
ماندگار باشد.
وجدان كارى
اگر ملتى داراى وجدان كار باشد، محصول كار او خوب
خواهد شد.
تذكرى كه مىخواستم عرض كنم اين است كه دو چيز را از
آغاز سال شروع كنيم و به عنوان شعارى براى خودمان قرار
بدهيم. آن دو چيز عبارت است از وجدان كار و انضباط
اجتماعى كه دو شاخص بسيار مهم است.
هر كس و در هر كجا كه هستيم، وجدان كار را در كارى كه
به گردن گرفتيم و تعهد كرديم، رعايت كنيم.
نظم، برنامهريزى
خاصيت برنامهريزى خروج از روزمرگى است.
[نظم و انضباط] كشور و ملت ما را به شادابى خواهد
رساند و كار آنها را پيش خواهد برد.
اعتياد
دشمن براى تباه كردن و ضايع كردن نيروى كار، وارد
ميدان مىشود. چگونه؟ با دو عامل: عامل فساد اخلاقى و
عامل اعتياد.
فساد و اعتياد و هرزگيهاى گوناگون بر اثر فقر پيش
مىآيند.
امروز يكى از برنامههاى حتمى دشمنان در سرتاسر كشور
اين است كه فساد و بيكارگى و تنبلى و اعتياد را رواج
بدهند.
جامعه
تمدن
ملت هوشمند، نجيب و شجاع ايران در تمدن امروز جهان نقش
اساسى دارد.
جهانگرد
مىبينيد كه ما براى كار كردن، هنوز خيلى جا داريم.
براى ابتكار، براى جمع كردن نيروهاى خوب و كارآمد و به
كار گرفتن استعدادهاى درست، خيلى جا داريم. ... عين
همين را حتى وزارت ارشاد و بخشهاى به حسب ظاهر غير
صنعتى و غير توليدى دارند. فرض كنيد وزارت ارشاد،
مسئلهى مسافر و جهانگرد و آمدن و رفتن و امثال اينها
را دارد. كشورهايى در دنيا هستند كه اصلاً از اين طريق
زندگى مىكنند؛ يعنى همين كارى را كه ما با نفتمان
مىكنيم، آنها با نمايش دادن مىكنند. ما چينىهاى ته
صندوقمان را در مىآوريم؛ دانه دانه مىفروشيم و پولش
را مىخوريم! آنها اين چينىها را پشت ويترين
مىگذارند؛ مردم مىآيند و تماشا مىكنند؛ همان پول را
از اين طريق به دست مىآورند.
وقتى ما به ميراث فرهنگى رسيديم، سرمايهيى مىشود كه
از آن در بخش گردشگرى سود و بهرهاش را مىبريم.

خدمت رسانى
اگر در مسايل رفاه زندگى عمومى و ايجاد تسهيلات و رفع
مشكلات غرق شويم، به طورى كه جهتگيريهاى انقلابى را به
دست غفلت بسپريم، به ابهت و هيبتانقلاب ضربه زدهايم
و جاذبهى آن را در دنيا مخدوش كردهايم و اين،
مطمئناً به كارايى ما ضربه خواهد زد. بنابراين، اين دو
در كنار هم مطرحند.
امروز در كشور، رقابت مشروع و مقبول از نظر مردم و ما،
فقط رقابت براى خدمت كردن به مردم است.
انقلاب، زندگى و نشاط و ايمان مردم را به آنها
برگرداند.
بايد ترتيبى داده بشود و مكانيسمى به وجود بيايد كه
كارگزاران حكومتى، خودشان را به معناى حقيقى كلمه،
خدام و خدمتگزاران مردم بدانند.
بزرگترين مبارزهى با امريكا، خدمت به اين مردم است.
جمهورى اسلامى آن هندسهى معيوب را ندارد؛ بعكس، يك
نوع حالت مركزگريزى و دور از مركزگرايى در طبيعت
جمهورى اسلامى هست. ممكن است بهطور قهرى در مواردى از
اين طبيعت تخلف بشود؛ اما طبيعت دستگاه و برنامهريزى
دستگاه، همان است. هنوز از پيروزى انقلاب دو ماه
نگذشته بود كه امامبزرگوار به بنده مأموريتى دادند و
من را به بلوچستان فرستادند و گفتند چونشمانسبت به
مسائل بلوچستان سابقه داريد، به آنجا برويد و به وضع
محروميت آن منطقه برسيد؛ اين اولين نشانهى يك حركت
بود؛ در حالى كه امام بهبلوچستان نرفته بودند! اين
حالتى است كه از طبيعت دستگاه مىجوشد. شما سراغ جاهاى
محروم برويد.
جوانهاى عزيز و آحاد مردم كشورمان بايد طعم شيرين
خدمات دولتى را در كام خود حس كنند.
