مقالات سید شهیدان اهل قلم

صلیبی از خون سرخ


حلقوم را می توان برید، اما فریادها را هرگز. فریادی كه از حلقوم بریده برمی آید جاودانه می ماند.

چندی است كه مسلمانان بوسنی و هرزگوین هر روز بارها نماز میت می خوانند بر جنازه های كوچك و بزرگی كه سرهاشان از بدن جدا افتاده اند. سرها بر فراز تیرهای تلفن بر نیزه رفته اند و بر جنازه های عریان بی سر، صلیبی از خون سرخ نقش بسته است. آیا نظم نوین جهانی به سوی یك جنگ صلیبی دیگر می رود؟

اذان‌، موسیقی بهشت گمشده وجود است كه اگر در خود ژرف شوی، آن را در تپش قلب و در ضرباهنگ نبض خویش كه خلقت تو در آن هر دم تجدید می شود باز خواهی یافت. حلقوم ِ ماذنه های مساجد بوسنی و  هرزگوین را بریده اند تا دیگر آوای اذان را زمزمه نكنند، آوایی كه با فروپاشی جهان ایدئولوژی های سیاسی، یك بار دیگر بلندی گرفت و از فاصله هزاران فرسنگ، مسلمانان سراسر كره زمین را به یكدیگر پیوست. ایمان ژرف ترین پیوندهاست و فراتر از حسب و نسب و خون و نژاد می نشیند. ایمان بهشت گمشده وجود است كه انسان، با گذر از تعلقات، آن را در خود باز خواهد یافت گنجینه ای است آسمانی، زاد راه سفر زمینی انسان.

آیا نظم نوین جهانی به سوی یك جنگ صلیبی دیگر می رود؟ و اگر نه، این كدام نظم است كه سرهای بریده كودكان و زنان و اجساد كودكانی كه در ماشین های بتونیر می چرخند، آن را بر هم نمی زند؟و اگر نه این كدام نظم است كه نژاد پرستی صرب ها آن را بر هم همی زند؟ دین مسیح بهانه نژاد پرستی صرب ها قرار گرفته است- نحله ای چون صهیو نیسم، اما این بار در مسیحیت. و اگر چه مسیح را یهودیان بر صلیب كردند، در اینجا یهودیانِ نژاد پرست به مدد مسیحیان صرب آمده اند تا مسلمانان را به صلیب كشند. حتی اگر نمی دانستیم كه صرب ها را نظامیان اسرائیلی آموزش می دهند، از شیوه های آنان در ژنوساید می توانستیم دریافت کنیم كه دراینجا نیز همان دستی كه به خون مسلمانان دیر یاسین و كفر قاسم آلوده است حضور دارد.

در بوسنی و هرزگوین،مسلمانی ملیت است و این حقیقتی است كه ناگزیر مسلمانان را هدف تیر نژادپرستان صرب قرار داده است. حتی مسلمانانی كه در مناطق تحت كنترل صرب ها می زیند، به اجبار ناچار شده اند كه با بازوبندهایی سفید رنگ، خود را از دیگران تمایز بخشند. در قانون اساسی یوگسلاوی اسلام تنها دینی است كه همچون یك ملیت شناخته شده است. آیا جهان به سوی یك جنگ صلیبی دیگر پیش می رود؟

نژاد پرستان صرب به ذات این تعریف كه انسان را حیوانی ناطق می داند دست یافته اند. این نوع از بشر نه در ذیل حیوان، كه در اذلّ مراتب حیوانی تحقق می یابد، بشری كه از انسانیت ها تنها تكلم را آموخته است اما همه زشتی های وجود حیوانی را در خود جمع دارد: از خوك شهوترانی و لجن خواری را آموخته است، از گرگ خونخواری را، از شغال حیله گری را از عقرب زهر ریختن را از مار شیطنت و ریا كاری را از كفتار مرده خواری را از خفاش روزکوری را از موش نفاق را از سگ دلگی را از بوف شوم آوازی را از كلاغ دزدی راو... یك بار دیگر آنچه درفلسطین اشغالی گذشت تكرار می شود و باز هم مسلمانان قربانی توطئه سكوت می شوند.

جهان امروز فرزند فلسفه است و فلسفه نیز دیگر تفكر بی غرض نیست. اگر در گذشته از این تعریف كه «انسان، حیوان ناطق است» وحشت می كردیم، امروز بشری كه صورت تام و تمام تحقق همین تعریف است بر جهان حكم می راند.

در گیر و دار نوشتن این یادداشت، گفت و گوی پوپر را با اشپیگل كه در مجله آدینه به چاپ رسیده بود خواندم عجیت دنیایی است فیلسوف ها جنگ بر پا می دارند و ژنرال ها فلسفه می با فند . ژنرال پیر، كارال ریموند پویر ، به زبان فلسفه تو صیه می كند كه : ما باید رنج همكاری فعالانه با این صلح آ مریكایی را برخود هموار سازیم تا آن كه امر به صلح متمدن ها تبدیل شود .تنها امریكایی های متمدن استحقاق دارند كه سلاح هسته ای در اختیار داشته باشند و ما كه در جهان سوم – یعنی جهان غیر متمدن ها – زندگی می كنیم ، باید رنج قربانی شدن در زیر چكمه های ژنرال های پنتاگون و نژاد پرستان صهیونیست و صرب را بر خود هموار كنیم تا نظم اجتماعی لیبرالی كه به زعم جناب آقای پوپر بزرگ ترین دستاورد بشر  متمدن است – نابود نشود.

نه! ژنرال پوپر پیر شده است و آرزوی نظم نوین جهانی را به گور خواهد برد. او عالم جوانی را كه از بطن جهان پیر ژنرال ها زاییده می شود نمی بیند، و نباید هم كه ببیند. پوپر متعلق به یك عصر دیگر است، عصری كه در آن كمونیسم نظم اجتماعی لیبرال ها را تهدید می كرد.اكنون اسلام است كه در برابر آنچه آقای آقای پوپر «لیبرالیسم» می خواند قرار گرفته است و از كمونیسم جز نامی باقی نیست و همین که اكنون در بوسنی و هرزگوین می گذرد شاهدی است بر این معنا كه نظم نوین آمریكایی با چیست كه دشمنی می ورزد.

حلقوم ها را می توان برید اما فریادها را هرگز. مسلمانان نیز درست به همان علت كه آقای پوپر می گوید اسلحه بر خواهند داشت و از هویت خود دفاع خواهند كرد تا نظم نوین آمریكایی بر جهان سیطره نیابد.

آیا راه دیگری باقی مانده است؟

منبع:کتاب آغازی بر یک پایان،صفحه ی 101

برچسب های مرتبط:بوسنی و هرزگوین،یوگوسلاوی،آمریکا،نظم نوین جهانی

 

 

Logo
https://old.aviny.com/article/aviny/Chapters/SalibiAzKhoon.aspx?&mode=print