عمق فاجعه
وقتی ما مواد معدنی و ذخایر طبیعی را با این شتاب از صورت طبیعی آن خارج میکنیم و
به شکلی در میآوریم که دیگر امکان بازگشتن به طبیعت را از دست میدهد، مسئله
اینجاست که تا کی میتوان این روند را دنبال کرد. امروز که زندگی ما تا اعماق،
وابسته به فرآوردههای مدرن تکنولوژی است، دریافت عمق فاجعه بسیار مشکل و غالباً
محال است. همهی ما سعی میکنیم که خود را گول بزنیم و فاجعه را به تأخیر بیندازیم
و همه چیز را بهگونهای توجیه کنیم که نیازی به تغییر دادن وضعیت موجود نباشد، حال
آنکه خواه ناخواه روزی میرسد که ما ناچار از پذیرفتن واقعیت خواهیم شد.
نظام تغییر و تحولات در طبیعت بهگونهای است که همیشه «فضولات» به مثابه حلقههایی
کاملاً ضروری و ارزشمند، چرخههای حافظ حیات در کرهی
زمین را تکمیل و تقویت میکنند. در زبان علوم رسمی به این پدیده پسخوراند(١)
میگویند. در طبیعت بکر هرگز چیزی که لفظ «فضولات» به معنای زائد بر آن مصداق پیدا
کند به وجود نمیآید. فضولات جانوران لایهی خاک را حاصلخیز میسازد و همراه با برگ
درختان فعالترین لایهی خاکی یعنی «لایهی روخاک» یا «لاشخاک» را تشکیل میدهد.
تحولات مادی طبیعت همواره در دایرهی بستهای انجام میشود که هیچ چیز در آن زیادی
و غیرضرور نیست. فضولات جانداران و برگهای خشک درختان همان قدر در تکمیل این
چرخههای حیاتی دخالت دارند که آب و هوا و نور خورشید.
نمونهی روشنی از این چرخههای حیاتی را ـ که در زبان علوم رسمی به آن اِکوسیستم(٢)
میگویند ـ میتوان در تغییر و تبدلات آب در کرهی زمین پیدا کرد. ریزش برف و باران
بر کوهساران و دامنهی کوهها از یکسو به تأمین سفرههای زیرزمینی آب و از سوی
دیگر به جریان سطحی آب در رودخانهها منجر میشود. ذخیرهی برف بر قلل سرد
کوهستانها منبع بزرگی است که با کمک نور خورشید، در تمام طول سال رودخانهها را
پرآب نگه میدارد. رودخانهها به دریاها و اقیانوسها میریزند، با تبخیر و تعریق
آبها از رودخانهها و اقیانوسها و گیاهان و درختها، بار دیگر این چرخهی حیاتی
کامل میشود و ابرهای متراکم به صورت برف و باران، آب لازم برای ادامهی حیات طبیعی
را تأمین میسازند. در این چرخهی کامل طبیعی هیچ نقطه یا عامل زائدی وجود پیدا
نمیکند.
حال آنکه در صنایع مدرن، بشر با شتاب بسیار زیاد و در سطحی بسیار گسترده و وحشتآور
مواد و منابع را به صورتی درمیآورد که امکان بازگشت به طبیعت را به طور کامل از
دست میدهند و همواره به صورت «فضولات» باقی میمانند، فضولاتی که مثل د.د.ت و
نایلون هرگز امکان پالایش و جذب آنها در چرخههای حیات طبیعی وجود ندارد و بعضاً
حتی بهگونهای مرگآور و غیر قابل جبران،
کانونهای اولیهی حیات را در کرهی زمین آلوده میسازند و بقای نوع بشر را با
خطراتی حتمی مواجه میکنند؛ و این بسیار وحشتانگیزتر از خطری است که از جانب
محدودیت منابع و معادن، بشر را تهدید میکند ـ و در فصل گذشته بدان اشاره رفت.
پیش از ذکر شواهد و مصادیقی گویا باز هم تذکر این نکته ضروری است که دریافت عمق
فاجعه برای ما بسیار مشکل و حتی محال است، چرا که اصلاً زندگی امروزی ما به طور
کامل وابسته به فرآوردههایی است که به قیمت از بین بردن حیات در کرهی زمین به دست
میآید و هر چند شواهد بسیار گویا و غیر قابل انکار است، اما همهی ما سعی میکنیم
که به هر طریق ممکن خود را فریب دهیم و راهی برای فرار از این مخمصه که خودمان برای
خودمان ساختهایم، پیدا کنیم؛ و البته با توجه به اینکه انسان موجودی متکامل است،
حقیر شک ندارم که بالأخره دیر یا زود، ناچار از پذیرش واقعیات خواهد شد و خود را از
تبعات مرگآور تمدن حاضر خلاص خواهد کرد.