جهت كلى سياستهاى ما، بايد تأمين منافع طبقات محروم
باشد.
حقيقتاً مردم ولىنعمت ما و كارگزاران اين نظام هستند.
در مسايل داخلى تأمين عدالت اجتماعى و امنيت عمومى و
رعايت طبقات ضعيف و محروم، يك ركن اصلى است.
علاج مشكلات ما در اين است كه سازندگى كشور را در كنار
تأمين روحيهى انقلابى در مردم و حفظ همان صلابت و
چهرهى باعظمت و هيبت انقلاب ببينيم. اگر به رفاه
عمومى نينديشيم و به سازندگى كشور فكر نكنيم، مطمئناً
نظام جمهورى اسلامى نخواهد توانست الگو و تجربهى
مطلوب را به دنيا ارايه بدهد.
فلسفهى وجود بنده و امثال بنده و ديگر مسئولان، خدمت
است. ماها نوكر و خدمتگزار مردم هستيم؛ اعتبار و آبروى
ما به اين است؛ اسلام اين را براى ما معين كرده است؛
ما حقى به گردن مردم نداريم؛ مردم به گردن ما حق
دارند.
ما اصلاً براى خدمت به مردم آمدهايم. فلسفهى وجود ما
خدمت به مردم است.
ما معتقديم كه در نظامى اسلامى و در جامعهيى كه بركات
و نعمات متعلق به همهى مردم است، چنانچه كسانى هستند
كه در محروميت به سر مىبرند، مسلماً حق آنان تضييع
شده و حقوقشان داده نشده است.
مسئولين تا نفس دارند بايد به اين مردم خدمت كنند.
بايستى در بين مسئولين مسابقه خدمتگزارى و خدمترسانى
به مردم برقرار باشد.
نهضت خدمترسانى به مردم يك مبارزه بزرگ و سنگين است.
هركه مىخواهد با امريكا مبارزهى اساسى بكند، بايد به
اين مردم خدمت كند.
همه مسئولان در سه قوه، بايد نهضتى را براى خدمترسانى
به مردم شروع كنند.
همه مسئولين بايد در خدمت به مردم از يكديگر سبقت
بگيرند و يك نهضت خدمت به مردم راه بيندازند.

قانون
از خصوصيات امام تقيد به قانون بود و اينكه كارى خلاف
قانون انجام نگيرد.
حضرت امام مقيد به قانون بودند.
قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران كه به حق از
مجموعههاى كمنظيرى است كه در دست ما قرار دارد و
خيلى به آرمانهاى اسلامى ما نزديك است، در نزد مردم ما
قداست دارد.
قانون يعنى جادهيى كه باز مىشود تا مسئولان اجرايى
از آن جاده حركت كنند و با تلاش خود گوشه و كنار و
زواياى كشور را آباد و اصلاح كنند. اين جاده بازكنى به
عهدهى قانون است و قانون را هم نمايندهى شما در مجلس
وضع مىكند.
ملاك عدل و اقامهى آن، قانون است ... و ملاك قانون،
شرع است.
يكى از شعارهاى بسيار خوب جناب آقاى خاتمى مسئلهى
«قانونگرايى» بود.
[قانون اساسى] در سرنوشت رفاه و چگونگى زيست مردم از
نقش مؤثرى برخوردار است. لذا بايد سرلوحهى كردار
قوهى مجريه و ساير قوا قرار گيرد.
مستضعفان، فقر، عدالت اجتماعى
اميدوارم خداى متعال توفيق دهد، تا بتوانيم در همين خط
صحيح و درستى كه بهاعتقاد ما همهى آرمانهاى انقلاب:
رفع محروميت و فقر، كمك به مستضعفان، زنده كردن و
احياى ارزشهاى اصيل اسلام ناب و ... با تداوم اين خط
تأمين مىشود، حركت كنيم و انشاءاللَّه با تقويت و
ترويج و توسعهى آن، به طرف اهداف مقدسمان پيش برويم.
اين انقلاب و نظام مديون پابرهنههاست.
حركت به سمت گشودن گرههاى مردم و ايجاد يك زندگى سالم
و مرفه وظيفهى اسلامى همه است.
خط انقلاب، خط دفاع از مظلومين و مستضعفان است.
راه ما، راه اسلامى است كه مستضعفان و مظلومان را
خوشحال مىكند.
رفاه مادّى، به معناى ترويج روحيهى مصرفگرايى نيست.
سياست ادارهى كشور بايد در جهت سود طبقات محروم و رفع
محروميت از آنها باشد.
عدالت اجتماعى، بدين معنى است كه فاصلهى ژرف ميان
طبقات و برخورداريهاى نابحق و محروميتها از ميان برود.
عدالت، يعنى كمك به مردم محروم و ضعيف. عدالت، يعنى
اينكه برنامهها و حركت كلى كشور، در جهت تأمين زندگى
مستضعفان باشد.