در کتاب «تنها یک زمین» به یک تغییر عمدهی اقلیمی اشاره میشود که ممکن است به
دلیل افزایش بیش از حد ٢Co در جو، در نظام سیارهای رخ دهد:
... باید دانست که تأثیر کلاهکهای برفی بر اقلیم کرهی زمین چنان مهم است که... از
میان رفتن کلاهکهای برفی... سبب دگرگونی فاجعهآمیزی در منطقهها خواهد شد،
بدینترتیب که برخی خشکیها به زیر آب خواهند رفت و بعضی به طور تحملناپذیری گرم
خواهند شد.(3)
نویسنده سعی میکند که نقش کلاهکهای قطبی را در تنظیم حرارت کرهی زمین و استمرار
حیات، به الاکلنگی تشبیه کند که اکنون در وضعیت تعادلی خویش قرار دارد:
...برای خارج کردن یک الاکلنگ از وضع افقی و به نوسان واداشتن آن کوچکترین
حرکت در نزدیکی نقطهی اتکای آن کافی است. ممکن است تغییر بسیار اندکی در توازن
انرژی سیاره برای تغییر دمای میانگین به اندازهی ٢ درجهی سانتیگراد کافی باشد.
اگر دما این اندازه کم شود عصر یخبندان دیگری پدید میآید، و بالاتر از آن دما،
عصری تهی از یخ. در هر یک از این دو مورد، تأثیرها جهانی و فاجعهآمیزند.(4)
نویسنده سعی میکند با تشریح نقش دیاکسیدکربن در تنظیم آب و هوای کرهی زمین
احتمال فاجعهای عظیم را گوشزد کند:
... ولی بنا بر مدرکهای موجود میتوان نتیجه گرفت که در دههی گذشته رها شدن ٢Co در
جو در نتیجهی سوختن سوختهای فسیل توسط آدمی، ٢/٠ درصد در سال افزایش یافته است. ما
نمیدانیم که همهی دیاکسید کربنی که سال به سال در بیوسفر پدید میآید به کجا
میرود... ولی افزایش تراکم هوا به میزان کنونی، سبب خواهد شد که دمای کرهی زمین
تا سال ٢٠٠٠ به اندازهی ٥/٠ درجهی سانتیگراد افزایش یابد.
ولی ممکن است میزان تراکم هوا از این هم بیشتر شود. از بین بردن جنگلها میتواند
میزان جذب طبیعی توسط برگها را کاهش دهد. در عین حال، با پیشرفت صنعتی شدن مقادیر
بیشتری وارد جو میشوند، زیرا تقاضای انرژی جامعههای پیشرفته هنوز به شدت رو به
فزونی است... برای اینکه مجموع تقاضاهای سوخت فسیل در دهههای نخستین قرن آینده
مقدار ٢Co در جو را به میزان زیاد افزایش دهد و از این راه دمای میانگین سطح زمین
را در حدود ٢ درجهی سانتیگراد بالاببرد و احتمالاً گرم شدن دراز مدت سیاره را سبب
شود، نیازی نیست تصور کنیم که سه
میلیارد و نیم اتومبیل در سیاره لازم است.(5)
نویسنده نتیجه میگیرد:
...پس نامعقول نیست که بپرسیم اگر افزایش فراوان ٢ Co جو توسط آدمی، هر گاه با یکی
از گرم شدنهای خود طبیعت مصادف شود، آیا باعث نخواهد شد که تغییر اندکی در مرکز
الاکلنگ بهوجود آورد و سنگینیهای این سو و آن سو را دچار حرکتهای شدید کند و
پیآمدهای جهانی خطرناک و پیشبینی ناپذیری را سبب شود؟(6)
آلودگی آبها خطری بسیار نزدیکتر است. نظام تولیدی صنایع مدرن در سطحی بسیار وسیع
با ایجاد فضولاتی که نه در خود سیستم قابل جذب هستند و نه امکان پالایش آنها توسط
طبیعت وجود دارد، روز به روز ـ و بهتر است بگوییم لحظه به لحظه ـ به میزان آلودگی
آبها میافزاید. این مسئله در هیچ یک از ادوار حیاتی کرهی زمین سابقهای نداشته
است و همان طور که عرض شد، چرخههای حیاتی طبیعت بکر دارای پسخوراند است و فضولات
خود را دیگرباره جذب میکند، حال آنکه در نظام صنعتی کنونی، امکان جذب یا پالایش
فضولات به هیچ وجه موجود نیست.
در همان کتاب آمده است:
فرایندهای صنعتی، مواد گوناگونی بهوجود میآورند که باکتریها قادر به تجزیهی آنها
نیستند (موادی که تحت تأثیر فعالیتهای حیاتی تجزیه نمیشوند) ـ و بعضی از آنها،
بخصوص موادی چون سیانورها و کانیهایی چون جیوه و سرب، سمیاند. این مواد که گرداگرد
کارخانهها روی هم انباشته میشوند، در زمین نفوذ میکنند و سموم خود را در آبهای
زیرزمینی یا آبهای جاری مجاور وارد میسازند.
در این جریان آخالهای[آشغالهای] آلی (که تحت تأثیر فعالیتهای حیاتی تجزیه
میشوند) ـ از شهر و کارخانههای کاغذسازی و محل پرورش چارپایان ـ به مقداری در
رودها میریزند که اکسیژن کافی برای تجزیهی آنها در آب نیست. بنابراین، باکتریها
همهی اکسیژن را ضمن تجزیهی مواد آلی مصرف میکنند. در نتیجه تراز اکسیژن آب پایین
میآید، و گاه اساساً اکسیژنی باقی نمیماند و از آنجا که جانداران آبی به اکسیژن
نیازمندند، رود قابلیت حفظ جانداران را از دست میدهد و کیلومترها چون آبی مرده و
بدبو جریان مییابد. هر چه جریان رود آهستهتر باشد، این خطر بیشتر است. همهی
رودهای گرداگرد شهر کاغذسازی ژاپن، به نام فوئیجی(7)، به همین سرنوشت دچارند...
دریاچهی ئییری(8) معروفترین مثال است ولی بسیاری از دریاچههای اروپا به صورتی
خطرناک کمبود اکسیژن محلول دارند، و دریاهای محصور در خشکی نیز ممکن است به همین
سرنوشت دچار شوند. تراز اکسیژن دریای بالتیک که در لندسورت دیپ(9) اندازهگیری شده
است، از سال ١٩٠٠ به این طرف ٢٥٠ درصد پایین آمده است و در حال حاضر عملاً اکسیژن
در آن نیست.(10)
تذکر این نکته واجب است که آلودگی آبها بهمعنای از بین رفتن حیات طبیعی در تمامی
کرهی زمین است و نمیتوان خوشخیالانه این خطر عظیم را به هیچ گرفت. مسئله این است
که نظام تکنولوژی مدرن فضولاتی از خود به جای میگذارد که هیچ راهی برای دفع آن
وجود ندارد و اصلاً ـ همان طور که عرض شد ـ مشکل ما دفع فضولات نیست، چرا که
محدودیت منابع طبیعی در کرهی زمین ادامهی این وضعیت
را تا حداکثر یک قرن دیگر ناممکن میسازد. تنها راهی که برای حفظ وضعیت موجود باقی
میماند این است که نظام صنعتی همچون طبیعت فضولات خود را پسخوراند کند یا راهی
برای جذب فضولات توسط خود طبیعت پیدا شود. هیچ یک از این دو راه امکانپذیر نیست،
چرا که اصولاً صفت ذاتی تکنولوژی مدرن این است که طبیعت را به صورتی تغییر شکل
میدهد که نه هرگز امکان جذب آنها توسط طبیعت وجود دارد و نه خود سیستمهای صنعتی
میتوانند فضولات خود را پسخوراند کنند. تنها از همین طریق است که تکنولوژی مدرن
توانسته است از عهدهی تصرفی اینچنین در طبیعت برآید. آب و هوا و خاک ـ یعنی تمامی
منابع حیات ـ با شتاب و در سطحی بسیار وسیع آنچنان آلوده میگردند که هرگز امکان
جبران آن وجود ندارد. در کتاب مذکور آمده است:
آبهای کرانهها و خلیجهای دهانهای رفته رفته قابلیت استفادهی خود را برای آدمی از
دست میدهند... آفتزداهایی که در کشاورزی بهکار میروند، بالاتر از همه
هیدروکربورهای کلردار مانند د.د.ت.، به اقیانوس حمل میشوند، و در جریانهای دریایی
قرار میگیرند و پس از تمرکز در زنجیر غذایی دریایی، حتی بر جانورانی که از فعالیت
کشاورزی بسیار دورند، مثلاً جانوران منطقههای قطبی، تأثیر میگذارند.
هیدروکربورهای کلردار که به صورت آفتزدا در کشتزارها پاشیده میشوند سبب میشوند
که جوجههای عقاب داغسر و شاهین و دیگر انواع پرندگان نتوانند سر از تخم بدرآورند.