قشرهاى محروم و دورافتاده، روستائيان، عشاير و كسانى
كه مشكلات بيشترى دارند، نه تنها در بخشهاى اقتصادى
بلكه در انواع و اقسام خدمات فرهنگى بايد در اولويت
قرار گيرند.
نيرويى كه انقلاب و نظام را حفظ خواهد كرد، همين طبقات
محروم جامعه هستند.
وظيفه داريم فقر و محروميت را در كشور از بين ببريم و
به زندگى اين قشر بيشتر رسيدگى كنيم. اين، وظيفهى ما
و وصيت امام است.
مسكن
ما در اين زمينهها - هم در مورد ازدواج جوانان، و هم
در مورد لوازمى كه ازدواج دارد - سفارشهاى زيادى هم به
مسئولان دولتى كردهايم؛ از جمله مسئلهى مسكن، كه من
مدتهاست به وزارت مسكن سفارش كردهام. آنها دارند
اقدامهايى هم مىكنند؛ ساخت مسكنهاى موقت اجارهيى،
براى زوجهاى تازه ازدواج كرده. اميدواريم كه اين
مقدمات فراهم بشود و انشاءاللَّه مشكل ازدواج به شكلى
حل گردد.
ما هم هميشه اين غصّه را در دل داريم كه چرا مسئلهى
مسكن در جمهورى اسلامى به معناى حقيقى حل نشده است.
نمىخواهيم بگوييم كه همهى خانوادهها يك مسكن ملكى
داشته باشند. چون معلوم نيست داشتن مسكن ملكى، خيلى
امتياز باشد، بعضىها با مسكن اجارهيى، از جهات مختلف
راحتتر و برايشان بهتر است. ترجيح مىدهند پول خانه
را در كار ديگر بيندازند و خانه اجاره كنند. اين گونه
افرادى هستند، لكن آن افرادى كه واقعاً مستضعف و
محرومند، اجاره برايشان سنگين است، بايد يك سرپناهى از
خودشان داشته باشند.
من هميشه دنبال اين بودهام و به مسئولان هم هميشه
براى مسكن و وام و ساير نيازهاى زندگى جوانان سفارش
كردهام. ما اينها را مفروض مىگيريم؛ اما مىخواهم
بگويم كه مسئوليت اين كار در درجهى اول، مسئوليت
خانوادگى و شخصى است.
ورزش
اگر بخواهيد جسم را به قدرت، به زيبايى، به توانايى،
به بروز قدرتها و استعدادهاى گوناگون برسانيد، بايد
ورزش كنيد.
اگر در يك جملهى كوتاه از من بپرسند كه شما از جوان
چه مىخواهيد، خواهم گفت: تحصيل، تهذيب و ورزش.
طلبهها بايد ورزش كنند؛ طلبهها بايد كوهنوردى بروند.
كوهنوردى امتيازات برجسته و ممتازى دارد. مهمترينش
همان عزم و ارادهى بين انسان و انگيزههاى درونى خود
او است.
من مىخواهم ورزش جانبازان را هم، به طور مؤكّد متذكر
شوم. البته، الحمدللَّه ورزش جانبازان خوب بود.
الحمدللَّه در ميدانها خوب بوده. همينطور كه شما
گفتيد، در المپيك مدالها و افتخارات بيشتر و چهرههاى
بهترى كسب كردند؛ اما بخصوص، روى اينها كار بكنيد. علت
آن هم اين است كه جانبازان، سابقهى جبهه دارند. اينها
يك قهرمانى را انجام دادند، يعنى وضع جسمانى آنها،
نشاندهندهى قهرمانى است. كارى است كه كردند و يك
پرونده، با اينها همراه است. بنابراين، اينها آنجا
امتحان دادند؛ باز هم مىتوانند در ميدانهاى ورزشى،
انشاءاللَّه امتحان بدهند.
من ورزش را براى همه لازم مىدانم. [كوهنوردى] يك
ورزش سنگين، خيلى باابهت و خوب است؛ بنابراين لازم
است.
ورزش زنان، كار لازمى است. زنان هم نصف جمعيت كشورند؛
بايد ورزش بكنند؛ اما محيط ورزش زنان، بايستى به
گونهيى باشد كه با حدود اسلامى، مطلقاً مساسى پيدا
نكند.
ورزش كوهپيمايى و راهپيمايى در كوه كارى است كه
مىتواند عمومى، يعنى براى زن و مرد و بچه و بزرگ
باشد؛ از همهى ورزشهاى ديگر هم كمخرجتر است.
ورزش، اطمينان و اعتماد نفس در انسان ايجاد مىكند.
جوان را به خودش مطمئن و خاطر جمع مىكند. خاصيت طبيعى
ورزش اين است كه آنها را از آن حالت خمود و ركود بيرون
مىآورد.