د.د.ت. در اندامهای خرسهای قطبی متمرکز میشود. اخیرا بیست وال را که در جریان
دریایی گرینلند خاوری که از قطب شمال میآید زاده شده و رشد کرده بودند بهمنظور
آزمایش شکار کردند، و دیدند که در چربی همهی
آنها شش آفتزدا، از جمله د.د.ت. وجود دارند.(11)
جیوه را در نظر میگیریم. باکتریهای درون لجن و مواد در حال فساد، آن را به متیل
جیوه تبدیل میکنند و این ماده در حین سیر در زنجیر غذایی ـ از باکتریها به
جانداران آبی کوچک، به ماهیها و به آدمی ـ رفته رفته متراکمتر میشود. در سال ١٩٥٣
در ماهیگیران خلیج میناماتا(12) در ژاپن که تقریباً محصور در خشکی است، عموماً
نشانههای بیماری مدهتر(13) ـ عدم اعتماد به خود، دلواپسی، تندمزاجی، اوهام ـ دیده
شده است که در بعضی، اختلالات روانی و مرگ بهدنبال داشته است.
دلیل روشن بود. صدفهای خوراکی خلیج، متیل جیوه را خورده بودند و ماهیگیران صدفهای
خوراکی را به مصرف رسانیدند، و سم که متراکمتر شده بود در مغز آنان جایگیر شد. از
آن پس ماهیگیری در خلیج میناماتا قطع شد و آشکار است که چه درسی آموخت.(14)
برای دریافت عمق و گسترش این فاجعه باید مسئله را در سطح جهان بررسی کرد. در
یکی از
کتابهایی که در این زمینه نگاشته شده است(15) تغییر و تحولی که توسط تکنولوژی مدرن
در طبیعت انجام میگیرد با تحولات زمینشناسی کرهی زمین مقایسه شده است:
آبهای آلودهی مراکز عظیم شیمیایی، بسیاری از رودخانهها را تبدیل به فاضلابهای
مسموم کرده است. کارخانههایی که با فلز آهن و شبه فلزها سروکار دارند،
پالایشگاههای نفت، کارخانههای سلولز و تولید کاغذ، آبهای مصرفی خود را از مواد مضر به طبیعت
آکنده میکنند. در آمریکا و اروپای غربی هر روز شاهد همین صحنهها هستیم. اگر این
وضع همچنان ادامه پیدا کند، تا چند سال دیگر، حتی در دریاچه اری(16) که بزرگترین
دریاچه آمریکاست، نمیتوانیم تنی به آب بزنیم. دایورز(17) دریاچه «اری» را «به سطل
آشغال آزمایشگاه شیمی» تشبیه کرده است.
همهی مردم خبر شهر آلاماگوردو(18) را که در مکزیکوی آمریکا واقع است، شنیدهاند؛
شهری که زندگی مردمش با نشت سم جیوه مورد تهدید جدی قرار گرفت. ماجرا از این قرار
است که یکباره ماهیها را بر آبها مرده یافتند. پس از بررسیها معلوم شد که
کارخانهای در آن ناحیه پسماندههای آلوده به جیوه را وارد فاضلاب کارخانه کرده و
فاضلاب به رودخانه و دریاچه ریخته است. حتی در بدن ساکنان دریای بالتیک مقداری جیوه
کشف کردهاند. از این شگفتتر، در تخم مرغها هم جیوه دیدهاند، و از همه اینها
عجیبتر، در بدن موجودات زنده، سمهای بسیار خطرناکی نظیری کادمیوم(19) و سرب
مشاهده شده است.(20)
تکنولوژی جدید جریانهای عظیمی از ماده را روانهی مراکز تولید صنعتی کرده است،
مواد خام، سوخت، آب و هوا و نیز هوایی که برای خنک کردن مورد استفاده قرار میگیرد
و غیره. این جریانهای عظیم حتی در بهترین صورت ممکن، ضایعه و پس مانده و مواد
خطرناک بهدنبال دارد که در هر حال برای زندگی و فعالیتهای زیستی مساعد نیست.
در تولید
صنعتی جدید، مقایسهی مقادیری که برای تولید مصرف میشود و مقادیری که به صورت
زائده و پس مانده پس از تولید برجای میماند، در خور تأمل جدی است. مواد خامی که از
خاک استخراج میشود، آب و هوایی که با ماشینهای تولید صنعتی بلعیده میشود، آنچنان
عظیم و غول آساست که تنها میتوان آنها را با تغییر و تحولات زمینشناسی کرهی زمین
مقایسه کرد. از آنجا که بخش عمده مواد خام از ابتدا تا انتهای تولید به ضایعه و پس
ماندهی صنعتی تبدیل میشود، همین ضایعات به صورت تنها عامل تهدید جدی برای انسان
در آمده است.(21)
توضیحی که در اینجا ضروری است این است که حقیر برخلاف نویسندهی مقالهی مذکور تصور
نمیکنم که تنها عامل تهدید جدی برای انسان این ضایعات باشد. تهدید جدیتر، ضایعات
فرهنگی تمدن جدید است که در سطحی بسیار وسیعتر بشریت را مسخ کرده و او را تا
پایینترین مراتب حیوانی وجود، هبوط داده است.
دفع فضولات صنعتی در خاک یا هوا نیز تفاوتی در اصل مسئله نمیدهد. مشکل ما این است
که تکنولوژی جدید در سطح عظیمترین تحولی که تاکنون کرهی زمین به خود دیده است
مواد و منابع طبیعی را به فضولات و پسماندههای نابود کنندهی حیات تبدیل میکند.
اگر محدودیت منابع و معادن و محدود بودن فضای زیستی کرهی زمین را به این مشکل
اضافه کنید، هیچ راه حلی برای حفظ و ادامهی وضعیت موجود باقی نمیماند. در کتاب
«تنها یک زمین» آمده است:
سپس مسئلهی روابط متقابل سیستمهای طبیعی که بسیار سردرگماند خودنمایی میکند.
مواد سمی را نمیتوان در هوا یا در آب یا در خاک ریخت، زیرا در هر یک ریخته شوند در
دو تای دیگر ظاهر
خواهند شد. این روابط متقابل تا جاندارانی که در این سه محیط زندگی میکنند گسترش
مییابند.(22)
پیش از آنکه به مسئلهی پسماندههای رادیواکتیو و واکنشهای پیشبینیناپذیر و
غیرمترقبهی طبیعت اشاره کنم، ذکر این نکته لازم است که نباید پنداشت که برای
مبارزه با آلودگیها به اقتصادی با رشد بیشتر نیازمندیم. ضربالمثل «تف سربالا» در
این زمینه بسیار گویاست. چگونه میتوان با پیشرفت بیشتر تکنولوژی مسئلهای را که
خود زاییدهی پیشرفت تکنولوژی است حل کرد؟ شوماخر در این باره میگوید:
اگر یک اقتصاد با رشد سریع برای نبرد با آلودگی مورد نیاز باشد که خود [یعنی
آلودگی] نتیجهی رشد سریع به نظر میرسد، چه امیدی برای شکستن این دایرهی غیر
متعارف [یا دور باطل] وجود دارد؟(23)
تصور نمیکنم برای کسی تردید وجود داشته باشد که لازمهی رشد اقتصادی بیشتر بدون شک
توسعهی بیشتر تکنولوژی است، و تکنولوژی نیز محال است که بتواند از عهدهی پسخوراند
حجم عظیم فضولات و پسماندههای خود برآید و مواد مصرف شده را دیگربار به طبیعت
محدود کرهی زمین بازگرداند.
به اعتقاد حقیر، آنان که به حفظ و استمرار وضعیت موجود جهان امید بستهاند هر چه
زودتر باید از این پیر فرتوتی که چند قدمی بیشتر با گور فاصله ندارد دل بکنند و در
معنای توسعه تجدید نظر کنند.
پی نوشتها:
١. feedback
٢. ecosystem
3. تنها یک
زمین، صص ٣٥٠ و ٣٥١.
4. تنها یک
زمین، ص ٣٥١.
5. تنها یک
زمین، صص ٣٥٢ و ٣٥٣.
6. تنها یک زمین، ص ٣٥٣.
7. Fuiji
8. Erie
9. Landsort Deep
10. تنها یک زمین، صص ١٢٨ و ١٢٩.
11. تنها یک
زمین، صص ٣٦٢ و ٣٦٣.
12. Minamata
13. Mad Hatter
14. تنها یک زمین، ص ١٤٠.
15. تکنولوژی و بحران محیط زیست (مجموعه مقالات)، امیرکبیر، چاپ اول ١٣٦٤.
16. Erie
17. Divers
18. Alama Gordo
19. Cadmium
20. تکنولوژی و بحران محیط زیست، صص ٧٢ و ٧٣.
21. تکنولوژی
و بحران محیط زیست، صص ٧٤ و ٧٥.
22. تنها یک
زمین، ص ١١٨.
23. کوچک زیباست، صص ٩٢ و ٩٣.
منبع:کتاب توسعه تمدن غرب
برچسب های مرتبط:اکوسیستم،گرم شدن زمین،تکنولوژی مدرن